Tuesday, Nov 26, 2024

صفحه نخست » خشونت در ایران و جهان رو به افزایش است، چگونه مهارش کنیم؟! بابک رحمتى

zanan.jpgبه مناسبت روز خشونت علیه زنان جهان!

هرسال که میگذرد خشونت‌ها در جهان علیه زنان و مردان و کودکان، شکل تازه ترى بخود میگیرد و ما هر ساله خشونت و کشتار و سرکوب را توسط دولتهاى سرکربگر و دیکتاتور محکوم میکنیم، بدون اینکه تغییرى ایجاد شود. امما میدانیم، وضعیت بد اقتصادى و قدرت طلبى و سرکوب حاکمان، بخصوص در ایران، خشونت‌ها را در سراسر جهان بیشتر میکند. گوئیا پایانى بر این پدیده شوم جهانى متصور نیست! این خشونت یک بحران جهانى است. زن و مرد و فقیر و غنى نمى شناسد.

نهاد «زنان سازمان ملل متحد» با انتشار گزارشی به مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان هم اعلام کرد این پدیده یک بحران جهانی است و غنی و فقیر نمی‌شناسد: «در کشورهای غنی یا فقیر، زنان و دختران به علت وجود پیشداوری‌های جنسیتی همچنان قربانی خشونت می‌شوند.»

از طرفى جامعه شناسان میگویند دنیاى ما دنیای نوآوری و پیشرفت فناوری است و هر روز با خبری از پیشرفت علمی در آن روبه‌رو هستیم: «این پیشرفت‌ها با خود نوعی استیصال، خشم و خشونت به همراه دارد. هر روز آتش، نفرت، جنگ، کشتار و... به‌شکلی خود را نشان می‌دهد. و گوئیا پایانی برکشتار و خشونت و آن همه فشار و قدر قدرتى نیست. حال این پرسش وجود دارد که به سمت آسایش می‌رویم یا بحران؟ ما در بحث خشونت با دو مسئله روبه‌رو می‌شویم: اول اینکه خشونت یک حقیقت است و جلوه‌های آن را در بسیاری از ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... می‌بینیم.

استیون بکر کتابی دارد که در آن ادعا می‌کند خشونت رو به افول است، اما مردم درک دیگری دارند. این تحقیق در جامعه انگلستان هم صورت می‌گیرد که از آنها پرسیده می‌شود آیا خشونتی وجود دارد؟ آمارها می‌گفتند که خشونت حدود ۹۵ برابر نسبت به گذشته کمتر شده، اما نظر مردم این بود که خشونت‌ها ۱۴ برابر بیشتر شده است؛ بنابراین ما با بحثی روبه‌رو هستیم که طبق آن شاید نشانه‌های آشکار خشونت دیده نشوند، اما خشونت درک می‌شود و وجود دارد. این پرسش مطرح می‌شود که آیا خشونت کمتر شده یا بیشتر؟»

درباره ابعاد خشونت در جامعه جهانى، باید گفت، ما در دورانی زندگی می‌کنیم که به تعابیر گوناگون آن را مدرن می‌خوانیم و در این دوران با پدیده دولت-ملت به‌عنوان بزرگترین نهاد اجتماعی مواجهیم. جامعه شناسان می‌گویند «مؤلفه معرف این دوران رخنه خشونت در ریشه‌های ساختاری مناسبات قدرت است؛ چه در جامعه و چه در حکومت، مناسبات قدرت درهم تنیده با انواع خشونت است. در این دوران خشونت استثنا نیست، بلکه قاعده بازی محسوب می‌شود؛ اما قاعده‌ای سلبی. به تعبیر هانا آرنت، زمانی که از نسبت خشونت و سیاست می‌پرسید درواقع از نسبت میان دو امر متقابل پرسش می‌کنید؛ آنجا که خشونت اوج می‌گیرد سیاست به قهقرا می‌رود و آنجا که سیاست فعال می‌شود، خشونت مهار می‌شود، بنابراین در دوران مدرن خشونت‌پرهیزی یا خشونت‌ستیزی یا حساسیت اخلاقی و مدنی نسبت به آن، ارتباط تنگاتنگی با جدی گرفتن سیاست دارد. به‌همین‌دلیل خشونت‌ورزی روی دیگری از گریز از سیاست است. بعنوان نمونه، جمهورى اسلامى با حاکمیت ولى فقیه و با قوانین من در آوردى به سرکوب و کشتار جوانان در خیابانها و زندانها ادامه میدهد و جامعه بین المللى این خشونت‌ها را یا نادیده میگیرد و یا فقط با یک بیانیه محکوم میکند. در جریان جنبش مهسا/ ژینا امینى بیش از پانصد تن را با شلیک مستقیم به چشمان جوانان ایران، آنها را نابینا کردند بدون اینکه عامران و عاملان این جنایات از سوى سازمانهاى حقوق بشرى، محکوم یا محاکمه شوند!

امروز در ایران این نوع از خشونت را که به‌شکل گسترده‌ای در جامعه وجود دارد، دنیا نظاره میکند، این خشونت نظام سیاسی نسبت به مردم است: «در این نوع از خشونت، نظام سیاسی به اشکال مختلف تلاش می‌کند که ارزش‌ها، هنجارها و سبک و سلیقه خاص خود را با قوانین عهد حجر به هر نحو ممکن بر جمعیتی که ممکن است به هیچ وجه آن را برنتابند، اعمال کند. امروزه نمونه‌هایی از آن را در خیابانهاى ایران می‌بینیم؛ کسانی که سبک زندگی متفاوتی دارند و رژیم فاشیستى مذهبى در ایران می‌خواهد سبک زندگی و پوشش یا هنجارهای خود را که فکر می‌کند قانون است، اعمال ‌کند و افراد هم با خشونت قانونی مواجه می‌شوند؛ خشونتی که از طریق یک نظام سلطه گر اعمال می‌شود و افراد از حداقل‌های زندگی حتا نوع پوشش شخصى دریغ می‌شوند و از طرفى با اقتصاد بیمار، هر روز وضعیت اقتصادى بدتر از روز قبل میشود. سفره‎ مردم هرروز کوچکتر می‌شود که خودش باعث بروز مشکلات عظیم و برهم‌خوردن روابط اجتماعی، هنجارها و درنهایت بروز خشونت می‌شود. بسیاری از خشونت‌هایی که امروز در جامعه اعمال می‌شود ناشی از نابرابری‌ها و وضعیت اقتصادى دشواری است که بر زندگی مردم تحمیل می‌شود.» مهاجرت، و خشم بهمراه خودکشى، و یا نزاعهاى خیابانى و گروگانگیرى افرادمخالف از قبرس تا اوگانداً و از امارات و دوبى گروگانگیرى و قتل در تایلند همه نشان از خشونت عریانِ در وضعبب کنونى ما دارد.

ترور در هلند تا ترکیه ... خلاصه اینکه دستگاه ترور و خشونت فعال است تا خشونت را به اوج رساند. اما سازمانهاى بین المللى همچنان بى تفاوت میماند انگار اتفاقى نیافته است. عامل این همه کشتار کیست؟

تاریخچه خشونت‌ها در ایران:

نظری درباره بسترها و ساختارهای تاریخی خشونت پنهان، وجود دارد. اولین مورد را میتوان بستر جغرافیایی‌ ایران را در آن قرار داد «ما در پهنه جغرافیایی وسیعی قرار داریم که در گذشته‌ی آن، کمبود آب، جمعیت پراکنده، کمبود مراتع و منابع، قبایلی که به شکل گسسته از هم زندگی می‌کردند و جنگ‌های متعددی بین آنها بر سر منابع رخ می‌داد که نوعی از خشونت را به همراه داشت. در همین جغرافیا ما تنوع فرهنگی و قومیتی را داریم که خودش نظام باوری و اعتقادات گوناگون را همراه دارد. اگر چاره اى اندیشیده نشود در آینده اى نه آنچنان دور بر نزاع هاى فراوانى خواهیم دید.

امروز با آمارهای وحشتناک قتل‌های ناموسی در ایران روبه‌رو هستیم. باید به آمار دو ماه ۱۴۰۳ اشاره کرد که ۲۳ زن توسط پدر، همسر، برادر یا خواستگار به قتل رسیدند! رکورد نزاع و درگیری در ایران با یک رشد هشت درصدی روبه‌روست. فقط در سال ۱۴۰۲ نسبت به هفت سال اخیر، این آمارها به بالاترین حد خود یعنی بالای ۲۵۰ هزار نزاع رسیده است. گروه‌های زیادی مانند پزشکان، کارگران و پرستاران و آموزگاران مطالبات فراوانی دارند، اما موانع و نظام فرادست و فرودست باعث می‌شوند این خشم‌ها فروخفته شوند. در ایران بسیاری از پزشکان دست به خودکشی زده‌اند. ایران در زمره نگران‌ترین، خشمگین‌ترین و مضطرب‌ترین مردم جهان است. مطالعه‌ای که در پنج سال گذشته انجام شد، نشان داد که ایران رتبه اول را از نظر خشونت اجتماعی به خود اختصاص داده است. در سال ۲۰۱۷ مؤسسه‌ای در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که ایران از بین ۱۴۲ کشور، از نظر خشونت رتبه اول را به دست آورد. ایران در این بررسی قبل از عراق و سودان قرار دارد.»

نظری با بیان اینکه این ترس و اضطراب موجب می‌شود ما در جای دیگری قافیه را ببازیم و آن هم غرور ملی است، جامعه شناسان میگویند: «جامعه‌ای که خشن است، دیگر غروری ندارد و به ملیت خود افتخار نمی‌کند؛ چون ناکام است و با موانع زیادی روبه ‌روست. غرور ملی زمانی ایجاد می‌شود که منافع ملی در نظر گرفته شود. مجموعه این وضعیت تروماتیک که در ایران به آن اشاره شد، جامعه را برای ضربه‌خورن و تروماهای پی‌درپی در سطح وسیعی آماده می‌کند و همان ضربه‌های جمعی است که می‌تواند روح و روان یک جامعه را در اثر همان خشونت‌های پنهان که حالا به‌صورت جمعی است، به‌صورت اجتماعی نشان دهد.»

راه حل جمهورى اسلامى!

جمهورى إسلامى تلاش میکند تمامى نارسایى و ناترازى هاى اقتصادى و خشم و ناهنجارى هاى جامعه را با خشونت اسلامى از نوع ولى فقیه با شلاق زدن در خیابانها و اعدام در ملاء عام و یا بسترى کردن در تیمارستانها و... جواب بدهد. ذات جمهوری اسلامی با مردم سرشته شده، شاهد تلاش بخش‌هایی از جامعه برای جا انداختن این موضوع است که حکومت فقط در لفظ از مردم استفاده می‌کند و در عمل غیرمردمی ترین رژیم محسوب میشود. تنها راه برون رفت از این معضلات و این وضعیت رنج و شکنج مردم، نابودى جمهورى اسلامى است تا به استقلال کامل برسیم. با یک حرکت بزرگ و گسترده میتوان جامعه را از این وضعیت خارج کرد تا مردم امیدوارتر به راه خود ادامه دهند.

جامعه شناسان متعهد، سه راهکار اصلی را پیشنهاد میدهند: رسیدن به توازن بین قدرت حکومت و جامعه، تقویت سرمایه اجتماعی و تمرکززدایی از قدرت را راهکاری برای حل این شرایط عنوان کردند. معتقدیم با پشتکار و همبستگى و اتحاد ویا ائتلاف گسترده بین احزاب سیاسى میتوان به اهداف بزرگى دست یافت. با همبستگى سراسرى میتوان رژیم را به خط پایان برد و جامعه اى مدرن و بدور از خشونت ساخت شعر "دوباره میسازمت وطن "یک شعار نیست حقیقى است که بزودى با همبستگى، محقق خواهد شد

در ابعاد جهانى تمامى سازمانهاى حقوق بشرى باید فعالتر از گذشته در راه مبارزه با خشونت زنان و مردان در جهان قدم بردارد. این تنها راه حل ایست ک هم باید اتخاذ شود.

بابک رحمتی
*



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy