محسن رنانی - روزنامه شرق
سکوتهای تاریخی
برای توسعه، سرمایههای نمادین شرط لازم هستند ولی کافی نیستند. ما خیلی سرمایه نمادین داریم، اما چه استفادهای از آنها کردهایم! علی دایی سرمایه نمادین ما بود، ولی ما چه کار کردیم؟ او را مقایسه کنید با دیوید بکام، سرمایه نمادین انگلیسیها. درآمدی که دیوید بکام برای کشورش از طریق توریسم جذب میکند، از تمام درآمدی که کل آثار باستانی ایران جذب میکند بیشتر است. یعنی زور بکام برای جذب سرمایه برای انگلستان از کل آثار تاریخی ما بیشتر است.
ما نهتنها بلد نیستیم از سرمایههای نمادینمان استفاده کنیم بلکه آنها را تخریب میکنیم. هم در تختجمشید با چاقو روی سنگها خط میکشیم و هم علیه علی دایی جوک میسازیم. فرقی نمیکند، علی دایی و تخت جمشید یکی هستند. من زمانی توسعه سیاسی را برای ایران مقدم میدانستم.
البته در تجربه تاریخی، رشد و توسعه اقتصادی مقدم بر دموکراسی بوده است، یا اینکه شانه به شانه هم پیش میآمدند. در تجربه غرب، توسعه سیاسی و اقتصادی همپای هم جلو آمدند. اما در اینجا از مشروطه به بعد این تصور شکل گرفت که توسعه سیاسی مقدم است.
خود من تا سالهای اول بعد از انقلاب تصورم این بود که مسئله ما توسعه سیاسی است، تا حکومت اصلاح نشود و توسعه سیاسی و دموکراسی به وجود نیاید چیزی حل نمیشود. انقلاب مشروطیت، انقلاب ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی همه دنبال توسعه سیاسی بودند، اما چیزی عوض نشده است.
هم رفتار نخبگان سیاسی و مقامات و هم رفتار مردم با آن نخبگان سیاسی تغییر چندانی نکرده است. نه آنها نقدپذیرند و نه مردم جرات نقد دارند. ما تجربه ۱۱۰ سال تلاش سیاسی برای گشودگی سیاسی داریم، جامعه هم خیلی رشد کرده، اما به لحاظ الگوهای رفتاری با اواخر قاجار که انقلاب مشروطیت رخ داد، خیلی فرق نداریم.