حکایت دهقان فداکار و آقای پزشکیان
با داستان «ریزعلی خواجوی» یا «دهقان فداکار»، که با شجاعت در برابر قطار پرسرعت ایستاده و جلوی تصادم آن را میگیرد، آشنا هستیم. حکایت لایحۀ حجاب و عفاف و آقای پزشکیان هم شباهت پیدا کرده به ماجرای دهقان فداکار.
با این تفاوت که جای قطار را تریلی ۱۸ چرخ لایحۀ حجاب و عفاف گرفته که با سرعت دارد به پزشکیان نزدیک میشود. با شناختی که از پزشکیان دارم، با بندبند وجودش با لایحۀ حجاب و عفاف مخالف است. اما سؤال اینجاست که چهکار میتواند بکند؟
بحث بر سر اشکالات این لایحه نیست. تصویب آن پشت دربهای بسته، بدون بررسیهای حقوقی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و حتی شرعی، مبین آن است که لایحه چقدر بدون مطالعات کارشناسی همهجانبه صورت گرفته. تهیهکنندگان لایحه حتی به یکی از اشکالات و ایرادات حقوقی لایحه نتوانستهاند پاسخ دهند.
تنها استدلال مسئولین آن بوده که: «این قانون است و لازمالاجرا». تبعات مخرب سیاسی و اجتماعی این لایحه اظهرمنالشمس است. شاید برخی از تندروها بدنبال نشان دادن قدرت و بهنوعی تلافی «زن، زندگی، آزادی» بودهاند. شاید هم مسئولین بهفکر کسب درآمدی بودهاند باتوجه به خزانۀ خالی نظام.
نیت تهیهکنندگان هر چه بوده، لایحه در بهترین حالت غیر قابل اجرا میباشد و در بدترین حالت، منجر به تخاصم و دشمنی بیشتر با نظام خواهد شد؛ بدون آنکه گامی توانسته باشد در جهت بهبود حجاب حتی از منظر انقلابیون تندرو بردارد.
اشکالات حقوقی و شرعی لایحه بهکنار، قرار دادن اقشار و لایههای مختلف جامعه در مقابل یکدیگر بهکنار، ایجاد فضای پلیسی و رواج بیاعتمادی و خبرچینی در جامعه بهکنار، اجرای این قانون، دولت پزشکیان را با بزرگترین بحران سیاسیاش روبهرو میسازد.
اگر به آن تن بدهد، عملاً تیر خلاص را بر پیکر «وفاق ملی»اش شلیک کرده. اجرای لایحه، عملاً شعار «وفاق ملی» را بهصورت طنز و مسخره در خواهد آورد. ضربۀ دیگر اجرای لایحه، بر اعتبار و سرمایۀ اجتماعی پزشکیان خواهد بود.
اگر نگفته باشیم که جایگاه اعتبار آقای پزشکیان در افکار عمومی از زمان انتخابش کاهش یافته، یقیناً افزایشی هم نداشته. اگر لایحه را بهاجرا در آورد، تتمۀ محبوبیت و اعتبارش را هم از دست خواهد داد.
میماند این سؤال که: چگونه میتواند در برابر لایحه بایستد؟