داریوش کریمی - بیبیسی
شاید حالا اسما اسد پردهای را کنار میزند و یک خیابان خلوت با درختان عریان و سرمازده را از نظر میگذراند و از خود میپرسد آیا سرنوشت من این بود که نیمه دوم عمرم را در چنین یخبندانی سپری کنم؟
فرح پهلوی به روایت خودش در روز ترک ایران چندین نامه نوشت تا کسانی که قدرت یا نفوذ داشتند را به کمک بطلبد. او گمان نمیکرد باقی عمرش را در تبعید در کشورهای مختلف بگذراند.
سرنوشت فرح پهلوی و اسما اسد برای کسانی که فراز و فرود حکومتها و بانوان اول این حکومتها را با علاقه مطالعه میکنند تشابهات و تفاوتهای خواندنی دارد. فرح پهلوی و اسما اسد هر دو زنانی جوان، تحصیلکرده و زیبا بودند. فرح، به گفته خودش در کتاب خاطراتی که منتشر کرد، ابتدا در چشم اطرافیان شاه در اروپا جلوه کرد و پس از دیدار با شاه در سفری تابستانی در تهران مورد پسند او واقع شد.
اسما اسد در زمانی که در لندن تحصیل میکرد با بشار اسد آشنا شد. او در دانشگاهی صاحب نام تحصیل کرده بود و زنی موفق بود. آغاز حکمرانی بشار تقریبا همزمان با ازدواج با اسما بود. دهه اول زندگی اسما در مقام بانوی اول در سوریه در آرامش گذشت. در این سالها از او با عنوان گلی در صحرا یاد میشد.
اما فرح پهلوی پس از ازدواج وضعیت متفاوتی داشت. او که زن سوم محمدرضا شاه بود باید مشکل جانشینی را برای سلسه پادشاهی حل میکرد. در یکی از مصاحبهها او از اضطراب خود در سال اول ازدواج میگوید. فرح در دهه چهل شمسی، چند سال پس از تولد فرزند اول که از خوشاقبالی او پسر بود، شهبانوی ایران شد.
تولد چند فرزند دیگر و استعداد او در ایفای نقش شهبانوی فعال در حیطه فرهنگ و هنر و امور خیریه دو دهه زندگی رویایی برای او به ارمغان آورد تا اینکه در دی ماه ۱۳۵۷ ملت انقلابی او و همسرش را مجبور به ترک ایران کرد.
اسما اسد گمان نمیکرد دهه دوم دوران او به عنوان بانوی اول سوریه ناگهان با یک جنگ خانمانسوز، آن هم جنگ با ملت خود که بهار عربی شور انقلابی در آن دمیده بود، آغاز شود. آن جنگ چندین سال ادامه یافت و چند صد هزار قربانی گرفت.
همسر او با قساوت تمام از آن بحران عبور کرد ولی سالهای پس از آن اسما اسد با تحریم و نفرت عمومی به دلیل تایید سیاستهای همسرش مواجه شد تا اینکه ناگهان با پیروزی رعدآسای مخالفان او نیز به همراه بشار ناچار به ترک ناگهانی سوریه شد. شاید به همین دلیل اسما اسد وقتی پرده اتاقی در مسکو را کنار میزند احتمالا تصور بازگشت به سوریه به خود راه نمیدهد.
دست رد ملت انقلابی برای فرح پهلوی هم مثل یک شوک بزرگ بود. او در خاطرات خود از روزهای منتهی به انقلاب و صدای اعتراض مردم که به نردههای کاخ سلطنتی در شمال تهران میرسید یاد میکند و از چشمان نگران فرزندانش که با شنیدن صدای مردم در شگفت بودند که ماجرا از چه قرار است. به رغم این روزهای طوفانی او گمان نمیکرد اوضاع مملکت به سرعت به سمت تبعید او پیش برود.
فرح پهلوی در سالهای تبعید سیاستهای محمدرضا شاه را به تمامی تایید کرده است. از خاطرات او پیداست که قدرتهای غربی را در سقوط همسرش مقصر میداند و نه شرایط سیاسی داخل کشور در سالهای منتهی به انقلاب را. او میدانست زندانهای ایران مملو از زندانیان سیاسی است.
شاپور بختیار از او نقل کرده که گفته بود اگر ساواک شما را اذیت می کند من را هم راحت نمیگذارد. او امیدوار است مردم ایران دیر یا زود سلطنت پهلوی را اعاده کنند. شاید چون در قیاس با جنگ سوریه انقلاب ایران تلفات کمی داشت و شاه ایران در مرحلهای تصمیم گرفت از کشتار خیابانی دست بکشد و ایران را ترک کند.
وقتی شاه ایران و فرح پهلوی ایران را ترک کردند قدرتمندترین حامیشان، آمریکا، به آنان پناه نداد اما وقتی عرصه بر بشار اسد تنگ شد روسیه، قویترین حامیاش، به او و اسما اسد و فرزندانشان پناه داد. برای پوتین اهمیت چندانی ندارد که حاکمان جدید سوریه و افکار عمومی در این مورد چه فکر میکنند اما برای رئیسجمهور و دستگاههای سیاستگذار آمریکا مهم بود که نظام اسلامی به کدام سو میرود و در مورد آمریکا چه فکر میکند، دغدغهای که مانع انقلابیون در بالا رفتن از دیوار سفارت آمریکا در تهران نشد.
مقایسه بازی سرنوشت با فرح پهلوی و اسما اسد به اینجا خاتمه نمییابد. فرح پهلوی سالهای بیشتری در اوج بود اما دوران تبعید او بسیار دردناک بوده، سرنوشتی که اسما اسد امیدوار است هرگز به آن دچار نشود.
فرح پهلوی و محمدرضا شاه تا مدتی پس از ترک ایران نه فقط رانده شده بلکه آواره بودند. فرح پهلوی همسر خود را که تا چند سال قبل در اوج اقتدار و سلامت بود به فاصلهی کوتاهی پس از شروع تبعید از دست داد. در سالهای پس از آن شاهد مرگ دو فرزند جوان خود بود. افزون بر اینها، هر بار که در فرح امیدی به اعاده سلطنت برای فرزندش شعله کشیده این امید پس از مدتی به یاس تبدیل شده است.
اسما اسد احتمالا چنین امیدی برای فرزندان خود ندارد. بشار اسد و پدرش در سوریه چون پادشاه حکمرانی میکردند ولی نظام جمهوری راهی برای ادامه سلسله آنها باقی نمیگذارد. به همین دلیل اسما احتمالا برای آینده فرزندانش حرمان کمتری خواهد داشت. مشکلات او از نوع دیگریست. در حالی که بشار اسد امروز یک چهره منفور جهانی تلقی میشود، اما محمدرضا شاه هنگام ترک ایران چنین وجههای نداشت. به این معنا میتوان گفت زندگی در تبعید برای اسما اسد دشوارتر خواهد بود.
البته کم نیستند کسانی که میگویند خاورمیانه غیرقابل پیشبینیست و چه بسا مردم سوریه از این پس سالهایی را تجربه کنند که دوران اسد را برایشان به خاطره شیرین تبدیل کند. تصور چنین آیندهای دشوار است. در لیبی قذافی تا حدی حیثیت از دست رفته را باز یافته اما لیبی تا سقوط قذافی جنگی چون جنگ سوریه را از سر نگذراند و حاکمش سالیان سال با مردم خود نجنگید. سرنوشت قذافی به سرعت رقم خورد حال آنکه بشار اسد بیش از یک دهه بر سر مردم خود بمب ریخت.
اسما به قاعده باید شهروند بریتانیا باشد چرا که در آنجا به دنیا آمد و تحصیل کرد. او لابد این روزها پشت آن پنجره حین تماشای آن خیابان یخزده با خود میگوید اگر چتر حمایت یک خانواده فرهنگی از طبقه متوسط در لندن در نتیجه ازدواج با بشار خاتمه نمییافت، حالا زندگی راحت و شادی میداشت.
فرح پهلوی هم اغلب با شادی از دوران کودکی تا جوانیاش یاد میکند. گرچه او پدر خود را خیلی زود از دست داد همیشه در چتر حمایت مادر و خانواده مادری قرار داشت و از بزرگ شدن در کنار همسنهای خود در فامیل با خاطرات شادیبخش یاد میکند.
برای هر دوی این بانوان اول، یکی در نظام سلطنتی و دیگری در نظام جمهوری، زندگی در کاخ چندان نپایید. بهای این دوره پرجلال برای فرح پهلوی گزاف بوده و به نظر میرسد برای اسما اسد هم آینده چندان امیدبخش نیست.
اوج و حضیض حکومتها برای کسانی که خود را در جوار نفر اول این حکومتها مییابند نامی آشنا به خود میگیرد، دست سرنوشت. ولی دست سرنوشت عبارتی مبهم است. برای فرح پهلوی و اسما اسد واضح است که دست مردمان عاصی در کار بوده که سرنوشت آنها را رقم زده است. مردمانی که با دست رد به فرح پهلوی و اسما اسد میگویند چه نمیخواهند ولی اغلب نمیدانند چه میخواهند.
دروغ ممنوع