ما به عنوان ایرانی به درست یا غلط به خیلی از عادات خودمان مینازیم، به طور مثال «مهمانوازی»، و برای اثبات آن به گفتههای گردشگرانی که به کشورمان میآیند استناد میکنیم
ما ایرانیها هم که به دلیل مهاجرت عظیم پس از انقلاب در کشورهای غربی ساکن شدهایم اکنون میتوانیم اشاره هایی به صفات نیک و یا رسمهای درستی داشته باشیم که، از دید ما، غربیها دارند
برای من که ۴۶ سال در این کشورها زندگی کردهام دو تا از دهها صفت و یا رسمهای درستی که دیدهام: اهمیت «اعتماد» داشتن در فضای اجتماعی و «ارزش فرد» در فضای سیاسی میباشد.
دو نمونه ساده:
برای سفری ناگهانی کلید خانه را به همسایهام دادم که اگر مشکلی پیش آمد حواسشان باشد.
پس از آن میدیدم که رفتار همسایه کاملا با من متفاوت شده. به جای آن که من بیشتر سپاسگزارشان باشم (که بودم)، آنها به من مهربانتر و نزدیکتر شده بودند. برف میآمد پسرشان زودتر از ما آن را میرفت، آمبولانس مقابل خانهام میایستاد شتابان برای خبرگیری میآمدند، لوله آب مان ترکیده بود زودتر از ما برای بستناش میدویدند و هر بار که تشکر میکردم و میخواستم به نوعی جبران کنم میگفتند: تو به ما اعتماد کردی و کلید خانهات را به ما دادی. لازم نیست که برای این چیزها بخواهی جبران کنی.
و در موارد دیگر نیز بارها دیدهام که در این جوامع چقدر وقتی به کسی اعتماد میکنی برایشان مهم است. یعنی اعتماد داشتن به کسی ارزش دادن به اوست، و او اگر متمدن باشد این اعتماد را به عنوان یک امتیاز میشناسد و به جای سواستفاده آن را قدر میداند.
مورد دیگر، دیدن یکی از ارزشهای دموکراسی به شکلی ملموس بود. بارها این جمله را شنیده بودم که افرادی در این کشورها خطاب به کاندیدای رییس جمهورشان میگویند: «من به شما رای نمیدهم» و یا «من به شما رای میدهم» و این را با چنان غروری میگویند که انگار رییس جمهور فقط منتظر همین یک رای است.
چند سال پیش نوه پنج سالهام در اولین روز مدرسه وقتی به خانه امد به ما گفت:
- چرا اتوبوسهای مدرسه کمربند ندارند؟ این خطرناک است.
وقتی سخناش را تایید کردیم گفت: چرا برای رییس جمهور نامه نمینویسید؟
مادرش گفت: چرا خودت نمینویسی؟ و او تر و فرز با خط کودکانهاش دو خط نامهای نوشت و در حالی که میخواست آن را برایش پست کنیم گفت:
- من ترجیح دادم برای فرست لیدی بفرستم به جای رییس جمهور.
ما هم تشویقاش کردیم، بی آنکه من حتی تصور کنم که فرست لیدی یا حتی منشی فرست لیدی جوابی به این نامه بدهد.
اما دو هفته بعد (بله درست دو هفته بعد) کارتی زیبا، با کلماتی مهربانانه از خانم فرست لیدی با امضای دستی خودش، به نام و برای نوهام رسید که از او به خاطر پیشنهاد درستاش تشکر کرده بود و این که کپی آن را برای مسئولین مربوطه فرستادهاند.
یعنی این که میگویند در کشورهای دموکرات سیاستمدارانشان برای حتی برای یک رای هم ارزش قایلند حرف پوچی نیست. بلکه به راستی هر فرد حتی اگر پنج شش سالش هم باشد برای بالاترین مقامات هم با ارزش است. اگر نه حتی به دلیل آداب دانی، حداقل به لحاظ حساب و کتابهای سیاسی.
چقدر امید دارم فردای ایران بی حکومت اشغالگر، جوانهای ما که در این کشورها رشد کرده و بزرگ شدهاند، به ایران که باز میگردند، این نوع نیکیها و ارزشها را به ارزشهای اجتماعی و سیاسی ما اضافه کنند.
از سری یادداشتهای شکوه میرزادگی
*