به دلیل وجود اختناق سیاسی گسترده و سرکوب شدید مخالفان در ایران، قسمت عمدهای از نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی طی دهههای اخیر در خارج از کشور زندگی میکنند و در این راستا نکات و مسائلی وجود دارد که عدم پرداختن به آنها باعث برداشتهای اشتباه و سوءتفاهمهای قابل توجه خواهد گردید.
اول از همه اینکه همه این افراد و گروهها باید از این مساله که تصمیم "گیری"های اصلی و طبعا اقدامات سیاسی اساسی در داخل کشور و توسط مردم صورت میگیرد، آگاه و بدان کاملا ملتزم باشند.
نکته دوم که در پی نکته اول است توجه به این مساله است که این اصل و محور بودن مردم داخل، هرگز به معنی انفعال و بیعملی اپوزیسیون خارج از کشور نیست.
مواردی چون واکنشهای نظام مند و فعالانه نسبت به اقدامات ضد حقوق بشری جمهوری اسلامی، توسعه بحثهای آگاهی بخش در مورد دمکراسی و جامعه مدنی، تدوین مرحله بندی گذار و تعریف ویژگیهای حداقلی افراد شرکت کننده در مدیریت آن، تدوین اصول دمکراتیک برای فضای پس از گذار (تضمین حق مردم در تفویض و بازپسگیری قدرت صرفنظر از نوع حکومت آینده)، زمینه سازی برای ایجاد و توسعه تشکلها و احزاب سیاسی که بازوهای اصلی نظام آینده و حافظ آن در برابر پوپولیسم هستند و... از جمله این اولویتهای مهم"تصمیم" ساز هستند که پرداختن به آن از جمله وظایف اپوزیسیون خارج از کشور است و با توجه به وجود فضای آزاد سیاسی امکان آن بدون مواجهه با سرکوب و به شکل سادهتری وجود دارد.
این در حالی است که در قسمتهای قابل توجهی از این اپوزیسیون، فعالیت در این چارچوب -البته احتمالا به طور
برای اپوزیسیون بودن درآمده است و به جای اینکه فعالیتها بر مدار تاثیرگذاری هرچه بیشتر بر روند گذار متمرکز باشد، بیشتر نوعی انتظار منفعل است برای ورود جمهوری اسلامی به فاز غیرقابل بازگشت (توسط چه نیرویی و با کدام توان دغدغه آنها نیست) تا در آن زمان با این افراد و گروهها تماس گرفته شده، برای آنان در جهت نقشآفرینی در ساختار گذار و پسا گذار دعوتنامه فرستاده شود!
موضوع سوم این یادداشت که بخشی از آن به پاتولوژی مورد قبلی هم اشاره دارد، توجه به افتراق بین دو مفهوم کاملا متفاوت "اپوزیسیون" و "تاریخ اپوزیسیون" و بازخوانی آن است.
عنوان اپوزیسیون "طبعا" به نیروهایی، اطلاق میگردد که به طور فعال به تحلیل و تفسیر شرایط کنونی مشغول بوده برای تصمیمسازیهای گفته شده در حال فعالیت هستند.
در کنار این مساله ما تاریخ اپوزیسیون را هم داریم که پرداختن به وضعیت اپوزیسیون در نگاه گذشته نگر است. مسالهای که آگاهی و اشراف بر آن یکی از نیازهای اپوزیسیون کنونی است تا با تکیه بر تجربیات تاریخی گذشته، از آن برای بهبود تصمیمگیریهای جدید و پرهیز از اشتباهات گذشته نهایت بهره برده شود.
منتها برخی افراد (یا بعضا گروهها) بدون توجه به مسائل روز ایران و اولویت بندیهایی که برای آن وجود دارد، درمورد "اکت سیاسی" نیز در اتمسفر گذشته زندگی و خصوصا "فعالیت" میکنند و بر این اساس در مورد فعالیتهای خود نیز به اموری اولویت میدهند که دههها است نه دغدغه مردم و نه اساسا مساله امروز اپوزیسیون برای تحقق یک گذار دمکراتیک است.
اینجا باید تاکید گردد که این تعلق یک "روش فکری و عملی" مرتجعانه است که اولا ربطی به سن و سال -اینکه الزاما مسنترها و قدیمیها این طور باشند- و ثانیا جمهوری یا پادشاهی خواه بودن افراد و گروهها ندارد.
این افراد و گروههایی به دلیل قطع ارتباط با واقعیت کنونی و سیر در فضای فانتزی-خیالی نه تنها نمیتوانند به عنوان اپوزیسیون، نقش موثری در پیشبرد امور داشته باشند که اتفاقا با ایجاد موانع و دستاندازهای عقیدتی و عملی قسمت عمدهای از توان عملیاتی اپوزیسیون فعال را هم عملا به هرز برده، صرف محو اثرات منفی و مهاری ایجاد شده توسط خود میکنند.
بابک خطی
*