چند روز پیش مطلبی نوشتم با عنوان «آقای ترامپ! برخورد شما با زلنسکی بسیار وقیحانه بود» و چند یادداشت کوتاه در صفحات مجازی ام، که خشم مرا به خاطر این برخورد کاسبکارانه نشان می داد با اشاره به ترامپ و مشاورش ایلان ماسک.
طبق معمول عده ای در فضای مجازی به من با انتقاد نوشتند که از این برخورد تعجب کرده اند چرا که فکر می کرده اند من طرفدار ترامپ هستم و چنین نوشته هایی از من بعید بوده است. این منتقدان همان ساده اندیشان صفر و صدی هستند که عده ای شان می نویسند تو سلطنت طلبی، عده ای دیگر می نویسند تو چپی و کمونیست هستی.
خوشبختانه با نامه نگاری مستقیم ترامپ با سدعلی علت عصبانیت من خیلی زود مشخص شد:
۱- برای من نه ترامپ نه چپ نه راست هیچکدام مهم نیستند و تنها ایران مهم است. هر کس قدمی موثر در جهت بر انداختن حکومت نکبت بردارد من باید از او کمک بگیرم. هرکس، حتی همان کسی که روزگاری در جهت مخالف حکومت گام بر می داشته امروز در جهت عکس عمل می کند باید او را نقد کنم.
۲- پرزیدنت ترامپ نسبت به بایدن، به نظرم در مقابل حکومت نکبت بیشتر می ایستاد و به نفع مردم ایران در جهت برانداختن حکومت عمل می کرد. البته این را هم می دانستم و می دانم که ترامپ عاشق چشم و ابروی ما ایرانیان نیست و هر کار می کند -به خیال خودش- به نفع امریکا و مردم امریکاست. شاید در این بین اشتراک منافعی وجود داشته باشد که ما ایرانیان باید از آن به نفع خود استفاده کنیم. من هم در این زمینه عین ترامپ فکر می کنم و برای من ایران،،، اول از همه است و می خواهم ایران به جایگاه اصلی خود باز گردد. تصور من بر این بود که عملکرد ترامپ بر خلاف بایدن این اشتراک منافع را پدید می آورد.
۳- با برخورد وقیحانه و علنی ترامپ با زلنسکی در حمایت از پوتین آدمخوار، مشاهده شد که کاسبکاری ترامپ می تواند به اندازه ای بر سیاست او چیره شود که با دشمن همیشگی و شماره ی یک امریکا یعنی روسیه و پوتین دست به یکی شود و در اولین گام سر اوکراین و زلنسکی را مشترکا و به اتفاق هم ببرند.
۴- معامله گری ترامپ با پوتین زنگ خطر مصالحه با متحد پوتین یعنی جمهوری نکبت اسلامی را به صدا در آورد و امروز با ارسال نامه مستقیم ترامپ به سدعلی گام نخست این مصالحه برداشته شد و آن چه مرا نگران می کرد به وقوع پیوست. این می تواند شروع بریدن سر ایران و ایرانی در جهت منافع اساسیِ امریکا و روسیه باشد.
من هم در سیاست، معتقد به معامله گری با همه ی دنیا هستم و اصولا سیاست چیزی غیر این نیست ولی در این معامله گری، بر خلاف ترامپ، عامل «انسانی» را نیز وارد می کنم. نه این که به خاطر این عامل -یعنی انسان و انسانیت-، دست از عمل معامله گرانه بردارم و به ایده آل های ذهنی دست نیافتنی خودم تن در دهم، بلکه ضمن معامله گری فاکتور انسان و انسانیت را نیز در نظر می گیرم.
به همین دلیل به اهل سیاست ایرانی توصیه می کنم که آن ها هم معامله گر باشند و اول از همه ایران و مردم اش را در نظر بگیرند و بخواهند ایران و ایرانی به شکوه و جلال و قدرت و عظمتی که شایسته ی آن است باز گردد.
امروز ما هیچ آلترناتیو واقعی برای برداشتن نخستین گام که چهل و شش سال است با سرکوب حکومت نکبت برداشته نشده است، جز شاهزاده رضا پهلوی نداریم. تمام تخریب های پیدا و پنهان، از فحاشان و اراذلی که حکومت نکبت به اسم هوادار ایشان به بدنه طرفدار ایشان تزریق کرده تا جنگ روانی از طریق مهم شمردن ارتباط های خانوادگی ایشان تا شخصیت دمکرات و راستگوی ایشان تا گیر دادن به پدر و پدر بزرگ ایشان و بزرگ کردن ضعف ها و خطاهایی که در زمان آن ها (که نسبت به ضعف ها و خطاهای حکومت امروز،،، نزدیک به صفر است) وجود داشته بدون کوچک ترین اشاره به سازندگی ها و محاسن این دو (که نسبت به حکومت و حکومتی های امروز هزاران برابر بزرگ تر است)، باری تمام این تخریب های سازمان یافته و به اشتباه انداختن ایشان و هواداران راستین ایشان در تشخیص دوست واقعی و دوست نمای دشمن، به خاطر اهمیت وجودی ایشان است.
تصور من این است که مخالفان عقیدتی و ایدئولوژیک ایشان که بیشتر طرفداران سوسیالیسم و جمهوری سوسیالیستی هستند کمی مانند ترامپ بیندیشند و برای مقابله با معامله گری های جهانی، در این زمینه به نفع و ضرر برای ایران و ایرانی بیندیشند سپس سخن بگویند و عمل کنند.
اگر ترامپ به اتفاق پوتین، راه معامله و مصالحه با جمهوری نکبت را پیدا کند (که نامه نویسی به سد علی نشان می دهد طرف، سوراخ دعا را پیدا کرده است) ما مردم ایران تا روز مرگ خامنه ای همچنان در عزا و عروسی این دو قدرت جهانی سرمان بریده خواهد شد.