اکثر مخالفان جمهوری نکبت اسلامی، بر این باورند که این نظام پلید، احمق زاده شده، احمق زندگی می کند، و احمق هم از دنیا خواهد رفت. من هم بر این باورم و گاه باور خودم را برای خوار و خفیف کردن این نظام اهریمنی بر زبان می آورم. اما واقعیت این است که حماقت جمهوری نکبت نه به آن شدت است که امثال من بر زبان می آوریم و نه به وسعتی که خودِ حکومت نکبت سعی در اشاعه ی آن دارد.
در طرف مقابل، عده ای بر این باورند که جمهوری نکبت و آخوندها، بسیار قدرتمند هستند و قدرت شان در زیرکی مارمولک سان شان است. این هم موضوعی ست که خودِ حکومت گاه آن را اشاعه می دهد، و ما مخالفان هم گهگاه این موضوع را برای از دست ندادن احتیاط در عمل و گذاشتن هندوانه در زیر بغل حکومتی ها و به اصطلاح عوام «خر کردن شان» بیان می کنیم.
دو پاراگراف بالا، به نظر کمی گیج کننده و حاوی عناصر متضاد و متنافر است و همین خصوصیت است که باعث پیچیدگی جنگ روانی و تبدیل آن از یک علم خشک و مکانیکی به یک هنرِ منعطف می شود.
جنگ روانی، چه علم و چه هنر، هر دو در یک وجه مشترک اند؛ وجه جنگ. و جنگ یعنی مقابله با دشمن برای نابود کردن آن و دستیابی به پیروزی.
جنگ روانی چون با روان انسان ها سر و کار دارد بسیار پیچیده است. در جنگ معمولی گلوله بدن انسان را هدف قرار می دهد، آن را مجروح می کند و جسم از کار می افتد یا می میرد.
در جنگ روانی اما، گلوله ای شلیک نمی شود و به جای آن حرف و کلمه و کنش است که به طرف دشمن شلیک می شود و روح و روان او را نشانه می گیرد و باعث از پا افتادن او می شود.
همان طور که در جنگ معمولی مردم عادی هم هدف قرار می گیرند و مثلا بمباران می شوند و دسته دسته می میرند، در جنگ روانی هم هدف، فقط سربازان یا خبرگان جنگی نیستند که هدف قرار می گیرند بلکه مردم عادی هم بمباران روانی می شوند و ناخواسته از پا در می آیند یا تضعیف می شوند و این ها باعث بقا و احتمالا پیروزی دشمن می شوند.
مقابله با جنگ روانی و سربازان آن دشوار تر از مقابله با جنگ معمولی ست و سربازان این جنگ معمولا شناخته و دیده نمی شوند و گاه در لباس دوست و همرزم ظاهر می شوند و جایگاه دوست و دشمن گاه چنان تغییر می یابد که عوامل جنگ روانی، خود دچار آشفتگی ذهن می شوند و در نقشی که فرو رفته اند چنان غرقه می شوند که قدرت تشخیص شان را از دست می دهند....
«ادامه دارد...»

ماموریت محرمانه نتانیاهو به موساد