Saturday, Apr 12, 2025

صفحه نخست » دوران گذار، دموکراسی یا اقتدار؟ نقدی بر نظرات بهاره هدایت و گرایش‌های نظام ریاستی برای ایران آینده، ویکتوریا آزاد

azad2.jpgبنظرم آسیب‌شناسی جهتگیری در مورد نظام سیاسی مطلوب برای ایران آینده به بهانه نقد نظرات خانم بهاره هدایت که جمهوری ریاستی را برای ایران مناسب میبینند واجب است. فارغ از فرم نظام، محتوایی که بهاره هدایت گرامی ارائه داد اگر همه گیر شود زنگ خطری برای آینده ایران است. این نظرات بهاره هدایت البته مشابه نظرات مشاورین شاهزاده رضا پهلوی منتها در فرم پادشاهی است. بنظر میرسد این دوستان از رژیم اسلامی عبور کرده اند اما هنوز از بنیان های فکری تحکیم وحدت عبور نکرده اند !
در سال‌های اخیر و به‌ویژه در دل جنبش‌های آزادی‌خواهانه مردم ایران، پرسش در خصوص نظام سیاسی مطلوب برای آینده ایران به یکی از مباحث محوری تبدیل شده است. در این میان، برخی فعالین سیاسی از جمله خانم بهاره هدایت و بخشی از طیف طرفداران شاهزاده رضا پهلوی، نظام پارلمانی را برای ایران آینده نامناسب دانسته و بر اشکال نظام ریاستی در فرم های پادشاهی و یا جمهوری تأکید می‌کنند. اما آیا چنین نسخه‌ای برای ایران، صحیح، واقع‌بینانه و در مسیر دموکراسی پایدار است؟ یا به عکس، می‌تواند زمینه‌ساز شکل‌گیری اقتدارگرایی مدرن در لباسی جدید باشد؟ خانم بهاره هدایت معتقد است شاهزاده رضا پهلوی از آن اقبال برخوردار است که مردم پشت سرش بایستند و لذا برای گذار ورود ایشان و اقتدار ریاستی ایشان لازم است اما در ادامه یک جمهوری ریاستی را ترجیح میدهند. این درهم آشفتگی نظری بنظر طبیعی نمی آید و لازم است بهاره هدایت عزیز در اینمورد نظرات خود را صیقل بزند و تدقیق کند. در ابتدا میپردازم به تعریف معنایی دو نظام پارلمانی و ریاستی و سپس نقد نظرات بهاره هدیت. جان کلام او را در کلیپ ضمیمه این مقاله مشاهده میکنید.
نظام پارلمانی یا ریاستی؟ بررسی تطبیقی بر اساس نمونه‌های جهانی
نظام پارلمانی، مانند آنچه در بریتانیا، آلمان، هند و کشورهای اسکاندیناوی جریان دارد، ساختاری است که قدرت در آن میان قوه مقننه و دولت توزیع شده است. نخست‌وزیر از دل پارلمان برمی‌خیزد و به‌طور مداوم زیر نظارت پارلمان است. در ساختار پارلمانی:
• امکان سقوط دولت با رأی عدم اعتماد مجلس ممکن میشود،
• دولت و پارلمان و کلیه مقامات سیاسی موظف به پاسخگویی دائم به جامعه هستند،
• تشکیل دولت ائتلافی و مشارکتی متشکل از احزاب مختلف ممکن می‌شود
در نظام های پارلمانی، قدرت سیاسی بر مبنای رقابت برنامه‌محور احزاب شکل می‌گیرد. اما در ایران امروز، احزاب قدرتمند و فراگیر وجود ندارند؛ آنچه هست، عمدتاً گروه‌های قومی، چپ‌گرایان کلاسیک یا ساختارهای فرقه‌ای هستند. بنابراین، برای تحقق یک دموکراسی واقعی، باید مسیر شکل‌گیری و نهادینه‌سازی احزاب را از ابتدا طراحی و اجرا کرد.
در ایران پسا‌جمهوری اسلامی، اگر قرار باشد دموکراسی واقعی برقرار شود، باید ساختاری طراحی شود که:
• قدرت را از پایین به بالا توزیع کند، نه در بالا متمرکز سازد.
• سیستم محوری، گفت‌وگو، مسئولیت‌پذیری و نظارت جمعی را جایگزین فردمحوری کند.
• پاسخگوی تنوع عظیم قومی، فرهنگی، و سیاسی مردم ایران باشد و ساختار قدرت را غیرمتمرکز کند.
نظام پارلمانی بر اساس شفافیت، توازن قوا، و مشارکت همگانی، پی ریزی میشود و پارلمان عالیترین ارگان تصمیم گیری است.
نمونه‌های موفق جهانی
نظام‌های پارلمانی موفق:
1. آلمان
• نظام پارلمانی فدرال با نخست‌وزیری مقتدر.
• ثبات سیاسی بالا، ائتلاف‌سازی مؤثر، اقتصاد نیرومند.
• درس: ترکیب پارلمان‌گرایی با فدرالیسم و نهادهای مستقل نظارتی، اقتدار را مهار می‌کند.
2. سوئد
• نظام پارلمانی با پادشاهی مشروطه.
• تمرکز بر شفافیت، پاسخگویی، اعتماد عمومی.
• دولت ائتلافی با قدرت محدود و نظارت دائمی مردم.
• درس: شفافیت اداری و نقش فعال رسانه‌ها برای سلامت ساختار مهم است.
3. هند
• جمهوری پارلمانی در کشوری با تنوع شدید قومی، زبانی، و مذهبی.
• امکان نمایندگی اقلیت‌ها و ایجاد توازن قدرت منطقه‌ای.
• درس: برای کشورهایی با شکاف‌های قومی و زبانی، نظام پارلمانی کاراتر است.
در مقابل، در نظام های ریاستی که فاقد احزاب قوی و نهادهای مدنی هستند، قدرت اجرایی در دستان یک رئیس‌جمهور یا شاه مقتدر متمرکز می‌شود هر چند که سیستم انتخابی باشد.
«در نظام‌های ریاستی، اگر نهادهای واسط قوی، احزاب ریشه‌دار، نظام قضایی مستقل و رسانه‌های آزاد وجود نداشته باشند، خطر تمرکز قدرت و کیش شخصیت به شدت افزایش پیدا می‌کند.» مثال‌های روشن این وضعیت را در برخی کشورهای آمریکای لاتین یا آفریقا می‌بینیم، جایی که:
• رؤسای جمهور منتخب، به دلیل نبود احزاب قوی و نظارت مؤثر، به سمت اقتدارگرایی گرایش دارند؛
• پارلمان‌ ضعیف و بی اختیار است؛
• فرآیند پاسخ‌گویی به مردم و تعادل سه قوا مختل است.
در کشورهایی با سابقه استبداد، فقدان نهادهای مدنی و احزاب ضعیف یا فرقه‌ای، ریاستی شدن ساختار سیاسی نه‌تنها تضمینی برای کارآمدی نیست، بلکه خطر اقتدارگرایی مدرن را به شدت افزایش می‌دهد.
نمونه نظام‌های ریاستی موفق (با اما و اگر):
1. ایالات متحده آمریکا
• رئیس‌جمهور با اختیارات بالا، ولی با محدودیت‌های شدید نهادی (کنگره، دیوان عالی، ایالات فدرال).
• سیستم فدرالی و سنت‌های دیرینه دموکراتیک و‌نهادهای مدنی با سابقه در امریکا مانع تمرکز قدرت شده‌اند.
• درس: نظام ریاستی تنها در حضور نهادهای بسیار قوی و فرهنگ دموکراتیک کار می‌کند.
2. برزیل (نسبتاً موفق، ولی پرچالش)
• ریاست‌جمهوری قدرتمند ولی با نوسانات و فساد گسترده.
• تنش‌های زیاد بین رئیس‌جمهور و پارلمان.
• درس: در نبود نهادهای مدنی قوی، نظام ریاستی می‌تواند منجر به بحران و بی‌ثباتی و انقلابی دوباره شود.
نتیجه‌گیری برای ایران؛
• ایران کشوری با تکثر فرهنگی، بحران مشروعیت، نهادهای ضعیف و زخم‌های تاریخی از تمرکز قدرت است.
• نظام ریاستی برای چنین جامعه‌ای بلافاصله بعد از تغییر رژیم اسلامی خطرناک است، چون امکان بازتولید استبداد بسیار بالاست.
• نظام پارلمانی با نهادهای نظارتی، رسانه‌های آزاد، و احزاب قوی می‌تواند بستر مناسبی برای گذار از اقتدارگرایی به دموکراسی واقعی باشد.
• به‌ویژه مدل‌هایی مانند آلمان یا سوئد (با اصلاحات بومی‌شده) برای ایران آینده قابل مطالعه و الهام‌بخش‌اند.
۱.در ایران که تجربه تاریخی تمرکزگرایی (از سلطنت مطلقه تا ولایت فقیه) وجود دارد، نظام ریاستی می‌تواند بستر بازتولید اقتدارگرایی باشد.
• در چنین ساختاری، مکانیزم‌های نظارت و کنترل بر قدرت اجرایی ضعیف‌ترند.
• خطر استفاده ابزاری از نهادهای امنیتی، قضایی و رسانه‌ای برای تحکیم قدرت شخصی افزایش می‌یابد.
• مردم به‌جای مشارکت سازمان‌یافته در سیاست، دوباره به نجات‌دهنده‌ها و «مردان مقتدر» امید می‌بندند.
۲. تضعیف نهادهای میانی و احزاب
در نظام ریاستی، نهادهای میانی مثل احزاب، اتحادیه‌ها، انجمن‌ها و پارلمان معمولاً نقش کمرنگ‌تری دارند، چون تمرکز بر شخص رهبر (رئیس‌جمهور یا پادشاه مقتدر) است.
• این باعث تضعیف فرهنگ مشارکت جمعی می‌شود.
• در حالی که در نظام‌های پارلمانی، دولت وابسته به رأی اعتماد مجلس است و ائتلاف‌ها و سازوکارهای تفاهم و مصالحه تقویت می‌شوند.
• در ایران که جامعه‌ای هنوز در حال گذار است، نیاز به پرورش نهادهای میانی بیش از هر زمان احساس می‌شود.
۳. زمینه‌سازی برای «رهبری کاریزماتیک» و مقتدر‌؛
گرایش به نظام ریاستی در ایران اغلب با این توجیه مطرح می‌شود که جامعه ایران نیاز به «یک رهبر قاطع و‌چکمه پوش» دارد که کشور را از بحران نجات دهد. اما:
• این نگاه همان ذهنیت کهن‌سالارانه و پدرسالارانه است که اقتدارگرایی را بازتولید می‌کند.
• یک استبداد را با یک استبداد دیگر جایگزین میکند.
• تجربه جمهوری اسلامی نیز نشان داد که نظام‌های تمرکزگرا حتی با شعار مردم‌سالاری می‌توانند به دیکتاتوری ختم شوند.
۴. نادیده‌گرفتن تنوع اجتماعی، قومی و زبانی ایران
ایران کشوری متکثر و چندلایه است. نظام‌های ریاستی معمولاً در کشورهایی با تنوع بالا موجب:
• حذف صدای اقلیت‌ها و‌تبعیض گسترده
• افزایش نارضایتی‌ها و شکاف‌های اجتماعی
• و در نهایت بی‌ثباتی سیاسی می‌شوند.
نظام‌های پارلمانی اما به دلیل مکانیزم ائتلاف‌سازی، ظرفیت بالاتری برای نمایندگی این تنوع را دارند.
۵. تاریخ سیاسی ایران: چرخه ناکام نوسازی بدون دموکراتیزاسیون
در ایران، تلاش برای نوسازی همواره با اقتدارگرایی همراه بوده (از رضا شاه تا جمهوری اسلامی). دلیل آن، غلبه نگاه تمرکزگرایانه و بی‌اعتمادی به نهادها‌و نمایندگان مردم است.
• نظام پارلمانی می‌تواند این چرخه را قطع کند، زیرا مردم را به مشارکت فعال، نظارت و مسئولیت‌پذیری سوق می‌دهد.
نقد نظرات بهاره هدایت؛،
با سقوط رژیم اسلامی در چشم‌انداز آینده‌ی ایران، بحث بر سر ساختار نظام سیاسی جایگزین به یکی از جدی‌ترین مناظرات سیاسی بدل شده است. در همین رابطه خانم بهاره هدایت و بخشی از نیروهای سیاسی دیگر که غالباً سابقه‌ای در اصلاح‌طلبی داشته‌اند، به‌طور جدی از مدل جمهوری یا پادشاهی ریاستی دفاع می‌کنند.
استدلال اصلی آنان این است که در دوران گذار نیاز به یک «اقتدار مشروع و متمرکز» داریم که بتواند شجاعانه تصمیم بگیرد، کشور را از بحران خارج کند، و مانع از هرج‌ومرج شود. همچنین می‌گویند پارلمان در شرایط بحرانی، مزاحم تصمیم‌گیری‌های سریع است و نخست‌وزیر در ساختار ریاستی، راحت‌تر و بی‌دردسرتر منصوب می‌شود.
اما این نگاه، نه‌تنها ساده‌انگارانه است، بلکه به‌شدت خطرناک و ضددموکراتیک است و می‌تواند نسخه‌ای از بازتولید همان استبدادی باشد که مردم علیه‌اش قیام کرده‌اند.
۱. «اقتدار مشروع» بدون نظارت = ولایت بی‌عمامه:
تاریخ بارها نشان داده است که تمرکز قدرت در دست یک فرد، حتی با نیت‌های خوب، دیر یا زود به خودکامگی می‌انجامد. مدل ریاستی بدون نهادهای قدرتمند نظارتی، مشارکت حزبی، رسانه آزاد و جامعه مدنی قوی، عملاً تبدیل می‌شود به ولایت مطلقه‌ای بی‌عنوان مذهبی.
۲. ترس از پارلمان، ترس از مشارکت مردمی:
پارلمان مزاحم نیست؛ پارلمان، نماد خرد جمعی و مسئولیت‌پذیری سیاسی است. اگر در دوران گذار مجلس یا نهاد مشورتی قوی نداشته باشیم، تصمیمات بزرگ کشور پشت درهای بسته و بدون شفافیت گرفته می‌شوند. همان فاجعه‌ای که جمهوری اسلامی در قالب «شورای عالی امنیت ملی» و «دور زدن مجلس» بر ما تحمیل کرد.
۳. شخص‌ محوری و کیش شخصیت، دشمن نهادسازی است:
یکی از فجایع جمهوری اسلامی، جایگزینی چهره‌ها به‌جای نهادها بود.
در نظام ریاستیِ بدون حزب، ما دوباره گرفتار کاراکترهای فردی می‌شویم: ژنرال‌ها، سلبریتی‌ها، یا رهبران رسانه‌محور بدون برنامه. دموکراسی با چهره و شعار ساخته نمی‌شود، با ساختار ساخته می‌شود.
۴. تجربه‌ی تلخ جهان: از مصر تا روسیه
• مصر پس از سقوط مبارک، با همین شعار «اقتدار برای دوران گذار»، به دیکتاتوری ژنرال سیسی ختم شد.
• روسیه پس از فروپاشی شوروی، به‌جای دموکراسی پارلمانی، مدل ریاستی‌-امنیتی پوتین را ساخت که امروز به یک نظام شبه‌تزاری تبدیل شده است.
• ونزوئلا نیز با چهره‌محوری چاوز و جانشینش مادورو، به فاجعه‌ای انسانی و اقتصادی دچار شد.
۵. وعده‌ی فریبنده‌ی "فعلاً ریاستی، بعداً دموکراسی"؛ شعار «فعلاً تمرکز قدرت، بعداً بازگشت به مردم» چیزی جز فریب نیست. قدرت، اگر کنترل نشود، به‌سختی بازمی‌گردد. هیچ اقتداری داوطلبانه قدرت را پس نمی‌دهد، مگر اینکه در ساختار از ابتدا محدود شده باشد.
۶. چرا نظام پارلمانی مناسب‌تر است؟
• نخست‌وزیر در برابر پارلمان پاسخگوست، نه فقط به مردم
• احزاب تقویت می‌شوند و جامعه سیاسی نهادینه می‌گردد
• قدرت پراکنده و تعدیل می‌شود
• دموکراسی در روند تدریجی اما پایدار ساخته می‌شود
و مهم‌تر از همه: در نبود احزاب ریشه‌دار در ایران، ساختار پارلمانی باعث شکل‌گیری بلوک‌های فکری، رقابت‌های برنامه‌محور، و به رسمیت شناختن تنوع جامعه ایران خواهد شد. در حالی که ریاستی، به‌ویژه با انتخابات مستقیم، میدان را برای عوام‌گرایی، پوپولیسم، و تمرکز خطرناک قدرت باز می‌کند.
۷. دوران گذار، نه با دیکتاتور مصلح، که با خرد جمعی نجات می‌یابد.
شجاعت سیاسی، در دوران گذار، به‌معنای اعمال قدرت نیست؛ به‌معنای تقسیم قدرت، شفافیت، و مشارکت دادن مردم در سرنوشت‌شان است.
هیچ رهبری، هیچ رئیس‌جمهوری--هرچند با نیت‌های عالی--حق ندارد به بهانه‌ی شرایط اضطراری، نهادهای دموکراتیک و مراجعه به آرای عمومی را را تعلیق کند. ما نه «اتاتورک» می‌خواهیم، نه «پوتین» تازه.
ما جامعه‌ای خسته از استبداد هستیم، و تنها راه برون‌رفت، نهادسازی تدریجی، حزبی، قانونی و پاسخگوست.
جمع‌بندی:
مدیریت دوران گذار باید شاخصه های زیر را داشته باشد:
• مشارکتی، نه فردمحور
• قانونمند، نه اراده‌محور
• شفاف، نه پنهانی
• با نظارت عمومی، نه فرمان بالا به پایین.
نظام ریاستی در شرایط فعلی ایران، نه یک گزینه کارآمد، بلکه مسیری خطرناک به‌سوی یک جمهوری اقتدارگراست.
آینده را نه با شتاب، بلکه با دقت باید ساخت.
با سپاس و احترام
ویکتوریا آزاد


Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy