Saturday, Apr 12, 2025

صفحه نخست » انقلابی علیه ساختارها و هنجارهای کهنه فرهنگ ما، نیکروز اعظمی

Nikrooz_Azami_3.jpgفرهنگ ما، آن ساختار دیرپای ناپویایی‌ست که نه از درون زندگی می‌جوشد، نه همراه انسان تغییر می‌کند، بلکه همچون قالبی سفت و فرسوده بر ذهن، زبان و زیست ما سایه انداخته و ما را در خود مستهلک کرده است. ما، بی‌آنکه آگاه باشیم، در تمام ساحت‌های رفتاری، فکری و اجتماعی، خود را با آن تنظیم کرده‌ایم؛ اما این "تنظیم" و هماهنگی، نه از جنس انتخاب، که از جنس عادت و انقیاد است.

ما به‌جای آن‌که فرهنگ را شکل دهیم، توسط آن شکل می‌گیریم. با بازتولید هنجارهایی که روزی دست‌ساز بوده‌اند، امروز خود را در حصاری می‌سازیم که از اندیشه‌ی مستقل و تحول‌خواه می‌گریزد. این هنجارها، زمانی که مورد ستیز قرار نگیرند، تنها ما را به سوی سازش و هم‌نوایی سوق می‌دهند؛ وضعیتی که در آن نه فرد امکان شکوفایی می‌یابد، و نه فرهنگ به سوی افق‌های تازه حرکت می‌کند.

فرهنگ ما ظرفی‌ست بسته، که تنها گنجایش آن‌چه را دارد که پیش از این در آن ریخته‌اند: زبان، علم و تفکری که رسمیت یافته، و رسمیت آن، بیش از آنکه از سنجش و پویایی برخاسته باشد، از تکرار و پذیرش کور ناشی شده است. هرگاه اندیشه‌ای نو یا صدایی متفاوت سربرمی‌آورد، آن‌هایی که خود را نمایندگان این ساختار می‌دانند، به دفاع از وضع موجود برمی‌خیزند. آن‌ها تاب مواجهه با تحول را ندارند، چنان‌که انقلاب زن، زندگی، آزادی را برنتافتند، و با واژگان مستعملی چون "انقلاب ملی" کوشیدند آن را به حاشیه رانند.

اما در دل جامعه، لرزشی پدید آمده که از عمق برخاسته است، نه از سطح؛ لرزشی که بیانگر آغاز گسست از همان بنیادهای کهنه‌ی فرهنگی‌ست. این تحول، پیش از آن‌که سیاسی باشد، فرهنگی‌ست؛ و پیش از آن‌که اجتماعی باشد، فردی. ما نیازمند نظمی نو هستیم که در آن، استقلال فرد و فرهنگ نه در تقابل با یکدیگر، بلکه در امتداد هم تعریف شوند. استقلالی که به فرد امکان دهد تا از دل سنت‌ها، مسیر تازه‌ای بگشاید و از اسارتِ ساختارهای بی‌جان رها شود. بدون این گسست، هم فرد گرفتار می‌ماند و هم فرهنگ سترون. بازتولید مکرر هنجارهای پیشین، چیزی جز مرگ تدریجی آگاهی نیست. تنها با عبور از این وضع، می‌توان به فرهنگی اندیشید که به‌جای بلعیدن انسان، به او مجال تنفس و بیان بدهد؛ فرهنگی که نه تکرار گذشته، بلکه امکان آفریدن آینده باشد.

پس نه باید در فرهنگ ماند، و نه صرفاً از آن برید. باید با آن درافتاد. باید با جرأت در دل آن شکاف انداخت، تا از دل این فروپاشی، چیزی زنده‌تر، انسانی‌تر، و برازنده‌تر از زندگی امروز ما برآید. راه، از انقلاب فردی آغاز می‌شود؛ انقلابی که فرهنگ را نه آن‌گونه که هست، که آن‌گونه که باید باشد، از نو بازمی‌سازد.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy