فرزانه روستایی
بیش از ده سال با قوچانی در یک روزنامه کار کردم و او سردبیر بود. مدل نوشتن او که امروز رئیس کمیته سیاسی حزب کارگزاران سازندگی است بیشتر اوقات طولانی و شبیه پیرمردهاست. همیشه فکر می کردم در نوشتن مانند کسی است که از کانال کولر رفت و آمد می کند درحالیکه در خانه باز است. یادداشت دیروز او در باره پشت پرده های مذاکرات مسقط نیز طولانی بود. مثل همیشه نرده بان گذاشته رفته بالای پشت بام و از کانال کولر وارد خانه شده است.
امروز کسی نیست که نداند جمهوری اسلامی چه فاجعه ای را برای مردم ایران به بار آورده است و سپاه و تشکیلات سرکوب و بیت رهبری و این همه اختلاس و دزدی مقام های ارشد نظام چگونه چنین روزهای سیاهی را برای مردم رقم زده اند. از همه بدتر، این همه تاسیسات و فعالیت هسته ای کلاه گشاد و بی حسابی بود که بر سر مردم ایران رفت و از اساس فریبی بیش نبود.
اگر سوار تاکسی شوید یا گوش های خود را باز نگه دارید و در اتوبوس حرف های مردم را استراق سمع کنید متوجه می شوید که مردم ایران در یک کره زندگی می کنند و محمد قوچانی یا هنوز متولد نشده است یا اینکه در کره دیگری به سر می برد. او اصلا در باغ نیست!
او چنان از مذاکرات مسقط و امیدواری به موفقیت دیپلماسی بیت می نویسد، نام مقام ذهبری را تکرار می کند، و در مورد هوشیاری و ملوان زبل بودن عباس عراقچی می نویسد که گویی ایران یکی از کشورهای غرب اروپاست نه کشوری که به مدل عراق، لیبی، لبنان، و علی عبدالله صالح یمن دچار شده و از سوی مافیای جنگ سالاران قالتاق و قاچاقچی و همه کاره اداره می شود.
جالب است که روزنامه نگار پیش کسوت مملکت حتی به تبیین سیاسی صحبت های خامنه ای پرداخته و توضیح می دهد تاکتیک خامنه ای ''نه جنگ نه مذاکره '' مملکت را نجات داده و آمریکا را آچمز کرده است. این ادبیات با تاسف به اظهارات امیر حسین ثابتی نماینده ۴ درصدی مجلس از جبهه پایداری در شبکه های سفارشی صدا و سیما می ماند تا کسی که سالها سردبیر بوده است. قوچانی حتی بحث مذاکره مستقیم و غیر مستقیم خامنه ای را در نوشته خود تبیین سیاسی می کند آن هم به شکلی که گویی جعبه جادویی بیت رهبری هر روز برای مردم تخم دو زرده می گذارد اما تا کسی قدم پیش نگذاشته و ِآن را تبیین نکند معجزه آن آشکار نمی شود.
قوچانی که این همه در مورد فعالیت هسته ای ایران و تلاش برای نجات این تاسیسات از تهدیدهای غرب نوشته، خوب است به این سوال پاسخ دهد که آیا دوبی سنگاپور هنگ کنگ عربستان و قاطبه کشورهای موفق اروپایی نیز با فعالیت های اتمی و غنی سازی مشکوک و پنهانی به رشد و توسعه رسیدند؟ به این سوال هم پاسخ دهند مسئولان پروژه های هسته ای که صد متر زیر زمین تاسیسات غنی سازی فوردو را ساخته اند و در حد ساختن بمب اتمی اورانیوم غنی سازی کرده اند به این فکر کرده بودند که محال ممکن است و ۱۰۰٪ محال ممکن است اسراییل با سکوت از کنار این فعالیت ها بگذرند.
قوچانی که در مورد مذاکرات مسقط می نویسد هیچگاه به ذهن او خطور نکرده است که اراده نظامیان برای ساخت بمب اتمی، و اراده رهبر برای نابودی اسراییل، و اراده روسها برای ممانعت از تنش زدایی بین ایران با غرب، و توجیه شرعی اینکه ایران با ساخت سلاح هسته ای خود را برای ظهور امام زمان آماده می کند همگی تئوری های فاشیستی اسلامگراهای نفتی مشکوک است که متأسفانه ایشان نیز در سمت آنها ایستاده و می نویسد.
کاش قوچانی ترفندهای نظام را در نوشته اش توجیه نمی کرد که تو گویی همه چیز تحت کنترل است و اختلافات موجود سوء تفاهم های زود گذر است.
کاش قوچانی خطر را آنگونه که هست درک می کرد. خطر اینکه ایرانیان را از کشور فراری می دهند و به جای آنها حدود ۱۵ میلیون افغانی بدون دانش اجتماعی را وارد کرده اند تا کمبود نفوس ایرانیان از کشور فرار کرده را جبران کنند. این یک جنایت استراتژیک است.
کاش می دانست در زندان های کشور حتی در کریدورها شب ها زندانی می خوابد چون مردم ایران امروز حتی از مردم افغانستان و عراق فلاکت زده ترند.
کاش قوچانی می دانست که ایرانیان امروز دندان در دهان ندارند چون کسی توانایی پرداخت هزینه دندانپزشکی را ندارد.
کاش قوچانی می دانست که بیش از ده میلیون نفر از ایران فرار کرده اند اما رفقای اطلاعاتی صدها هزار نفر را نیز در خارج استخدام کرده اند تا جاسوسی و خرابکاری و خبرچینی و اختلاف اندازی کنند و هزینه میلیاردی این لشکر جاسوسان از جیب مردم فقیر ایران پرداخت می شود.
کاش محمد قوچانی در مورد تحریم ها و اینکه همه ریشه های اجتماعی اقتصادی کشور به واسطه تحریم ها سوخته است کمی مطالعه داشت که معتقدم اصلا در این فضاها نیست. زیرا اگر می دانست تحریم ها چگونه بافت سیاسی کشور را تغییر داده است سکوت می کرد.
کاش محمد قوچانی و حزب او به این فکر کنند که دست کشیدن داوطلبانه و از صفر تا صد فعالیت های اتمی تنها راهکار خروج از بحرانی است که جنگ بخش جدایی ناپذیر آن است.
در ضمن، رئیس کمیته سیاسی حزب کارگزاران سازندگی لازم نیست در مورد هر چیزی بنویسد یا اظهار نظر کند. بویژه در موضوعاتی که اطلاع جامعی از آن ندارد.

واکنش عبدالرضا داوری به نوشته خبرساز احمد زیدآبادی