Monday, Apr 14, 2025

صفحه نخست » ایران، آمریکا و سایه اسرائیل: نبرد دیپلماسی و جنگ در مسقط، بهرام فرخی

Bahram_Farokhi_2.jpgدر دل کویر گرم و خاموش عمان، در شهر تاریخی مسقط، چیزی رخ داد که شاید سال‌ها بعد در کتاب‌های تاریخ از آن به‌عنوان لحظه‌ای سرنوشت‌ساز یاد شود؛ مذاکره‌ای نهانی اما پرهیاهو، نه میان دو دولت معمولی، بلکه میان دو دشمن دیرین: رژیم اسلامی ایران و ایالات متحدهٔ آمریکا.
زمانی که دونالد ترامپ در جریان دیدار بنیامین نتانیاهو از واشنگتن، ناگهان از آغاز گفت‌وگو میان کشورش، آمریکا، و جمهوری اسلامی ایران خبر داد، جهان و نتانیاهو را شگفت‌زده کرد. این شگفتی نه‌تنها به دلیل ازسرگیری گفت‌وگویی میان تهران و واشنگتن پس از سال‌ها سکوت بود، بلکه به این خاطر نیز بود که دو طرف در شرایطی پای میز مذاکره نشسته بودند که هر یک در آستانهٔ جنگی ناخواسته قرار داشتند.
مذاکره‌ای از میان سایه‌ها
در حالی که آمریکا به‌وضوح خواستار مذاکرهٔ مستقیم بود، رژیم اسلامی ایران به سنت همیشگی‌اش بر طبل غیرمستقیم بودن می‌کوبید. اما دیری نپایید که واقعیت، چهرهٔ خود را نشان داد. فرستادهٔ ویژهٔ ترامپ، استیو ویتکاف، و عباس عراقچی، وزیر خارجهٔ جمهوری اسلامی، در ابتدا در اتاق‌های جداگانه پیام‌هایشان را با واسطهٔ میانجی عمانی رد و بدل کردند، ولی در نهایت، گفت‌وگوی مستقیمی نیز شکل گرفت. حقیقت این است که هیچ‌گاه نمی‌توان تا ابد در سایه ماند؛ دیپلماسی نیز نیاز به چهره دارد، و این چهره‌ها بالاخره رو شدند.
هرچند دولت میزبان، عمان، بنا به درخواست طرف‌های مذاکره شرایط حضور خبرنگاران را به‌شدت محدود کرده بود، اما به‌جز خبرنگار صداوسیمای جمهوری اسلامی و خبرنگار آسوشیتدپرس، خبرنگار دیگری در محل حضور نداشت. این موضوع به گمانه‌زنی‌های معمول در رسانه‌ها بیشتر دامن زد.
هر دو طرف بعد از مذاکرات اعلام کردند که گفت‌وگو «مثبت» بوده و احتمال ازسرگیری آن در روز شنبه آینده، برابر با ۱۹ آوریل، در یک پایتخت اروپایی بسیار زیاد است.
رژیم ایران علاقه‌مند است که به‌نوعی پای اروپایی‌ها و چین و روسیه را نیز به این مذاکرات، همچون «توافق برجام»، باز کند؛ هم برای طولانی کردن روند مذاکرات و وقت‌خریدن و هم برای کسب حمایت ضمنی چین، روسیه و قدرت‌های اقتصادی اروپا. البته بر کسی پوشیده نیست که کشورهای اروپایی از جمله انگلستان، فرانسه و آلمان با هرگونه اقدام نظامی اسرائیل یا ایالات متحده آمریکا علیه رژیم اسلامی ایران مخالف‌اند و معتقد به راه‌حل دیپلماتیک برای مناقشهٔ هسته‌ای ایران هستند و بارها آن را علناً اعلام کرده‌اند.
دونالد ترامپ؛ تاجری در کاخ سفید
یکی از نکات مهمی که نباید از نظر دور داشت، این است که یکی از دلایل خروج ترامپ از برجام، این بود که منافع اقتصادی این توافق تا حد زیادی به جیب اروپایی‌ها، چین و روسیه می‌رفت. این‌بار، تصمیم بر آن است که مذاکرات و توافقی صرفاً میان رژیم اسلامی ایران و ایالات متحده انجام شود تا در صورت حصول منافع اقتصادی از توافق، این شرکت‌های آمریکایی باشند که از بازار ایران بهره‌مند می‌شوند، نه کشورهای اروپایی و آسیایی.
دونالد ترامپ که شمّ تجاری‌اش حتی در دوران ریاست‌جمهوری نیز از او جدا نشده، در بدو ورود به کاخ سفید، همسرش را در راه‌اندازی یک رمزارز شخصی همراهی کرد. تصمیمات اقتصادی و سیاست‌های تعرفه‌ای او در قبال تجارت با سایر کشورها، که بارها در مصاحبه‌های متعدد و توییت‌هایش بر آن تأکید کرده، باعث نوسانات گسترده در بازار بورس شده است.
در نتیجهٔ این نوسانات، حلقه‌ای از نزدیکان ترامپ به سودهای میلیاردی دست یافتند، در حالی که میلیون‌ها سرمایه‌گذار خرد آمریکایی متضرر شدند. این موضوع اکنون به یکی از محورهای بحث در کنگرهٔ آمریکا تبدیل شده و دموکرات‌ها خواستار بررسی پرونده‌ای تحت عنوان «معامله با اطلاعات محرمانه» (Insider Trading) علیه او هستند.
اما مذاکره‌کنندهٔ آمریکایی کیست؟ استیو ویتکاف، نه یک دیپلمات حرفه‌ای، بلکه یک دوست شخصی رئیس‌جمهور آمریکا، دونالد ترامپ. مردی که خودش دلال معاملات املاک بود، حالا نمایندهٔ شخصی کسی شده که سیاست خارجی آمریکا را بر مبنای منافع اقتصادی پیش می‌برد و حاضر است روابط استراتژیک کشورش را با متحدان اروپایی و کانادا برای منافع اقتصادی زیر سؤال ببرد.
ترامپ خود نیز هنوز در حاشیهٔ صحنه نیست. او در سایه، مثل یک کارگردان هالیوودی پشت پرده، سناریویی را می‌نویسد که اگر موفق شود، او را به‌نوعی «قهرمان صلح» خواهد کرد؛ به‌ویژه که تا این لحظه نتوانسته نه به جنگ اوکراین و روسیه و نه به درگیری اسرائیل و حماس پایان دهد، و این برای مردی خودشیفته، پیروزی بزرگی است.
از انرژی هسته‌ای تا خط قرمز سلاح هسته‌ای
موضوع مذاکرات مشخص است: هسته‌ای. ایران با صراحت اعلام کرده که فقط دربارهٔ پروندهٔ هسته‌ای مذاکره خواهد کرد، در حالی که آمریکا خواستار مذاکره دربارهٔ کلیت توان هسته‌ای، برنامهٔ موشکی و فعالیت‌های منطقه‌ای شده است و خطوط قرمز خود را جلوگیری کامل از ساخت سلاح هسته‌ای قرار داده است.
در حالی که ایالات متحده در حال امضای قراردادهایی برای توسعهٔ صنعت هسته‌ای صلح‌آمیز با عربستان سعودی است، بعید به نظر می‌رسد که ترامپ در مذاکرات پیش‌رو با جمهوری اسلامی، خواستار برچیده شدن کامل صنعت هسته‌ای صلح‌آمیز مانند رآکتورهای تولید برق ایران همچون «راکتور بوشهر» شود. چه‌بسا در آینده، تعدادی رآکتور هسته‌ای با تکنولوژی بالاتر و ایمن‌تر از رآکتورهای ساخت روسیه به ایران بفروشد.

اسرائیل؛ بازیگری که نیست، اما حضورش همچون سایه‌ای حس می‌شود
تاریخ به ما آموخته که در خاورمیانه، هیچ مذاکره‌ای فقط میان دو طرف نیست. طرف سوم همیشه هست؛ همیشه در سایه، همیشه مداخله‌گر.
نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، اگرچه در اتاق مذاکرهٔ مسقط حضور ندارد، اما بی‌شک نقشی کلیدی در روند آن ایفا می‌کند.
تجربهٔ تاریخی نشان می‌دهد که اسرائیل و رژیم اسلامی همواره در راه هر توافقی که منجر به گسترش صلح در خاورمیانه شود، سنگ‌اندازی کرده‌اند. حدود دو سال پیش، رابطه‌ای در حال شکل‌گیری میان عربستان سعودی و اسرائیل بود، اما با عملیات ۷ اکتبر حماس که گفته می‌شود با چراغ سبز تهران انجام شد، همه‌چیز فروپاشید.
این‌بار، به‌گمان بسیاری از ناظران، نتانیاهو آماده است تا با تکرار سناریویی مشابه، روند مذاکرات را مختل کند. او نگران دوران پس از ترامپ است، و به‌احتمال‌قوی به دنبال نسخه‌ای شبیه قذافی برای ایران است؛ نسخه‌ای که به گفتهٔ برخی منابع نظامی اسرائیل، شامل بمباران مراکز استراتژیک و به کنار گذاشتن توان و تکنولوژی هسته‌ای ایران برای همیشه می‌شود.
ترامپ و نتانیاهو: لبخندهای دروغین در عکس‌های پرطمطراق
هرچند ترامپ همیشه با وعده‌های خوشحال‌کننده، نتانیاهو را همراه خود نگه داشته، اما عملاً مسیر متفاوتی را دنبال کرده است. از "لاس‌وگاس کردن" سواحل غزه تا تهدید به حملات گسترده به ایران، هیچ‌یک از این شعارها به سرانجام نرسیده.
تجربهٔ کرهٔ شمالی
اما آیا ایران همان کرهٔ شمالی است؟ پاسخ قطعاً منفی است. ایران نه کشوری منزوی مانند کره شمالی است و نه دارای اقتصادی بسته. بلکه دارای اقتصادی گسترده با تعاملات خارجی و نقش ژئوپولیتیکی بسیار مهمی در منطقه است. از این‌رو، به‌سادگی نمی‌توان آن را به حال خود رها کرد.
وضعیت رژیم در داخل
در داخل ایران، دولت پزشکیان حال و هوای دیگری دارد. برخلاف بسیاری از تحلیل‌گران و اپوزیسیون که تصور می‌کردند حکومت اسلامی هیچ‌گاه در را به سوی آمریکا باز نخواهد کرد، اکنون می‌بینند که همین دولت، احتمال گشایش اقتصادی و تعامل با غرب را جدی‌تر از همیشه پیگیری می‌کند.
شاید همین مواضع باعث شده که بخشی از جناح تندرو در درون نظام از چرخش قهرمانانهٔ جدید رهبر جمهوری اسلامی، آیت‌الله خامنه‌ای، ناراضی باشند. آن‌ها احساس می‌کنند خط قرمزها دارد پاک می‌شود، و چهره‌ای چون پزشکیان که در دید عموم، چهره‌ای میانه‌رو و دست‌نشانده دارد، در حال تغییر مسیر نظام است.
اپوزیسیون: از خوشحالی پنهان تا خشم آشکار
اپوزیسیون در خارج از کشور نیز واکنش‌های متفاوتی نشان داده‌اند. گروه‌هایی که همواره حملهٔ نظامی را محکوم می‌کردند و به دنبال دموکراسی و آزادی برای مردم ایران هستند، از مذاکره استقبال می‌کنند، به شرطی که همراه با مطالبات حقوق‌بشری و کاهش فشارهای اقتصادی و اجتماعی بر مردم داخل کشور باشد؛ و لازمهٔ آن را فشار بیشتر آمریکا بر بدنهٔ رژیم، به‌ویژه سپاه پاسداران و نهادهای امنیتی می‌دانند.
در مقابل، جناح‌هایی از مخالفین هستند که ماه‌ها و سال‌هاست در رؤیای حملهٔ نظامی اسرائیل و آمریکا به ایران به‌سر می‌برند و این مذاکرات را شکست‌خورده می‌دانند. آن‌ها که آینده را تنها در آتش و دود می‌بینند، هرگونه گفت‌وگو را خیانت به مبارزه می‌دانند و همچنان در توهم «سقوط قریب‌الوقوع رژیم با شروع حملهٔ نظامی و جنگ» به‌سر می‌برند.
اما اپوزیسیون داخلی، به‌ویژه اصلاح‌طلبانی که از رژیم عبور کرده‌اند، از این روند بسیار خرسند هستند. آن‌ها مذاکرات را فرصتی برای کاستن از فشار تحریم‌ها، گشایش فرهنگی و باز شدن فضای تنفسی کشور می‌دانند.
مردم: امید در بازار، سقوط دلار در خیابان
و اما مردم ایران. مردمِ خسته، مردمِ امیدوار، مردمِ هوشیار. در روزهایی که دلار سیر نزولی گرفته و قیمت‌ها اندکی تکان خورده‌اند، موجی از امید در بازار پیچیده. مردم با گوشه‌چشمی به خبرها، و دستی بر سفرهٔ نیمه‌خالی‌شان، دعا می‌کنند که مذاکرات به نتیجه برسد. نه از سر علاقه به رژیم، که از سر خستگی از فقر.
سپاه و نظامیان؛ بین اطاعت و اضطراب
در بدنهٔ سپاه، آرامشی متزلزل حکم‌فرماست. آن‌ها که گوش به فرمان رهبرند، حالا با نگرانی به صحنه نگاه می‌کنند. از یک‌سو، اگر جنگی در بگیرد، ایران وارد مرحله‌ای فاجعه‌بار خواهد شد. از سوی دیگر، اگر روند مذاکره به باز شدن درهای اقتصادی ختم شود، قدرت نرم دولت افزایش خواهد یافت، و این تهدیدی بالقوه برای هژمونی نظامیان در ساختار سیاسی است.
اما واقعیت این است که بخشی از سپاه نیز به‌درستی درک کرده‌اند که ادامهٔ وضعیت کنونی به سود کشور نیست. آن‌ها می‌دانند که یا باید در کنار دولت بایستند، یا در برابر موجی قرار بگیرند که می‌تواند سرنوشت رهبر و آیندهٔ کل نظام را تغییر دهد، و شاید در نهایت ترجیح دهند که یک رژیم بدون «خامنه‌ای» وضعیت آن‌ها را مستحکم‌تر کند.
و اما پرسش نهایی: اسرائیل چه خواهد کرد؟
در این لحظات حساس، چشم همه به تل‌آویو دوخته شده. آیا اسرائیل، با تحریک تندروها در دولتش و لابی‌های جنگ‌طلب، می‌تواند روند مذاکرات را مختل کند؟ آیا سناریوی قذافی در لیبی این‌بار در تهران تکرار خواهد شد؟ آیا رؤیای تجزیهٔ ایران، همان پروژه‌ای که استراتژی بلندمدت اسرائیل سال‌هاست برایش برنامه‌ریزی کرده، به واقعیت می‌پیوندد؟
هیچ‌چیز قطعی نیست. اما آنچه قطعی‌ست این است که امروز، بیش از هر زمان دیگری، سرنوشت ایران بر لبهٔ شمشیر قرار دارد. یا توافقی تاریخی رقم خواهد خورد، یا طوفانی سهمگین در راه است.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy