Monday, Apr 14, 2025

صفحه نخست » جمهوری اسلامی؛ چالش ماندن و چه چیزی از آن ماندن!

khatti.jpgبابک خطی

از آخرین نوبت مصاحبه‌های سریالی اخیر خامنه‌ای در تقبیح مذاکره با آمریکا خیلی نمی‌گذرد؛ مصاحبه‌هایی که غلظت تندگویی خامنه‌ای در آنها چنان پیشرونده به نظر می‌رسد که احتمالا والدین دیگر نمی‌توانند در کنار فرزندان‌شان به آن گوش کنند!

از این سو اما صدای مذاکره کردن واضحا به طور دوسویه و نه فقط از سوی ترامپ که هر از گاهی "دهن لق"ی می‌کند، که از سوی مقامات رسمی ایرانی هم به گوش می‌رسد و حتی اخیرا شاهد یادداشت عراقچی در واشنگتن پست راجع به این مساله بوده‌ایم!

داستان چیست؟!

آری! می‌شود گفت خامنه‌ای همواره طرفدار مذاکره پنهانی و داد و فریاد علنی بوده؛ هم برای راضی نگه‌داشتن تندروهای طرفدارش و هم برای اینکه بعدا مسوولیت چیزی را نپذیرد و در حالی که همه چیز طبق "منویات" او پیش رفته، به همه چیز اعتراض کند.

اما آیا صرفا چون ترامپ به دلیل شخصیت نمایشی خود، گاه و بیگاه از اخبار مذاکره خبر می‌دهد، این تاکتیک خامنه‌ای بی‌اثر شده است؟!

پس اظهار نظر همزمان مقامات رسمی ایرانی در این مورد را که علنا علیه موضع خامنه‌ای و تاکنون بی‌سابقه بوده است، چطور می‌شود توجیه کرد؟!

بنابراین می‌توان چنین تحلیل کرد که احتمالا همزمان وارد فضای جدیدی شده‌ایم که خامنه‌ای در آن به عنوان مهمترین قسمت هسته قدرت برای دهه‌ها و سخنگوی همزمان آن دیگر نفوذ سابق را ندارد و اتفاقات، بر اساس تصمیمات هسته قدرتی پیش می‌رود که در حال بازآرایی و به روز رسانی خود و خصوصا در آستانه کنار گذاشتن خامنه‌ای از مناسبات قدرت -به هر شکل: مرگ، ترور، بیماری ...- است و به نظر می‌رسد که آفتاب وجود خامنه‌ای و آمریکاستیزی لجوجانه‌ای که او به اصول سیاست خارجی ایران تزریق کرده‌ بود، در حال غروب است.

اما این مساله مهم وجود دارد که با حذف آمریکا ستیزی از ماهیتی چون جمهوری اسلامی که هویت خود را با آن تعریف کرده، چه می‌ماند؟!

بیایید دقیق‌تر شویم؛ نظام از ناکارآمدی ، فساد و عدم مشروعیت داخلی خود خبر دارد و می‌داند که در آستانه فروپاشی است، این را هم به خوبی می‌داند که در صورت جنگ هم هیچ شانسی برای ماندن ندارد، پس مثل همیشه حاضر است هر امتیازی برای تداوم بقای خود بدهد.

البته اینها چیز تازه‌ای نیست، مساله جدید این است که "شرایط" بازی این بار کاملا فرق دارد؛

این یعنی هرچند تاکنون هم تبدیل "رونالد! ترانپ! قمارباز" که جز در دادگاه و برای خونخواهی نمی‌شد از او حرف زد، به تاجری باهوش و سیاستمداری که می‌شود با او مذاکره منطقی کرد و تحمل تمسخر و تحقیر دوست و دشمن بابت آن برای نظام کار آسانی نبوده، اما تحقق خواسته‌های این تاجر اخیرا شریف! از آن هم سخت تر است.

توقف برنامه هسته‌ای و موشکی، قطع کردن بازوهای نیابتی حکومت اسلامی، زبان به دهان گرفتن از تنش و لات مسلکی در منطقه و جهان و...

خصوصا اینکه این بار دیگر خبری از پنج بعلاوه یک، چین، روسیه و "اره بیار تیشه بگیرهای" این چنینی هم برای نظام وجود ندارد و تنها ترامپ و دولت آمریکا مانده و نظامی که توسط آن به گوشه رینگ رانده شده است.

اصرار و بی‌تابی ترامپ برای مذاکره مستقیم هم نشان می‌دهد که نظام برای اجرای سیاست خریدن زمان و تلف کردن وقت و تاکتیک مذاکره برای مذاکره هم شانس چندانی ندارد. ترامپ به دنبال تیتر شدن به عنوان اولین رئیس جمهور آمریکا است که بر جمهوری اسلامی لگام زده و چنان بی‌صبر است که حتی نمی‌خواهد کار به اجرای مکانیسم ماشه برجام، توسط اروپا بکشد و مجموع این مسائل قضیه را باز هم برای نظام مشکل‌تر می‌کند.

اما با همه اینها بیایید فرض کنیم نظام برای بقایش همه شروط را پذیرفته و "می‌ماند"! حالا سوال اصلی این است که دقیقا پس از تحقق این شروط از جمهوری اسلامی چه چیزی "می‌ماند".

بدون موشک و رویای تهدید آمیز بمب، بدون شاخه و شانه کشی برای منطقه، بدون امکان از گل نازک‌تر گفتن به آمریکا در حالی‌که در داخل نیز نظام با جامعه‌ای تحت اخنناق سیاسی و فشار اقتصادی که در آستانه انفجار است مواجه می‌باشد، در حدی که حتی مجبور شده از مساله‌‌ی دهه‌ها حیثیتی برای خود چون حجاب بگذرد، لایحه حجاب را بایگانی کند و حتی به طرفداران حجاب جلوی مجلس گوشمالی بدهد!

پس از ماهیتی به اسم جمهوری اسلامی چه باقی "می‌ماند"؟!

به نظر نگارنده پاسخ به این سوال برای مردم ایران می‌تواند امیدبخش و دلگرم کننده و آغازی برای روزهای بهتر باشد، چرا که نشان می‌دهد، حتی تحقق سناریوی بقای -ظاهری- نظام با پذیرش شروط دیکته شده کنونی آمریکا، در عمل به معنای شروع پروسه گذار از آن خواهد بود.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy