مقدمه: برخورد جامعه ایران با مهاجران افغانستانی نه فقط یک مسئله اجتماعی، بلکه بازتابی از بنیانهای روانی، هویتی در جامعه ایران وساختار قدرت در ایران است. به نظر من ، بسیاری از رفتارهای مردم ایران با مهاجران افعانستانی که در ظاهر میهن پرستانه جلوه میکنند، در لایههای پنهان خود حامل عناصر نژاد پرستی، و فاشیسم هستند.
فاشیسم دارای سه مشخصه اصلی است
- تودهسازی: تبدیل شهروندِ مسئول که خود را مسئول شرایط حاکم بر جامعه می داند به «توده مطیع» که در تصمیمهای جمعی مشارکت حقیقی ندارد، بدون سازماندهی مدنی و بدون اندیشیدن، به راحتی بازیچه رسانه ها وپروپاگاندای حاکم می شوند . توده توانایی داوری اخلاقی و نه گفتن در لحظههایی که اکثریت یا ساختار حاکم، خلاف حقیقت و اخلاق عمل میکنند، ندارد.
- ابتذال شر: جنایت نه لزوماً به دست سیاستمداران، یا بیمارانی روانی، بلکه توسط انسانهای «معمولی»، میهن پرست و حتی وظیفه شناس رخ میدهد؛ شر، محصول بیفکری و اطاعت کور است: وقتی فردی از دستوری غیرانسانی اطاعت میکند، حتی در حد تایپ یک گزارش و در پاسخ میگوید: مامور بودم و معذور! بدین ترتیب، فاشیسم نه تنها از مشارکت منفعت طلبان ، بلکه از سکوت و بی عملی تودهها (قشر خاکستری) نیز نیرو میگیرد.
- دشمنسازی: فاشیسم بدون ساختن دشمن نمیتواند زنده بماند. دشمن سازی فرایندی است که در آن حکومت، گروه یا گروههایی از مردم را بهعنوان تهدیدی وجودی و عامل بدبختی ملت معرفی میکند، تا با تحریک ترس ونفرت بر جامعه مسلط شود. یهودی، بهایی، اسرائیل، امریکا، زن آزاد، روشنفکر، اقلیتهای قومی ودینی، افراد دارای گرایشهای جنسی متفاوت و مهاجران و ...، به عنوان دشمن تعریف میشود.
مشخصه های فاشیستی در رفتار مردم ایران با مهاجران افغانستانی: مهاجران افغانستانی غالباً بهعنوان "اتباع بیگانه"، "کارگر"، یا "کمفرهنگ" شناخته میشوند. این تصویر در ذهن عموم مردم ایران، نوعی "بیگانه سازی" است که عنصر مرکزی در همه نظامهای فاشیستی است. مهاجران افغانستانی نه تنها در نگاه عمومی مردم ایران، فروتر حساب می شوند که از نظر حقوقی هم مورد تبعیض آشکار و محرومیت از حقوق اولیه خود هستند. نظام حقوقی ایران، با اعمال این تبعیضها، نابرابری را به قانون تبدیل کرده و آن را به وجدان عمومی جامعه منتقل کرده است و رسانهها، به بازتولید و نهادینه سازی این تبعیض علیه مهاجران دامن میزنند. استفاده از واژگانی مانند "اتباع بیگانه، بزرگ نمایی میزان جرم و جنایت بین مهاجران افغانستانی[1] همگی بخشی از سازوکار فاشیسم اجتماعیست. این دیدگاه، حضور مهاجران افغانستانی را به مسئلهای امنیتی یا تهدید علیه منافع ملی، هویت اصیل ایرانی تبدیل می کند. متاسفانه، درصد قابل توجهی از اعضای جامعه یا با این رویه فاشیستی حکومت همسو هستند و یا با سکوت خود مهر تأیید برآن می زنند
مهربانی مسئولانه یا مهرطلبی ابزاری
در فرهنگ فارسی، «مهربانی» ارزش والایی است؛ اما تفاوتی ظریف میان مهربانی اصیل و مهرطلبی وجود دارد:
- مهربانی اصیل برخاسته از همدلی و مسئولیتپذیری اجتماعی است؛ بدون انتطار دریافت پاسخ، نیازی به تشکر، کسب احترام و اطاعت و ثواب اخروی ندارد. این نوع مهربانی باعث رشد فرد شده و او را به انسان بهترو همدل تری تبدیل می کند که درد و رنج دیگران را حس می کند، اما نه با نگاهی از بالا به پایین و از سر ترحم، بلکه با نگاهی مسئولانه، هم سرنوشتی و همبستگی اجتماعی را درک می کند و به ریشه ها و بسترهایی که درد را میسازد، می اندیشد.
- مهرطلبی: رفتاری به ظاهر خیرخواهانه اما مشروط به کسب سود مادی یا احترام، ثواب اخروی یا موقعیت اجتماعیست. این «مهربانی» در اصل معاملهای از موضع بالا به پایین، ترحم آمیز است و میتواند تحقیرآمیز باشد. ریشه های مهر طلبی ابزاری را می توان در ضرب المثلهای عامیانه نیز پیدا کرد: «بشکند دستی که نمک ندارد» یا «کاسه جایی رود که بازآید شاه قدحی»
در بستر مهرطلبی، کمک به مهاجران، آلوده به ترحم و خودمحوری میشود. چنین نگرشی نابرابری را بازتولید میکند و زیرپوستِ «مهربانی و ایرانی اصیل»، نژادپرستی و ریاکاری اجتماعی را گسترش می دهد. مهرطلبی، فرد را به سمتی میبرد که برای دریافت تأیید دیگران، نسبت به مهاجر "خوب" رفتار کند، اما نه از سر باور به برابری، بلکه از سر ترحم یا برای نمایش خود به عنوان «شهروند خوب». نوعی ریاکاری که البته در بحرانهای اجتماعی نقاب از چهره برمیدارد
. نمودهای روزمرهٔ نژادپرستی پنهان
-کمک از سر ترحم و دریافت پاداش : اینا بیچاره اند کمکشون کنیم، ثواب داره
- منفغت طلبی: این همسایه افغانیه، بدبخته، کمکشان کنیم که نمک گیر شوند، روزی به کار می آیند.
- نگاه بالا به پائین: سواد ندارند، فرهنگ ندارند، کارشون فقط بنایی یا کارای سخته. لیاقتشون همینه
- ترس یا خشم نسبت به مهاجر: اینها مسبب اصلی جرم و جنایت هستند، من به اینها خونه اجاره نمیدم ، همسایه ها شاکی میشوند.
- نژاد پرستی: بچه افعانستانی نباید کنار بچه من در یک مدرسه درس بخونه، ما ایرانیها با اونا فرق داریم، فرهنگ ما بالاتره، ....پسرم، دخترم، این بچه افغانستانی که تو پارک میاد باش بازی نکن، اگه خوراکی بهت داد نگیر، اینا کثیف اند، نجس اند
- برتری طلبی در پوشش میهن پرستی: ما خودمون اوضاع اقتصادیمون خرابه، آب و برق و نان و دارو به سختی در دسترس هست. چرا یه افغانستانی باید نون من را بخوره؟
با توجه به مثال آخر، در بحث مهرطلبی و ریاکاری اجتماعی ذکر کردم که رفتاری که از سر مهرطلبی باشد، در مواقع بحرانی نقاب از چهره بر می دارد.اخیراً شرایط بحرانی پس از جنگ 12 روزه اسرائیل پدید آمد. حکومت با بهانه های جاسوسی روند اخراج این مهاجران را آغاز کرد و بسیاری از مردم ایران هم با توسل به شرایط بد اقتصادی و افزایش نا امنی، با این سیاست حکومت همراه شدند. همان حکومتی که معترضانی را که زندگی معمولی طلب می کردند مفسد فی الارض و تروریست خطاب می کرد، اکنون با توسل به مولفه های نژاد پرستی و فاشیستی که در لایه های عمیق فرهنگ ایرانی پنهان است، توانست همان معترضان را در سرکوب حقوق انسانی پناهجویان افغانستانی، با خود همراه کند. حدود 5000 کودک تنها و بدون همراهی والدینشان از کشور اخراج شده اند، برخی دختران نوجوان مهاجر افغانستانی برای اینکه به زیر سلطه حکومت طالبان برنگردند، دست به خود کشی زده اند، برخی از آنها در سنین کودکی تن به ازدواج با شهروندان ایرانی داده اند تا اقامت دریافت کنند، مردان جوان افغانستانی با توهین و تحقیر مجبور به ترک خانه ای شدند که سالها با هزاران سختی ساخته اند و ..... من اینجا خطابم نه جنایتکاران و فاسدان حاکم بر دو دولت طالبان و جمهوری اسلامی، که مردم عادی ایران است:
ما با رفتارمان در برابر این سیاستها در وقوع این جنایات شریکیم! خون دختران جوان افغانستانی که خودکشی کرده اند بر دستان ماست. بار رنج و درد کودک افغانستانی که به زور از خانواده جدا شده یا تن به ازدواج اجباری می دهد، بر شانه های ماست... آیا این است نشانه های مهربانی و مهین پرستی ؟
نقد دو استدلال رایج
-همهٔ کشورها مهاجرت غیرقانونی را محدود میکنند
در دموکراسیها، مهاجرت و پناهندگی «حق» است نه جرم. دولتها ضمن کنترل مرزها، مکلفاند به پروندهٔ پناهجویان رسیدگی کنند، اسکان و خدمات اولیه را در اختیار مهاجران قرار دهند، حق دسترسی به وکیل داشته باشند. خشونت و تحقیر را ممنوع کنند. در ایران، بسیاری از این الزامات نادیده گرفته میشود: در چند سال اخیر دولت با کاهش کنترل امنیتی مرزها باعث ورود بی رویه مهاجران شد، به درخواست قانونی مهاجران در بازه زمانی مناسب پاسخ نمیدهد ، بازداشت و رد مرز خشونتبار است، رسانهها به نفرتپراکنی دامن میزنند و سازمانهای ناظرمستقل خاموشاند.
-در بحران، اولویت با شهروندان است
پرسش اصلی این است: آیا حمایت از مهاجران، لزوماً به ضرر شهروندان است؟ آیا با حذف هزینه های مهاجران، وضعیت شهروندان بهتر میشود؟ همه مردم ایران به خوبی می دانند که ریشه فقرو نا امنی، در ناکارآمدی فساد و بی لیاقتی حاکمان کشور است نه هزینه های مهاجران. جمعیت مهاجران افغانستانی ، حدود 6 میلیون نفراست. آیا با اخراج مهاجران، مشکل تورم، بیکاری، حقوق معوقه ، کمبود آب نان مواد غذایی، ناترازی برق گاز هوای آلوده ، بحران دارو ، سرکوب و تحریم و جنگ و .... حل خواهند شد؟ ضمنا در شرایط عادی، پایبندی به اخلاق شاید آسان باشد.اما در بحران جوهر واقعی یک جامعه در نحوه برخوردش با ضعیفترها آشکار میشود. اگر جامعهای دروقت رفاه، مهربان باشد و در وقت بحران، خشن و بیرحم شود، نشان دهنده این است که مهربانی در این جامعه فقط نمایشی برای کسب منفعت بوده است.
نکته پایانی: مهربانی مسئولانه یکی از اساسی ترین مولفه ها در ساخت فرهنگی دموکراتیک است. دمکراسی پیش از آنکه یک ساختار سیاسی باشد، یک روش زندگی برای تک تک افراد جامعه است.
[1] طبق آماربه طور کلی حدود 216 هزار نفر زندانی، با جرائم عمومی وجود دارند (جرائمی مانند مواد مخدر، سرقت، خشونت و... ). تعداد زندانیان افغانستانی در بین آنها حدود 5 تا 6 هزاز نفر تخمین زده میشود. (کمتر از 3%) در مورد جرائم جاسوسی نیز اخیرا بعد از جنگ 12 روزه، حدود 700 نفر به اتهام جاسوسی بازداشت شده اند که فقط 16 نفر از آنها از مهاجران افغانستانی بوده اند که طبق اظهارات مقامات ایرانی حتی یک نفر از آنها به طور قطع به جاسوسی محکوم نشده است.

ایرانِ آزاد و دشمنانش، دارکوب