تأملی بر شکایت علیه صدراعظم آلمان و برخی اظهارات و بیانیههای اخیر
دارکوب - کیهان لندن
بلاگا دیمیتروا شاعر و سیاستمدار بلغاری که در سال ۲۰۰۳ درگذشت میگوید: «هراسناکتر از نابینایی، دیدن است با دو چشم باز، که چه بر سر سرزمینمان میآید.»
حمله هدفمند اسرائیل به نقاطی در ایران و تسخیر فضای کشور حکایتِ فریاد آن کودک بود که گفت: «پادشاه لخت است»! همه آن اقتدار پوشالی که به وسیله سرداران سپاه پاسداران به تنِ بیقواره خامنهای شده بود، به فوتی بر باد رفت و بدن لخت و عور این عجوزهی قرن در دید جهانیان قرار گرفت.
از نخستین تلاش سازمانیافته در اعلان جرم ۴۵۰ نفر موسوم به فعال مدنی و کنشگر سیاسی در تحریم «ایران اینترنشنال» تا شکایت «پرستو فروهر»، و از نفرتپراکنی و هتاکی «سروش دباغ» به شاهزاده رضا پهلوی تا بیانیه ۷۰۰ نفر در حمایت از طرح سیاسی میرحسین موسوی برای ایجاد شوک الکتریکی روی جسد جمهوری اسلامی... همه و همه، حکایت از میزان ترس و وحشتی دارد که به جان موافقانِ به ظاهر مخالف رژیم، از بازگشت دوباره نظام پادشاهی در ایران افتاده است. باور این موضوع به نظر سخت میآید از بیانیهای که بانیان اصلی سرکوب و کشتار مردم ایران را فرزندان نظامی ملت نامیده چنین حمایت وسیعی صورت بگیرد و به رسانهای که انعکاس واقعی احساس مردم ایران در این ۱۲ روز بوده، با ارعاب و تهدید انگ تریبون تبلیغاتی جنگ اسرائیل- آمریکا بچسبانند. جز اینکه هدف اصلی همه این تلاشهای یکدستِ اپوزیسیونِ منهای پهلوی، شخص رضا پهلوی است که به نظر میرسد دنیا به رهبری وی برای دوره گذارِ آرام و بدون خونریزی متقاعد میشود. این "اپوزیسیون" بارها و بارها ثابت کرده که فقط با دو چیز مخالف است:
۱)انحصارطلبی شخص خامنهای و نه اصل جمهوری اسلامی.
۲)ترس از استقرار مجدد نظام پادشاهی از طریق مراجعه به آرا مردم.
اصلاحطلبان و همه مخالفان جمهوریخواهِ اصل جمهوری اسلامی در نکته دوم اشتراک نظر دارند. پس جبهه اپوزیسیونِ منهای رضا پهلوی، روی دیگر سکه جمهوری اسلامی ست، بجز افراد یا گروههایی که با تاکید و حفظ اعتقاد خود به نظام سیاسی جمهوری، بطور مشخص از شاهزاده رضا پهلوی به عنوان رهبر دوره گذار حمایت کردهاند.
ایرانِ آزاد و دموکراسی
این کنشگران خوب میدانند که اولاً در فردای آزادی ایران، ایرانِ واقعاً آزاد که خبری از آزادی طبقاتی الیت و روشنفکر نیست، رای قاطع میلیونها ایرانی به یک نظام پادشاهی مشروطه و به احتمال خیلی زیاد، تداوم پادشاهی نظام پهلوی خواهد بود. برای همین رضا پهلوی را حتی به عنوان رهبر دوره گذار نمیپذیرند چون میدانند وی تنها کسی است که انتخابات واقعاً آزاد با بالاترین استانداردهای دموکراسی تحت نظارت سازمانهای بینالمللی برگزار خواهد کرد که به احتمال قریب به یقین خروجیاش یک نظام مشروطه پادشاهی خواهد بود.
دوم، اینان نیک آگاهند که مخالفت با استبداد شخص خامنهای از جنس مخالفت با "دیکتاتوری" پادشاه فقید نیست؛ چون در زمان وی، یک دولت با اساس با اعتبار جهانی موجود بود که زندگی عادی شهروندان جریان داشت؛ اما در ایرانِ اکنون، اساساً دولتی وجود ندارد، تا اعتباری در جهان و جریانی به نام زندگی در آن دیده شود که بتوان با رفرمی از نوع عربستان، دولت فروپاشیده را ترمیم کرد، تازه اگر با هزار مصیبت موفق شوند رهبر متوهم یا جانشین وی را برای انجام چنین کاری متقاعد کنند.
سوم، جمهوریخواهان میدانند که فقط ذیل موجودیت جمهوری اسلامی قادر به ادامه حیات سیاسی هستند زیرا کسانی که بعد از چهار دهه ادعای حقوق بشر، دموکراسی و جامعه مدنی، در عمل حتی هنوز هم نمیتوانند برای گپ دوستانه بر سر یک میز بنشینند و محترمانه با یکدیگر گفتگو نمایند، پس قادر نخواهند بود برای اعلام جمهوری دوم با ائتلاف بر یک رهبر، مبارزهای مؤثر علیه رژیم کنونی را شکل دهند. این باشندگان سیاسی بعد از تحولات سال ۹۶، و شنیدن شعار «رضاشاه روحت شاد» اصولاً هم به دنبال اعلام جمهوری دوم نیستند چون نیک میدانند نه پشتیبانی و اقبال عمومی مردم را دارند؛ و نه در این طیفِ گسترده و متضاد جمهوریخواهی، جز با خونریزی و کشتار وسیع، میتوان سایر مدعیان را مطیع کرد. دلیل میخواهید؟
دلیل: اکنون اغلب این کنشگران، باشندگان و سلبریتیهای سیاسی تحت عنوان "اپوزیسیون" در کشورهای متمدن زندگی میکنند و تنها وسیلهای که برای جدل با یکدیگر دارند "لفظ" و "انگ" است که نمونهاش همان ۴۵۰ نفری است که تحمل تنها رسانهی بازتابدهنده نظر مهمترین مخالف جمهوری اسلامی را نداشت... فرض کنید همین امروز رژیم سرنگون شد! و از جنس این ۴۵۰ نفر + ۷۰۰ و مخصوصاٌ آن یک نفر، فرمان جمهوری جدید را به دست گرفت! به ایران میآیند، چه کار خواهند کرد؟ آیا تضمینی هست که با دسترسی به انبار سلاح و مهمات، آقای سروشخمینیایسم بجای دشنام به رضا پهلوی گلوله بر سر هوادارانش نریزد و در جنگ قدرت، مردم آسیب نبینند؟ ایشان را مثال زدم چون به لحاظ علم و تقوا گل سر سبد باشندگان دینی است، شخصیت آکادمیک دارد و در هاروارد تدریس میکند؛ اما نه فقط با رضا پهلوی و هرکس که مثل وی نمیاندیشد، که با گلشیفته فراهانی و اصولاً با هر سبک زندگیِ متفاوت، مشکل دارد. یا شاید هم سخت است که بپذیریم بهترین دانشمندان و فیلسوفان جهان تا روز آخر در خدمت هیتلر بودند و کسی مثل هایدگر ذیل دکترین هایدگرنازیسم تا پایان عمر (۱۹۷۶) حتی حاضر نشد در این مورد اظهار تاسف کند.
من به عنوان احدی از مردم عادی و طبعاً قشر خاکستری هیچ اعتمادی به هیچیک از این مخالفان و روشنفکران عموماً جمهوریخواه ندارم تا حکومت جدید خود را با اعلام یک شرایط اضطرار دیگر برای سرکوب و کشتار ما مردم آغاز نکنند. کسانی که هرقدر بیشتر حرف میزنند بهتر میفهمیم نه تنها از کرده خود پشیمان نیستند که اکنون حتی حاضرند در این لحظات حساس به قیمت نابودی ایران، نظامِ جمهوری اسلامی را دو دستی بچسبند تا مبادا، زبانشان لال، ایران به دست آن شخص که نامش و تنها جرمش «پهلوی» است آزاد و آباد گردد.
اما وظیفه میهندوستان در قبال این جهانوطنیها چیست؟
اصلیترین وظیفه ما این است که نه فقط از جسم جمهوری اسلامی که از تعفن تفکر این باشندگان که با ایجاد سهمیه جانبازی، زندان، شکنجه و جوایز بینالمللی، برای اعمال و رفتار ضد ایرانیشان مشروعیتی مطلق اما کاذب فرض کرده، عبور کنیم و نگذاریم تا یکبار دیگر، عجوزهای در لباس عروس بر ایران تحمیل شود.
شورای نگهبانِ اپوزیسیون، اکسیر ابدیت جمهوری اسلامی
آن کسانی که میگفتند تفکر ۵۷ دیگر جایی در بین اپوزیسیون ندارد امروز این حقیقت عریان را ببینند که تقریباً همه باشندگان و کنشگران سیاسی که در این فضای مسموم آرمانگرایی تنفس کردهاند، چگونه در بزنگاه تاریخ و در ناخودآگاه وجودشان با تمام دشمنی که بین خودشان دارند، به یکباره اتحادی شگفتانگیز از چپِ چپ تا راستِ راست، شکل میدهند تا با آفرینش یک ۲ خرداد دیگر، رهایی ایران را از چنگال این عفریته برای همیشه غیرممکن کنند. همان اتحاد شوم بین ارتجاع سرخ و سیاه که یکبار زیر بیرق خمینی رفت، اکنون بار دیگر، به دنبال خلق شخصیتی جعلی از جنس خمینی درون نظام مقدس است تا نگذارد ایران از این دورِ تباهی بیرون رود. تاریخ به شکلی کمدی- تراژیک در حال تکرار است.
اکنون که جمهوری اسلامی در تلاش سی ساله برای ساخت بمب اتم به منظور ضمانت مادامالعمر حکومت ننگینش ناکام مانده، این قماشِ متوهم و جامانده از دنیای مدرن، با اتحاد قبیلهای خود «پلن بی» را برای حفظ جمهوری اسلامی کلید زدهاند. کسانی که دم از انسانیت، حقوق بشر و دموکراسی میزنند، همزمان چشم در چشم میلیونها ایرانی میدوزند و انتخاب روشن و نهایی مردم را در سال ۱۳۹۶ که در کاغذ کف خونین خیابان با قلم قرمز خونشان با شعار «رضاشاه روحت شاد» -به عنوان ممکنترین طریق تحقق دموکراسی در ایران- ادامه راه این بزرگمرد را به صندوق رای ریختند، وقیحانه در «شورای نگهبان» اپوزیسیون خودساختهی خود، باطل میکنند، و ولایتمدارانه با مصادره معنای دموکراسی و اتحاد ضد دیکتاتوری در بزنگاه به خاک افتادن ضحّاک، صندوق جعلی رای و مجلس مؤسسان با ساز و دُهل به راه میاندازند تا با پخش یک نمایش تکراری از جنس ۲ خرداد، همه پتانسیلهای موجود را در سرنگونی این نظام فاسد تا ابد خنثی کنند؛ با آنکه میدانند اینها فقط سر و صدای زیادی است و به فرض محال اگر هم اجرا شود، در این ساختار سیاسی، هر نوع انتخاباتی، جز یک سیرک به تمام معنا خندهدار برای تماشگر بیرونی و ملالآور برای ما ایرانیان معنا و اثر دیگری ندارد.
این ۱۱۵۲ نفر که به عنوان فعال سیاسی، حقوق بشر و اپوزیسیون بخش مهمی از فضای سیاسی را پر کردهاند، با علم به اینکه میدانند بعد از فعال شدن مکانیزم ماشه همین نیمبند نظم روانی، اجتماعی و اقتصادی هم فرو خواهد ریخت -که البته مطلوب جمهوری اسلامی در این شرایط است تا جامعه با سرعت نور به قعر سیاهچالههای تورم سقوط کند که مردم بیشتر در صف نان و برنج و تخم و مرغ باشند تا صف مبارزه-، پلن بی روی میز میگذارند تا ضمن سرگرم کردن مردم، تلاشهای جهانی شاهزاده رضا پهلوی را در سرنگونی ج ا عقیم سازند.
این حامیان قسم خورده خامنهای اکنون به وضوح از پوشش آزادیخواهی خود خارج شده، به عنوان نیروی فشار، با بیپروایی و وقاحتی مثالزدنی علیه جریان آزاد اطلاعات به بهانه انتشار یکجانبه اخبار «تجاوز به خاک ایران» کیفرخواست از نوع خمینیایسم برای یک رسانه صادر و با تم لباسشخصیهای موتور سوار، با دود و صدای زیاد، سیل تهدیدات جانی، مالی و جنسی علیه کارکنان این رسانه در حجم وسیع و به سرعت نور در فضای سایبر وایرال میکنند تا یگانه بلندگوی مردم و رضا پهلوی را ساقط کنند.
پروژهای نظامی، قضائی، سیاسی، روانی و عملیاتی که البته تاثیر دارد و از طریق اعضای پیاده نظام بیمزد و مواجب اما احمق، در قالب ضد جنگ، دفاع از مظلوم، انسانیت و نجات ایران به طور گسترده تبلیغ، تقویت و تکمیل میشود.
خوشبختانه دم و دستگاه قرون وسطایی حکومت وقت و شخص علی خامنهای بیشعورتر و ناسپاستر از آن است که قدر اینهمه گذشت و فداکاری به اصطلاح اپوزیسیون داخل و خارج را در حفظ نظام ببیند و بخواهد به عنوان قدرشناسی آنان را حتی به قدر سوزنی در قدرت سهیم کند.
دشمن مشترک، منافع یکسان
کسانی که هنوز قادر نیستند این شعار صریح و بامعنای معترضین را که «دشمن ما همینجاست، دروغ میگن آمریکاست» درک کنند و این حقیقت ساده را بفهمند که این حکومت بزرگترین دشمن ایران و حملات اسرائیل یک واکنش طبیعی و محتوم بوده که دستِ بر قضا، با همپوشانی منافع بین مردم ایران و اسرائیل در جنگ با دشمن مشترک، رقم خورده، اتفاقاً باید آن را غنیمت شمارند، چون ما مردم هرگز به تنهایی با مجید رضاها، نیکاها، نداها و نویدها از عهده این حکومت قسیالقلب بر نخواهیم آمد. پس:
نهایت سبکمغزی است که حملات محدود و هدفمند اسرائیل را که سران جنایتکار و سرکوبگر ضحاک را نابود کرده، نادیده بگیریم و به بهانه دلسوزی برای آن عده از شهروندان ایرانی که در نتیجهی سیاستهای جنگطلبانه جمهوری اسلامی از این حملات محدود لطمه دیده یا کشته شدهاند، اشک تمساح بریزیم در حالی که این جنایتکاران فقط در عرض سه روز ۱۵۰۰ نفر را در یک اعتراض مدنی کشتند، و صدها نفر را زخمی و به دهها نفر دختر و پسر تجاوز کردند. (البته آمارهای غیررسمی حکایت از ثبت بیش از ۶۳۳۰ مرگ بدون دلیل در آبان ۹۸ دارد که در اثر کرونا، آنفولانزای فصلی، تصادفات جادهای و حوادث طبیعی نبوده است.) این انساننماها آیدا رستمی را که با دستهای مهربان و دلی پر از عشق به مداوای مجروحان قیام مهسا مشغول بود میربایند و پیکر شکنجه شدهاش را تحویل خانواده میدهند. دستور شلیک به هواپیمای مسافربری صادر میکنند تا با تلی از قربانی انسانی، امریکا را از هرگونه پاسخ احتمالی منصرف نمایند. مدارس دخترانه را شیمیایی و در یک روز صدها زن و مرد و کودک را که از ترس به نیزارها پناه برده بودند به رگبار بستند...
کارنامهی این فرماندهان کشته شده در صدور دستور قتل، شکنجه، کور کردن و تجاوز به هزاران دختر و پسر جوان بیانتهاست و آنقدر فجیع و کثیف است که فقط با خشم و انزجار میتوانید بیانیه میرحسین موسوی را در تقدیر از این جانیان بالفطره تا به انتها بخوانید! هرچند که این نوع ستایش از جنایتکار، سنت دیرینه این جماعت است. (روایتی دیگر از اندوه عمیق احمد زیدآبادی!) (به پیام تسلیت خاتمی به مناسبت ترور لاجوردی بنگرید)
در کارنامه شاه فقید حتی اگر یک مورد از این صدها هزار بود اکنون فرزندش را به صُلابه کشانده بودید اما در حمایت از این بیانیهی سخیف و مضحک، ۷۰۰ نفر از افراد "اپوزیسیون" اظهار حمایت میکنند. شرم بر آنان که چنین آشکار از قاتلان فرزندان ایران زمین تقدیر و ستایش کردهاند.
اسرائیل به نیروهای نظامی-سپاهی و عوامل سرکوب ج ا حمله کرد نه به ایران
مردم تا سال ۸۸ به واسطه وجود طیف اصلاحطلب هنوز هم اندک امیدی به تغییرات در بخشی از سیاستهای کلان کشور داشتند تا شاید بدون خونریزی گشایشی در فضای اجتماعی و اقتصادی کشور حاصل شود و در این راستا نداهای زیادی از دست رفت. اما در نهایت سهم ما شد خس و خاشاک و سهم موسوی و کروبی شد حبس خانگی. در دوره فطرت، جامعه جوان ایران با نقد در اساس حقانیت این انقلاب، پدران خود را در بروز این فاجعه مقصر اصلی دانست و شروع اعتراضات مدنی سال ۹۶ در اعتراض به گرانی بنزین نقطه عطفی در ادامه مبارزات و انتخاب نهایی مردمی بود که از یک طرف، متوجه شد برای رهایی از دوزخ ج ا هیچ گریزی از یک جنگ خونین نیست، و از طرف دیگر، با سر دادن «رضا شاه روحت شاد» مهر تاییدی زد بر ادامه مسیری که این مرد حدود صد سال پیش بنیان گذاشته بود.
خانم فروهر!
ما مردم از آبان ۹۶ با رژیمی که ۴۷ سال پیش ایران را به کمک امثال پدران شما اشغال کرد، در وضعیت جنگ گرم بسر میبریم. پس، از هر نیرو و کمکی، چه خارجی و داخلی به شدت استقبال میکنیم چون با دست خالی نمیتوان با این رژیم خونخوار جنگید و پیروز شد، و ما ابداً مایل نیستیم کودکانمان با دست خالی قربانی تشویق اعتراضات مدنی جریانات سیاسی شوند که فقط کوری، زندان و طناب دارش به آنان میرسد، و پُز سیاسیاش به مشوقین. کم خون دل خوردیم از آن نمایشهای تهوع آور سلبریتیهای سیاسی که مشخص بود فقط به جاهطلبی سیاسی خود میاندیشند نه به نجات ایران.
به همین دلیل، حملات اسرائیل را یک اعتراضِ جدیدِ مردمی تلقی میکنیم که اینبار اتفاقاً توانستیم با کمترین کشته و زخمی، بیشترین صدمه را به این دشمن سنگدل و بیرحم بزنیم. ما از کشته شدن این سران جنایتکار بینهایت خوشحالیم و خوشحالیم که توانستیم با پشتیبانی هوائی تنها دوست حقیقی خود در جهان، نه تنها انتقامِ خون برخی عزیزانمان را از مهمترین عوامل سرکوب بگیریم، که دشمن مشترک خود را تا آستانهی سقوط تضعیف و خوار نماییم.
روی سخنم با کسانی مثل شماست که به نظر نیتی متفاوت با آن ۱۱۵۱ نفر و دیگر "فعالان" دارد و طرفدار اصل نظام جمهوری اسلامی نیست اما با این مواضع و کنشگری، آب به آسیاب حکومت میریزد.
آیا شما نمیدانید که هیچ ایرانی وطنپرست و آدم عاقلی موافق جنگ نیست؟
نامه دوستت را از ایران خواندی اما متوجه نشدید ما ایرانیان با یک چشم اشک ریختیم که آسمان ایران با چنین فضاحتی جولانگاه جنگندههای خارجی شده، و در چشمی دیگر، اشک شوق داشتیم که عدالت در مورد بعضی از این سران جنایتکار اجرا شد. آیا میتوانی از میزان آسیب روحی این حس تناقض و خشم زیادی که در وجود تک تک ما مردم هست، تصوری داشته باشی؟
یعنی نمیدانید جمهوری اسلامی یک حکومت جنگطلب و اشغالگر است که ۴۷ سال پیش جنگ را با همه دنیا و با مردم خود آغاز و رویارویی نهایی با اسرائیل و ملت ایران، نتیجه محتوم سیاستهای خصمانهای است که علیه این دو ملت اتخاذ کرده؟
یعنی نمیدانید توفان جنگ بین ملت- حکومت/ اسرائیل- حکومت، حاصل بذر نفرتی است که ۴۷ سال پیش خوی وحشی این حکومت آن را کاشته؟
آیا آن ۴۵۰ نفر و این ۷۰۰ نفر نمیدانند که زد و خورد، به عنوان انشای جنگ، آخرین رکنِ تشکیلدهندهی پدیده جنگ است؟ حکومتی که قصد (عنصر معنوی) و اراده (عنصر رفتاری) جنگ با کشوری دیگر را دارد و در جهت تحقق این اراده، نه تنها لاف نمیزند که همه ثروت ملت خود را صرف تجهیز و توسعه نیروهای نیابتی و موشکهای اتمی و غیر اتمی نموده، بر روی آنها نابودی اسرائیل را حک و روزشمار نابودی این کشور را در اصلیترین میدان پایتخت به نمایش گذاشته، و رهبرش بارها بطور صریح در تریبون رسمی نابودی اسرائیل را وعده داده و این وعده را از طریق نیروهای نیابتی دو سال پیش عملی نموده؛ پس آنکس که ابتدا زد، لزوماً آغازگر جنگ نیست... چون طرف مقابل ۴۶ سال و مشخصاً ۲۵ سال صبر کرده تا شاید مذاکرات نتیجه دهد، اما نداد و پیشدستی کرد تا غفلتاً هدف یک حمله فراگیر مثل ۷ اکتبر قرار نگیرد و این مهم را دنیای متمدن و مردم ایران درک میکنند و میفهمند که این موجود لات بی سر و پا که به هیچیک از قواعد دیپلماسی و رفتار حقوق بشری پایبند نیست، و عنقریب به دانش ساختن بمب نزدیک میشود بالاخره باید کسی پیدا میشد سر جایش بنشاند و گفتهی صدر اعظم آلمان از این دیدگاه هم بسیار دقیق است و هم درست.
درواقع، درک این موضوع که هرگونه ضربه به جمهوری اسلامی به عنوان دشمن مشترک ملت ایران و اسرائیل، نه تنها جایز که تنها راه رهایی و سادهتر از آن است که بتوان این حقیقت را در تو در توی بازی با الفاظ و ژست انساندوستی و ضد جنگ مغلطه کرد.
دستکاری عامدانه در دیدگاه طبیعی جهان متمدن برای به رسمیت شناختن آلترناتیو
خانم فروهر!
شما ۴۵۰ نفر و آن ۷۰۰ نفر! باید در جنگ بین مردم و ج ا طرف خود را انتخاب کنید.
چارهای ندارید، وقتی جنگ اتفاق افتاد، تمام کاری که من و شما باید انجام دهیم این است که فقط طرف خود را انتخاب نماییم چون پیروزی هر طرف بسته به میزان قدرت یکی از طرفین است. فعل یا ترک فعل من و شما در انتخاب طرف، توازن قدرت را برهم خواهد زد. همچنانکه سال ۱۴۰۱ در اوج جنبش مهسا در نشست جرج تاون توازن قوا به نفع جمهوری اسلامی بهم خورد. تا آنموقع جنبش انقلابی مردم به قدری قدرت یافته بود که جهان این آمادگی را داشت تا در صورت اعلان رهبری رضا پهلوی برای دوره گذار به عنوان خروجی جرج تاون و صدور بیانیههای حمایت سایر اعضای اپوزیسیون، دولتِ در تبعید را به رسمیت بشناسد. اما فعالان و کنشگران ایرانی بجای حمایت از شاهزاده و احترام به شأن و جایگاه وی، در رؤیای رهبری خود غرق شدند و فضای دو قطبی نیروها را دوباره به فضای سه قطبی چرخاندند و جنینِ انقلاب مهسا همانجا سقط شد. آنان حد خود نگه نداشتند و نفهمیدند که مردم خاندان پهلوی را یک برند سیاسی با کیفیت میبینند که امتحان تاریخی خود را به خوبی پس داده، و اینان همسطح و هموزن با وی نیستند و نمیتوانند با نشستن دور یک میز و آقای پهلوی گفتن، وی را از تقدیر شاهزادگیاش خلع و خود را تا سطح او بالا برده، به عنوان رهبر جنبش جا بزنند. مردم این رفتار شما را بیشتر حمل بر توهم و جاهطلبی چندشآور کردند تا لیاقت و شایستگی شما. بله اگر مثل لهستانیها یک نماد ملی زنده در کار نبود میشد حتی یک سرکارگر را به عنوان رهبر جنبش برگزید و ما از میان شما حتماً یک نفر را در خیابان فریاد میزدیم چون میدانیم که پیروزی بدون وجود رهبر غیرممکن است...
پس به نظر شما آیا بهتر نبود آن کنشگران در جنبش مهسا با حفظ جایگاه واقعی خود به عنوان یک روزنامهنگار جسور یا دادخواه یا بازیگر یا دارنده جایزه صلح، در اتصال صدای مردم به رهبری و با فریادهای بلند در مجامع بینالمللی، در گوش خارجیها فرو میکردند، ای دنیا: «آلترناتیو جمهوری اسلامی وجود دارد» و اینگونه به ما دوزخیان روی زمین یاری میرساندید؟
آنان اکنون کجا هستند؟ دقیقاً کجایند! هر از گاه توئیتی، مصاحبهای، اشتغال به دعاوی حقوقی یا گپ دوستانه بین خانوادههای همدرد، اظهار وجودی که بله ما هم هستیم... البته حال ما هم بهتر از شما نیست! اجمالاً در دایره بیانتهای صدور بیانیههای توخالی و شکایات امثال شما به اصطلاح "فعالان" سیاسی "کنشگران حقوق بشر" روزگارمان را به قضا و قدر در جنگهای پی در پی پیوند زدهایم...
پس اگر این وطن شماست و آن را واقعاً دوست دارید، بفهمید که باید در کدام سمت تاریخ ایستاد و به این بحث پوچ و بیهوده جنگ و کمک خارجی و غیرخارجی خاتمه دهید. آنهم از سوی کسانی که عمری است با دخالت خارجی ایران به نفع فلسطین، هرگز مشکلی نداشته، و این دو کشور را به خاک سیاه نشاندند. بنابراین در مقام اشخاص خیلی مهم یا دولتها بیانیه ضد جنگ علیه رئیس کشوری که در آن زندگی میکنید، صادر نکنید، چون مضمون نهایی همه این بیانیهها علیه ملت ایران است. بجای این ادا اطوارهای سیاسی و حقوق بشری که مطلوب جمهوری اسلامی است، طرف خود را انتخاب کنید و ما اجمالاً فهمیدیم که شما و همه آن ۷۰۰ نفر دوستانتان که با رمز ۴۵۰، سعی میکنند پروژه طبیعی سرنگونی رژیم را فعلاً خنثی کنند، طرف جمهوری اسلامی هستید.
شما، سروش دباغ و آن ۱۱۵۰ نفر هیچ ربطی به جنبش ملی مردم ایران به رهبری رضا پهلوی که خواهان سرنگونی ج ا هستند، ندارید و کنشگری سیاسی شما و دوستانتان جز زحمت برای جنبش انقلابی و نعمت برای نظام مقدس ج ا، پیامد دیگری ندارد.
اما نتیجه کار شما چه شد؟ نتیجه داشت؟ بله داشت و خوب هم نتیجه داد!
تریبونهای شما و دوستانتان همگام و همساز با صداوسیمای جمهوری اسلامی صدای بسیار زیادی ایجاد کرد که فقط لازم بود ابتدا با رمز عملیات ۴۵۰، تنها تریبون عمومی مردم ایران را با تهمت، ارعاب و تهدید خفه کنید تا صدای یگانه آلترناتیو رژیم در این بزنگاه تاریخی، کمرنگ و بیاثر شود، تا بدون هیچ مزاحمتی، نقش اصلی خود را برای حفظ این جسدِ گندیده ایفا نمایید.
آفرین!
تقریباً موفق شدید بطور موقت آن بخش از سیاستمداران محافظهکار درون دولت ترامپ را از خلأ قدرت پس از سرنگونی جمهوری اسلامی بترسانید و فعلاً جهان متمدن را قانع ساختید که طیف اپوزیسیون ایرانی، هنوز خواهان براندازی رژیم نیست چون آلترناتیو حی و حاضری که مورد اتفاق این "اپوزیسیون" پر سر و صدا باشد، موجود نیست و برای ج ا «وقت» خریدید و با این کارتان باعث شدید که:
۱) حضور ما مردم در شعب ابیطالب به مدت نامعلوم تمدید شود که البته با توجه به آغاز مکانیزم ماشه و بینظیر بودن زجر پیامد آن، باید بدان گفت شعب ایران!... ممنون از جایزهی ویژه شما و دوستانتان برای ما مردم!
۲) ج ا فرصت مییابد تا فعالان حامی مردم و نیروهای نظامی و انتظامی را که از طریق کیوآرکد با رهبری جنبش ارتباط برقرار کردهاند شناسایی و شبکه اجرایی بازوی مردم را در اعتراضات آتی خیابانی خنثی سازد و جدیدیها را از پیوستن بترساند.
۳) با این مهلتی که نصیب جمهوری اسلامی شد، مبادرت به سازماندهی مجدد منابع اتمی و موشکی خود خواهد کرد که اینبار آرایش پدافندی را از بیابانها و کوههای اطراف که اکنون میفهمد کاملاً در دسترس دشمن است خارج، و به میان شهرها، بیمارستانها و مدارس منتقل خواهد نمود تا با وجود سپر انسانی کافی، هزینه انسانی حملات اسرائیل بالا رود. قبول ندارید؟ یعنی از حکومتی که از هواپیمای مسافربری برای حمل سلاح، از کشتی تجاری برای حمل موشک، از آمبولانس برای حمل ماموران سرکوب، مکان شکنجه و تجاوز و از کامیون بستنی برای جابجایی پلیس ضد شورش استفاده میکند، تونلهای ترور و وحشت در غزه میسازد بعید است؟! هنوز نمیدانید که «سرکوب» هم علاقه، هم تنها تخصص جمهوری اسلامی است؟
خانم فروهر! کار «کثیف» این است که شما کاری کنید که جمهوری اسلامی حتی لحظهای دیگر باقی بماند، نه آنکه شما از اکراه صدر اعظم آلمان برای انجام کار دشوار پاک کردن این «کثافت» توسط یک کشور متمدن به غلط برداشت کردهاید! هیچیک از این کشورهای غربی حاضر نبود دست به این نجاست بزند و اسرائیل تنها کشوری در جهان بود که این خطر را پذیرفت چون مثل ما مردم میدانست دیر یا زود باید این کثافت را از روی زمین برداشته شود و اینگونه هدفمند سعی کرد تا با حداقل خسارت، به این کار بزرگ کمک کند. کار چندشآوری که همه قبول داشتند باید در آن مسیر حرکت کرد اما هیچ کشوری داوطلب انجام آن نبود. (از منظر حقوق سیاسی این موضوع شایسته تحقیقی جداگانه است)
اگر بیشتر مایلید در مورد کار کثیف بدانید فقط کافی است اندک نگاهی به بُعد فرامرزی فعالیت ج ا را در سوریه، یمن، لبنان، عراق و ونزوئلا بیاندازید. سوریه را ببینید که مشاوران ج ا چگونه بشار اسد را گام به گام به سوی سرکوب مردمش به آن طرز فجیع قانع کردند. کار کثیف، کاری بود که در غزه توسط شبکه اتاق فکر ایران طراحی و به اجرا گذاشته شد و این دقیقاً همان مدلی است که رهبر فرزانه برای انتقام از خوشحالی مردم از حملات اسرائیل در فکر انجامش برای همه شهرهای ایران است.
آیا انتقال تجهیزات نظامی و اتمی به داخل مناطق مسکونی یا نزدیک آنها تقصیر اسرائیل است؟
یا شما و آن ۱۱۵۱ کنشگری که به جای تقویت صدای رضا پهلوی به عنوان رهبر دوره گذار و متقاعد کردن دنیا در موجودیت یک آلترناتیو مقتدر برای پر کردن مرجعیت سیاسی در ایران، نوک پیکان حمله را از ج ا به بهانه تجاوز اسرائیل و دلسوزی برای کشتههای غیرنظامی، به سوی رضا پهلوی چرخاند و یکبار دیگر باعث شد تا ج ا از این مهلکه جان سالم به در بَرَد.
با علم به اینکه میدانید این حکومت از این فرصت نه برای ترمیم روابط خود با مردم و یا حتی شما بهعنوان پاداش، که از این فرصت فقط برای تجهیز و بازسازی مجدد سرکوب (مثل تشدید مجازات جاسوسی و موج جدید دستگیریها) استفاده میکند در حالی که باید این فرصت را از وی میگرفتید. شما را میگویم، نه دیگران. چون اغلب آن ۱۱۵۱ نفرِ دیگر مامور و معذور جمهوری اسلامی هستند (البته زندههای آنان!)
آیا ظهور مجدد خامنهای بعد از جنگ ۱۲ روزه و حرفهایی که زد به اندازه کافی گویای ذهن پلید و متوهم این مرد نبود تا به خود آیید که اعطای این مهلت، خیانت به نجات ایران و مبارزات مردمی است که با دیدن این کُنشها، مواضع و بیانیهها، دیگر نمیدانند که باید از دست جمهوری اسلامی به خدا پناه ببرند یا از دست شما کینهتوزانِ احمقِ خودشیفته؟! که کوتاه نمیآیید و حاضر نیستید دست از سر ما مردم بردارید. اصلاً به شماها چه که ما با حملات اسرائیل میمیریم یا زنده میمانیم. ما اصولاً مردگانی در صفِ گور هستیم، که اگر از حمله اسرائیل نمیریم، که احتمال خیلی زیادی دارد؛ از مسمومیت هوا، ریزگردها، حملات عمدی شیمیایی سپاه، سیل و بلایای طبیعی به دلیل نابودی یک سوم جنگلهای کشور و خشکاندن تالابها و دریاچهها، بیآبی و آب آشامیدنی بیکیفیت، تصادفات رانندگی، ماشینهای بیکیفیت، گلوله خوردن به جرم خوشحالی، کالا و خدمات بیکیفیت، قصور پزشکی، سقوط در چاه، خفتگیری در سرقت موبایل یا لپتاپ، گازگرفتگی ناشی از وسایل گرمکننده و گرمایشی ساخت تولید داخل به دلیل حذف سنسور ۱ دلاری اکسیژن، تفنگ ساچمهای در اعتراضات مدنی، پارازیتهای پر قدرت اخلال سیگنال ماهواره، قتل به دلیل تصور جاسوس بودن، سر نکردن روسری، مشروبات الکلی مسموم، مسمویت غذایی در مدارس و دانشگاهها، عدم اجازه ورود واکسن امریکایی، نبود و گرانی داروهای حساس، تیراندازی نیروی نظامی به خودروهای عبوری، کشته شدن توسط راننده اسنپ به دلیل بدحجابی و صدها و هزاران هزار مناسبات کشنده دیگر و به زودی گرسنگی ناشی از مکانیزم ماشه و در نهایت گونیِ شن شدن در سپر انسانی، حتماً و حتماً خواهیم مُرد که به لطف مهلتی که شما "اپوزیسیون" نصیب جمهوری اسلامی کرد، این آخری در حال تدارکات دقیق میباشد.
از این موجودی که تمام ثروت مملکت را خرج تاسیسات خطرناک موشکی و هستهای در سراسر خاک ایران نموده، شهر اصفهان را به خاطر این تاسیسات نابود و غیرقابل سکونت کرده و اصلاً معلوم نیست که در آینده، حملات اسرائیل یا امریکا به هر یک از این تاسیسات خطرناک که ممکن است وسط یک شهر بزرگ باشد، چه تاثیرات مخرب زیست محیطی و انسانی خواهد داشت، واقعاً با حفظ بقایش، به دنبال چه خیر و برکتی برای ما مردم هستید؟
دو سال پیش همه کسانی که در احتمال حمله خارجی نگران بودند، از جمله همین نویسنده در پاسخ به بیانیه آن شصت نفر، (آن بیانیهای که سالها منتظرش هستیم، این نبود!) هشدار دادند این مسیری که جمهوری اسلامی میرود بطور قطع و یقین به جنگ محدود یا نامحدود ختم خواهد شد. آیا گوش شنوایی بین این شما ۱۱۵۲ نفر بود؟ در این مقاله استدلال شد که اگر واقعاً نگران ایران و مخالف جنگ هستید بیانیهای در خصوص اتحاد برای سرنگونی صادر کنید تا سایه جنگ از سر مملکت برای همیشه دور شود. نه تنها این کار را نکردید که اکنون درست موقعی که باید تیر خلاص را به ج ا زد، تا جنگهای بیشمار بعدی در آینده نزدیک در نگیرد، پا پس کشیدید و دروغتان برملا شد که شما واقعاً علیه جنگ نیستید. شما هم مثل آن کاسبان تحریم، جیرهخور جمهوری اسلامی هستید و یک زندگی انگلی وابسته و پیوسته به موجودیت جمهوری اسلامی دارید.
دست شما و دوستانتان برای مردم خیلی وقت است که رو شده، اما سر خود را در برف کردهاید.
پس بدانید و در همینجا از طرف بخش بزرگی از هموطنانم به شما هشدار میدهم که:
مسئول کشته شدن انسانها در حملات بعدی اسرائیل و امریکا شخص پرستو فروهر، آن ۱۱۵۱ و ریاکارانی هستند که در لباس اپوزیسیون آب به آسیاب جمهوری اسلامی میریزند، نه اسرائیل، نه هیچ دولت دیگر و نه حتی خامنهای.
شخص شما و آن ۱۱۵۱ نفر که حاضر نیستید و حاضر نشدید تا از این فرصت طلایی هم برای نجات ایران استفاده کنید.
اما شما و دوستانتان بدانید که اینبار نمیتوانید با رانت مبارزاتی و اینجور سهمیههای سیاسی، برای خود حقّانیت و اعتباری کسب کنید. مردم دیگر فریب شما را نمیخورند. همه این حاکمانِ جانی زمانی در زندانهای شاه بسر میبردند که اکنون میفهمیم حقشان زندان و شایسته تبعید و اعدام بودند و خشم مردم را نسبت به اقدام خود در شکایت از صدر اعظم آلمان دیدید اما هرگز نفهمیدید و من در اینجا سعی کردم تا حدی ترجمان منطقی احساسات آنان برای شما باشم.
خشم مردم از شما و آن ۱۱۵۱ نفر بسیار است: آنموقع که با شاه مبارزه میکردید، میگفتید نظام غیر قابل اصلاح است و باید با اسلحه وی را پایین کشید و در این جهت حتی با شیطان همپیمان شدید با علم به اینکه میدانستید این مرد ممکن است ایران را به ۱۴۰۰ سال قبل برگرداند، اما این قمار بزرگ را بدون توجه به عواقبش بر سر ایران انجام دادید، چون با تمام وجود به دنبال سرنگونی شاه بودید؛ ولی اکنون با علم به اینکه میدانید جمهوری اسلامی اصلاحناپذیر است و حتی یکی از همفکران شما (محسن کدیور) در این مورد سال ۹۷ مقالهای مفصل نوشته، و نیز با علم به اینکه میدانید بجز رضا پهلوی هیچ اندازه مورد اعتماد اکثریتی بین مردم ایران و جهان متمدن وجود ندارد و پیروی از وی قطعاً میتواند بدون هیچ قماری، در عرض مدتی کوتاه ایران را از منفی ۱۴۰۰ به شرایط تنفس نرمال بالا بکشد، اما تردید میکنید و بهانه میآورید و حاضر نیستید با این تنها وسیله نجات، این تنها تخته شناورِ قابل اتکا در دریای خون ایران، همپیمان شوید تا با همگامی و همراهی همه نیروهای میانی، پرونده جمهوری اسلامی برای ابد به زبالهدان تاریخ سپرده شود.
خانم فروهر!
اگر به مشارکت امثال شما که نیتی متفاوت از آن ۱۱۵۱ دارید نیاز نبود، رودهدرازی نمیکردم. قانون انقلابات موفق این است که در یک فضای دوقطبی دو مؤلفه مردم و نیروهای میانی (نوازندگان ارکستر)، با مؤلفه سوم که رهبری ارکستر است، موسیقی انقلاب را بطور موزون بنوازند. تکنوازی نوازندهها حالِ تماشاچی را بد میکند همچنانکه حال مردم از دست شما تکنوازهای مغرور خون است.
نیاز به نواختنی مثل سال ۵۷ است! انقلابیون ۵۷ نه به دنبال دموکراسی بودند و نه اساساً چنین دغدغهای داشتند. فرقههای چپ و راست مذهبی و ضد مذهبی، سی سال تلاش کردند تا برنامهی نوسازی و ورود ایران به جهان متمدن را متوقف کنند و برخی اسلحه دست گرفتند و در قامت گروههای تروریستی دست به خرابکاری زدند، اما چون میدانستند تا صدها سال هم توان بسیج مردمی در حد وسیع برای براندازی شاه ندارند، در دقایق پایانی، به زیر بیرق اسلام سیاسی و معترضانِ روحانی و اسلامگرای حکومت رفتند و روحالله خمینی را که مردم عادی هیچ شناختی از وی نداشتند یکشبه تصویرش را در ماه گنجاندند تا خیل عظیمی از مردم را به خیابان بکشانند و دولت را براندازند.
خمینی روی دوش روشنفکران کراواتی که در غرب درس خوانده بودند، به ایران آمد.
اما اکنون قضیه کاملاً برعکس است!
آنموقع شما نیروهای سیاسی، که در سیاهکل مشغول هفت تیرکشی بودید میلیونها مردمی که زندگی عادیشان را میکردند، آسایش و آرامشی داشتند (فقر بود مثل همه جای دنیا، اما مردم فقیر نبودند) و هیچ دلیلی برای انقلاب نداشتند اما با دروغ و حیله آنان را وسطِ میدان مبارزه با خاندان پهلوی کشیدید و هیزم آتشی کردید که برافروخته بودید و حالا که میلیونها نفر از همین مردم در فقر و فلاکت و شرایط غیر عادی زندگی، هزاران دلیل برای انقلاب دارند و هیچ گریزی از جنگ با خامنهای نمیبینند و نیاز به کمک شما چند هزار نفر هست تا هماهنگ با کمکهای خارجی به هنگام رویارویی نهایی، از تریبونهای خود پیام قوی به همه جهان دهید که نباید از فقدان آلترناتیو جمهوری اسلامی هراسید، به یکباره از صدر اعظم شکایت میکنید، بیانیه برای کنارهگیری خامنهای، برای رفراندم، بیانیه برای نخود سیاه! تا دنیا را از خلأ قدرت و مرجعیت سیاسی بعد از سرنگونی بترسانید!
لااقل سکوت کنید و اصلاً هیچ نگویید. دیگر سادهتر از این نیست که حتی اگر جمهوری اسلامی صرفاً به واسطه لجبازیهای رهبرش سرنگون شود و شخصی مثل رضا پهلوی قدرت را برای دوره گذار در دست نگیرد، در خلأ یک مرجع سیاسی وحدتبخش، خارجیها از لیست خودشان برایمان رئیس جمهور تعیین خواهند کرد که مریم رجوی جزو نفر نخست این لیست است! آنموقع افسوس این لحظه را میخورید که دیگر خیلی دیر شده. زمانی که ناامنی داخلی، بحرانهای تجزیهطلبی و یا مدلهای عراق، سوریه و یا لیبی به ایران تحمیل میشوند و قطعاً نخستین اقدام اسرائیل با حمایت آمریکا، ویران کردن همه زیرساختهای ایران خواهد بود تا از عواقبِ احتمالی هر هندوانه سربستهی دیگری بجز رضا پهلوی، حذر کرده باشد.
بدانید و مطمئن باشید که هرگونه غفلت، رفتار و گفتار شما خارج از همکاری ملی رضا پهلوی، به نفع جمهوری اسلامی و ادامه جنگ و هرج و مرج بعد از جنگ تمام خواهد شد و ایران را به خاک سیاه- بدتر از سوریه، عراق و لیبی- خواهد انداخت.
وقتی باقی نمانده، ۶۰ میلیون فقیر، اقتصاد فروپاشیده، زیستبوم نابود شده و اجتماع ازهمگسیخته تحمل یک نمایش دیگر از جنس ۲ خرداد ۷۶ آنهم وسط مکانیزم ماشه، برای اصلاح وضع موجود یا جنگی دیگر با رهبر منتخب خارجی را ندارد. دیگر هیچ چیز در توبره ایرانِ ویران باقی نمانده که بتوان آن را مصرف کرد. ظرف و مظروف هر دو تمام شده و از بین رفته...
مثلا شما این نوشته را میخوانید اما نمیتوانید با آموزههایی که از آن پدرِ مبارز به یاد دارید، و در تقابل با آن تار و پود نفرت و دروغ که از شهریور بیست به اینسو علیه خاندان پهلوی در تک تک سلولهای وجود پدران ما نهادینه شده، خلاف عقاید پدری که دوستش دارید، به روشی دیگر بگروید. راهی که رهبرش فرزند همان پدری است که پدر شما همه عمرش را در زندانِ پدر وی گذرانده. اما با این فکر شما حتی فرصت جبران خطاهای پدرتان را از وی گرفتهاید. شاید پدر بزرگوار شما که میگویند آدم شجاعی بوده، اکنون اگر میبود میفهمید راهی که رفته اشتباه، تصوری که از منش دیکتاتوری داشته غلط، و جامعهای که بر باد داده، اتفاقاً مبتنی بر عدالت و زیستِ دموکراتیک بوده است. شاید متوجه میشد آرمانی که به پایش زندگی و آزادیاش را داد، توهمی بیش نبوده و تغییر مسیر میداد و با پیوستن به کارزار همکاری ملی شاهزاده برای سرنگونی جمهوری اسلامی سعی میکرد تا اشتباهاتش را جبران کند، کاری که این نویسنده برای جبران خطاهای پدرِ زندان رفته زمان شاه در پیش گرفته تا روحش بیش از این، بابت سهمی که در نابودی این میهنِ مظلوم و کودکان مظلومترش داشته، عذاب نکشد.
از آن روزی نترسید که ایران به دست فرزند آن کسی که ۴۷ سال پیش پدرش را با دروغ و جنایت از کشور بیرون کردند، آزاد شود، از روزی بترسید که دوباره نسیم عشق و آزادی از ایرانِ آزاد و آباد، هنر و ادبیات و همه زیباییهایی را که شما و دوستانتان مسئول خراب کردنش بودید وزیدن گیرد، از اینکه تارهای ساختگی و شگفتآور افکار ضد ملیتان اینبار در حکومتِ فرهمند ناشی از اعتماد و اعتقاد جامعهی نرمال ایران در ادامه مسیری که رضاشاه بنیان گذاشت، فرو ریزد و در سایه یک حکومت ملی متوجه شوید که نه سهمی در ایجاد این جامعه زیبا داشتهاید و نه فرصتی برای اظهار تاسف و عذرخواهی از ملت.
در این لحظه است که باید با وجدان خود بابت همه جانهای عزیزی که به سبب خط مشی سیاسی سراسر خطای امثال شما و پدرانتان همین امروز از بین رفت، تنهای تنها شوید.