Sunday, Jul 27, 2025

صفحه نخست » نگاهی منتقدانه به روایت‌های رهبری در دوران گذار، اسماعیل لیاقت

liaghatsmall.jpgآیا تاریخ باید مسئولیت نجات ایران را بر دوش رضا پهلوی بگذارد؟

در مقاله‌ای تازه از امیر دها با عنوان «از مشروطه تا امروز: در جستجوی راهی برای نجات ایران»، تلاش شده تا با نگاهی تاریخی، مسیر نوسازی ایران از عصر مشروطه تا امروز بررسی شود و در نهایت، رضا پهلوی به‌عنوان نقطه اتکای گذار سیاسی معرفی گردد. اما این روایت، با وجود انسجام تاریخی، پرسش‌هایی جدی درباره مسئولیت‌پذیری، کنش‌گری سیاسی، و مشروعیت رهبری در دوران گذار برمی‌انگیزد.

از تاریخ تا تجویز سیاسی: روایت امیر دها

مقاله امیر دها با نگاهی فلسفی و تاریخی، شکست‌های پروژه نوسازی در ایران را به «تابوهای ذهنی» و «امتناع روشنفکری» نسبت می‌دهد. او معتقد است همان ذهنیت ضدپهلوی که در دهه ۵۰ مانع همگرایی توسعه‌محور شد، امروز نیز در برابر رضا پهلوی ایستاده است. در این چارچوب، رضا پهلوی به‌عنوان چهره‌ای که از سلطنت عبور کرده و به جمهوریت، سکولاریسم و وحدت ملی باور دارد، به‌عنوان گزینه‌ای تاریخی برای رهبری دوران گذار معرفی می‌شود.

اما این تحلیل، با وجود جذابیت روایی، از بررسی دقیق عملکرد سیاسی و تاریخی رضا پهلوی غافل می‌ماند.

پرسش‌های مغفول: عملکرد واقعی رضا پهلوی

در طول بیش از چهار دهه، رضا پهلوی فرصت داشته تا با ایجاد تشکیلات، شبکه‌های سازماندهی، و تعامل با نیروهای داخل کشور، نقش فعالی در گذار سیاسی ایفا کند. اما آنچه در عمل دیده‌ایم، بیشتر واکنش‌های رسانه‌ای پس از وقایع بوده است:

- بیانیه‌هایی پس از اعتراضات دی ۹۶، آبان ۹۸، و جنبش «زن، زندگی، آزادی»؛ بدون پیگیری عملی یا ساختار تشکیلاتی

- عدم حضور در فرآیندهای سازماندهی، گفت‌وگوی شورایی، یا ایجاد نهادهای پاسخ‌گو

- تمرکز بر نمادگرایی و رسانه، به‌جای کنش‌گری مستمر و ارتباط ارگانیک با بدنه جنبش

در این زمینه، مقاله امیر دها نه‌تنها به این خلأها نمی‌پردازد، بلکه با نادیده گرفتن آن‌ها، تصویری آرمانی از رضا پهلوی ارائه می‌دهد که با واقعیت تاریخی هم‌خوانی ندارد.

تجربه کردستان: نمونه‌ای از سازماندهی ارگانیک و چندسازمانی

در تابستان ۱۳۵۸، کردستان ایران شاهد یکی از برجسته‌ترین نمونه‌های مقاومت مدنی و سازماندهی جمعی بود: کوچ دسته‌جمعی مردم مریوان. این حرکت اعتراضی، واکنشی به تهدیدهای نظامی و سرکوب دولت مرکزی بود و به‌عنوان بیانیه‌ای سیاسی علیه بی‌عدالتی و تحمیل نظامی‌گری عمل کرد.

آنچه این تجربه را متمایز می‌سازد، نقش چندین سازمان سیاسی و مدنی در هدایت، حمایت و سازماندهی این حرکت بود. در رأس این نیروها، دو سازمانی قرار داشتند که تا امروز نیز در سپهر سیاسی کردستان ایران فعال‌اند:

- حزب دموکرات کردستان ایران

- سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران (کومله)

این دو سازمان، با وجود تفاوت‌های ایدئولوژیک، در آن دوران نقش کلیدی در بسیج مردمی، تأمین امنیت، و هدایت کوچ ایفا کردند. شوراهای محلی، تشکل‌های صنفی، و شبکه‌های خودیاری نیز در کنار آن‌ها، بستر اجتماعی این حرکت را فراهم کردند.

در کنار این نیروهای اصلی، سازمان‌های دیگری نیز در کردستان فعال بودند و در برخی مناطق نقش حمایتی یا عملیاتی داشتند، از جمله:

- سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران

- سازمان پیکار، و دیگر گروه‌های چپ‌گرا و ملی‌گرا

این همکاری چندسازمانی، نشان‌دهندهٔ بلوغ سیاسی و اجتماعی مردم کردستان در آن دوران بود؛ جایی که اختلافات ایدئولوژیک، مانع هم‌افزایی عملی برای حفاظت از جان و کرامت انسانی نشد.

در مریوان، این حرکت با نظم، همبستگی و مشارکت گستردهٔ زنان، جوانان و سالخوردگان همراه بود. شوراهای محلی و سازمان‌های سیاسی، با ایجاد شبکه‌های ارتباطی، تأمین غذا و امنیت، و ساماندهی گروه‌های کوچ‌کرده، توانستند شرایطی باثبات برای ادامهٔ مقاومت فراهم کنند.

این تجربه، الگویی زنده از سازماندهی افقی، اعتماد اجتماعی، و کنش جمعی بود--مدلی که در برابر الگوهای فردمحور، کارآمدتر و پایدارتر ظاهر شد.

نتیجه‌گیری: آینده را نمی‌توان با نمادها ساخت

مقاله امیر دها، با وجود تلاش برای باز کردن گفتمان تاریخی، در نهایت به تجویز سیاسی‌ای می‌رسد که بر پایه تحلیل عملکرد نیست، بلکه بر اساس آرمان‌سازی ذهنی است. اگر قرار است آینده‌ای دموکراتیک برای ایران رقم بخورد، باید از نمادگرایی عبور کرد و به‌سوی سازماندهی جمعی، پاسخ‌گویی، و مشارکت واقعی حرکت کرد.

تاریخ، مسئولیت را بر دوش کسانی می‌گذارد که در میدان حاضرند--نه کسانی که در لحظات بحرانی، صرفاً بیانیه‌ای صادر می‌کنند و سپس به زندگی شخصی خود بازمی‌گردند.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy