اتفاقات روز شنبه از زاهدان تا مونیخ
روز شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴ دو اتفاق رخ داد. همایش یا نمایش سلطنت طلبان در مونیخ؛ و حمله جیش العدل به دادگستری زاهدان. در مورد اولی نظرم را در مقاله ای بیان کردم که به مذاق سلطنت طلبان همیشه متعصب و خودمحق پندار اما همواره نابردبار, خوش نیامد. لذا چون به دلیل فرو ماندند, طبق معمول سلسله توهین و فحاشی و خصومت بجنباندند.
در مورد حمله روز شنبه جیش العدل به دادگستری زاهدان, همان روز با بی بی سی فارسی مصاحبه ای داشتم که به مذاق عوامل رژیم همیشه متعصب و خودمحق پندار اما همواره نابردبار, خوش نیامد و بنده را تروریست و تجزیه طلب و غیره نامیدند (به تصویر ضمیمه رجوع شود). برخی از سلطنت طلبان هم دقیقا از همین ادبیات استفاده کردند.
ادبیات مشترک تکفیری و ناروایی
آنچه که گویا و عیان (و نه حیرت آور) بود ادبیات مشابه دو گروه استبداد غالب و مغلوب بود؛ غافل از اینکه "ما گر ز دهن دریده و سر بُریده می ترسیدیم, در محفل عاشقان نمی رقصیدیم". بنده همواره جمهوریخواه بوده ام و در مقالات خویش هرگز آن را پنهان نکرده بودم. از جمله مقاله بیش از هفت سال پیش به نام "نباید شعارهای ملت را بنفع سلطنت مصادره یا تحریف کرد", صراحتا نوشتم که " گزینه عقلانی ما باید نگین سوم یعنی "مردم" یا "جمهور" باشد که بتوانند هر چهار سال به چهار سال، اگر خوششان نیامد، نگین و انگشتر را یکجا عوض کنند. فرهنگ استبدادپرور ایرانی با فرهنگ ژاپن و بریتانیا و هلند و اسکاندیناویا زمین تا آسمان فرق می کند؛ و در نهایت تنها گزینه عقلانی برای یک ایران آزاد و دموکراتیک ، جمهوری سکولار و دموکراتیک ایرانی است. و نه تجویز از چاه در آمدن، و به چاله ما قبلی فرورفتن".
۲۵ سال: جمهوریت را بر پادشاهی ترجیح می دهم
با این وجود, قریب به ربع قرن با آقای پهلوی که همیشه می گفت "جمهوریت را بر پادشاهی ترجیح می دهد", برای احیای "جمهور مردم" همیاری و همکاری می کردم. تا اینکه با ظهور شعار "خدای ایران کیه؟ کینگ رضا پهلویه, هرکی نگه اجنبیه" و نظریه تئوریسین های نشریه فریدون و نوفدی و امثالهم در مورد "ضرورت تاریخی دیکتاتوری مصلح سلطنتی" برای سالها بعد از فروپاشی جمهوری اسلامی و پذیرش این نظریه در عمل (و نه حرف) توسط رضا پهلوی, و آگاه شدن از برنامه دوران گذار (سند اضطرار) طبیعتا راه ما جدا شد. مهملات و ترهات سایبری های سلطنت طلب را باور نکنید که چون بنده جهت سجده و بیعت به مونیخ ۲ دعوت نشده بودم, لذا انتقاد می کنم. بنده همواره در بسیاری از پروژه های گذشته و جلسات رضا پهلوی چه در لندن و چه در واشنگتن حضور داشته ام و به کنفرانس مونیخ ۱ دعوت شده بود و نرفتم و انتقاد کردم. چندین مقاله نیز در مورد این موضوع و انتقاد از استبداد مغلوب نوشتم . از جمله ۶ ماه پیش در مقاله " چرخش ناگهانی و هشداردهنده رضا پهلوی به راست افراطی".
سند خطرناک و هشداردهنده ۱۶۸ صفحه ای دوران گذار (مرحله اضطرار)
در سند دوران گذار تاکید مطلق رضا پهلوی این است: "همه با من". در صورتی که شعار بنده و جمهوریخواهان دموکرات و سکولار آزاده همیشه این بوده: "همه با هم". اسفا که انتشار عمومی این سند مهم و همچنین رویه و ادبیات مشترک استبداد مغلوب و استبداد غالب آن هم همزمان در یک روز گویای همه چیز است ـ گویای چرخشی تاریخی بسوی "دیکتاتوری خیرخواه و مصلح" به رهبری "پدر" ملت ایران.
در سند ۱۶۸ صفحه ای برنامه مدون و تصویب شده دوران گذار (مرحله اضطرار) تحت عنوان "پروژه شکوفایی ایران" مرحله اضطرار (اورژانس یا حکومت نظامی) بین ۱۰۰ تا ۱۸۰ روز خواهد بود و دوران گذار دولت موقت بین ۲ تا ۳ سال خواهد بود و بعد از آن چشم انداز بلندمدت (بخوان دیکتاتوری مصلح ده ساله) خواهد بود (صفحه ۵ سند). رضا پهلوی هم حداقل در دو مصاحبه تاکید کرده بود که دوران گذار چند سالی طول خواهد کشید.
اسامی همه اعضای نهادها (دولت گذار, دیوان گذار, مدیران خیزش ملی) تا سرنگونی مخفی خواهند ماند
در این سند نهادها نیز از قبل مشخص و اعضای آنها منتخب شده اند (اما اسامی آنها اعلام نمی شود تا بعد از سرنگونی). نهادها عبارتند از "نهاد خیزش ملی"؛ "دولت گذار" و "دیوان گذار" در کنار "رهبر خیزش ملی (رضا پهلوی). هشدار آمیز تر اینکه در بخش "روند و ساختار سیاسی گذار از جمهوری اسلامی" در بند ۴ سند ( بخش اول صفحه ۶) آمده است: بنا به ملاحظات امنیتی ناشی از کارنامه ننگین جمهوری اسلامی در حذف مخالفین, اسامی این اشخاص تا سرنگونی جمهوری اسلامی آشکار نخواهد شد. این باید زنگ خطری باشد برای همه ایرانیان آزادیخواه که انگلیسی ها به آن می گویند (buying a pig in a poke). در صفحه ۷ بخش دوم بند چهار آمده است: " نصب و عزل روسای هر سه نهاد با پیشنهاد خیزش ملی (اعضای نامعلوم) و با تایید رهبر خیزش ملی (رضا پهلوی) انجام می پذیرد.
مثل سال ۵۷ نگویید هیچ کس به ما نگفت و نمی دانستیم
از هموطنان آزاد اندیش و دغدغه مند تقاضا دارم این سند را حتما بخوانند و ببینند که چگونه نوفدی و نشریه فریدون با کمک (خدا می داند ـ چه کسی پشت پرده) رفته اند و از بازار خودشان پارچه مورد علاقه خودشان را خریده اند, متراژ کرده اند, بریده اند, دوخته اند, و با زرورق سلطنت مطلقه به تن ما پوشانده اند. هر کسی هم انتقاد بکند, بلافاصله مورد فحاشی و هجمه مشتی مغزبسته سایبری بظاهر سلطنت طلب قرار می گیرد که به احتمال زیاد هیچکدام از آنها این سند مهم اجرایی را هرگز ندیده و نخوانده اند. در سال ۵۷ که ملت مسخ و مسحور تصویر خمینی در ماه شده بودند و از فرط استیصال و درماندگی خمینی را منجی می دانستند و می گفتند نباید با انتقاد مثلا از توضیح المسائل نورانی خمینی باعث تفرقه و گسست و استمرار حکومت شاه شد. حال همان داستان در مورد "توضیح المسائل" نوفدی و فریدون و رضا پهلوی در شرف تکرار است. اما بعد از تجربه سقوط هولناک ۵۷ به چاه ویل استبداد ولایت مطلقه, نمی توان در مقابل خطر بازگشت سلطنت مطلقه" آن هم با نفرت تقاص و کینخواهی (with a vengeance) سکوت اختیار کرد که به باور من خیانت به ایران و نسل های آینده خواهد بود.
بازگشت قانون مشروطه
این سند در بخش روند و ساختار حقوقی گذار از جمهوری اسلامی می گوید: "تمام قوانین جمهوری اسلامی لغو و بلافاصله قانون دوران محمدرضا شاه پهلوی (بخوان قانون اساس مشروطه) باز می گردد. غافل از اینکه طبق اصل طراز اول اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه پنج عالم شیعه (مثل شورای نگهبان) حق دارند هر قانونی را از نظر انطباق با قواعد اسلام بررسی و موارد مغایر با آن را رد کنند. وانگهی اگر در طی دوران گذار خدای ناکرده رضا پهلوی فوت کند, ولیعهد (نورالزهرا) نمی تواند ملکه (پادشاه) بشود زیرا بر طبق ۳۷ قانون مردسالاری مشروطه ایشان "ذکور" یا مرد نیستند. و چالش های بزرگ دیگر مستتر در این قانون.
نکته باریک و مهم آخر
زمانی که بنده در چابهار جمعیت کثیری از مردم را در تظاهرات اعتراضی از جمله آتش زدن صندوق رای و نفی رفراندوم فروردین و محکوم نمودن حمله اوباشان رژیم به کردستان در تابستان ۵۸, بسیج نمودم و مشغول برپایی آکسیون های مختلف علیه رژیم بودم, همین محتسبان چپ و مجاهد دو آتشه طرفدار "امام" بودند و اکنون برای ما "مونیخی ـ شاهی" شده اند و بقول حافظ فسق و فجور سیاسی و بدسرشتی خود از یاد ببرده اند. آن زمان رهبرانشان با به اصطلاح "امام امت" دیدار و بیعت می کردند و دیوانه وار خواهان اعدام مقامات و فرماندهان نظامی شاه بودند و خواستار مسلح کردن سپاه به سلاح های سنگین و مبارزه ضدامپریالیسم و علیه کرد و بلوچ و عرب و ترک و ترکمن بودند. حتی در عرض این ۲۵ سال گذشته به رضا پهلوی حمله می کردند و من جزو محدود کسانی بودم که از وی در مقابل این دغلکاران ابن الوقت دفاع می کردم. حالا باید گفت مژدگانی که گربه ما عابد شد؛ زیرا بوی "کباب سلطانی" به مشامشان رسیده.
عبدالستار دوشوکی

معمای رضا پهلوی، اسماعیل نوری علا