میثم مهرانی - کیهان لندن
راست آنکه جمهوری اسلامی این روزها به ماری زخمخورده میماند؛ ناتوان، اما هنوز خطرناک. زخمی که بر پیکر رژیم وارد شده، اگرچه عمیق است، اما مرگآور نبوده. اگر آمریکا و اسرائیل به این جمعبندی نرسند که این موجود نیمهجان اما سمّی را در کوتاهترین زمان ممکن میبایست از میان برداشت، باید هر لحظه خود را برای بازگشت هدفمند و چندجبههای آن آماده کنند
تحرکات میدانی پس از جنگ ۱۲ روزه نیز شاهد این مدعاست که جمهوری اسلامی تلاش میکند ضعفهای خود را با فعال ساختن و آرایش مجدد گروههای نیابتی ترمیم کند: از بازیابی توان آفندی حوثیها در دریای سرخ، تا تمرینهای رزمی و تحرکات لجستیک حماس در نوار غزه، از آرایش نظامی حزبالله در جنوب لبنان، تا رزمایشهای مشترک و استقرار میدانی گروههایی مانند کتائب حزبالله، حرکه النجباء، کتائب سیدالشهدا و انصارالله الاوفیاء در خاک عراق. این تحرکات اگرچه در جغرافیایی گسترده و از سوی گروههای ظاهراً مستقل صورت میگیرد، اما در ساختار، پیام و زمانبندی، وجهی مشترک دارند؛ همگی به مثابه اجزای یک عملیات چندجبههای در حال آرایشاند، با فرماندهی مرکزی در تهران.
بیتردید، احتمال چنین سناریویی نهتنها دور از ذهن نیست، بلکه بر پایه منطق بازدارندگی معکوس جمهوری اسلامی کاملاً قابل انتظار است. نظام به خوبی میداند که بازدارندگی سنتیاش فرسوده شده و تنها راه احیای هیبت ازدسترفتهاش در «محور مقاومت»، یک اقدام پرریسک و شوکآور است، نه برای پیروزی نظامی، بلکه برای برهمزدن معادلات منطقه.
در چنین وضعیتی، وقوع یک حمله گسترده، فارغ از میزان موفقیت، میتواند کافی باشد تا نظم امنیتی منطقه را بههم بزند، اسرائیل را به وضعیت تدافعی بکشاند، و برای رژیمی که در باتلاق ضعف و انزوا فرو رفته، فرصتی برای تنفس استراتژیک فراهم کند.
در چنین شرایطی، تأخیر در تصمیمگیری بهاندازهی شکست خطرناک است. هر روزی که بدون اقدام قاطع علیه رژیم حاکم بر ایران بگذرد، نهتنها جمهوری اسلامی را به نقطه بازسازی نزدیکتر میسازد، بلکه ضربه بعدی را سنگینتر و گستردهتر خواهد ساخت.
مرگ سیاسی یک بازیگر منطقهای الزاماً به معنای کاهش تهدید نیست؛ گاه خطرناکترین ضربهها دقیقاً از سوی دشمنی فرود میآید که چیزی برای از دست دادن ندارد.