تاریخ ۴۶ سال گذشته ایران با فریب «رفراندوم» و «مجلس موسسان» آغاز شد؛ واژههایی زیبا که قرار بود نوید آزادی دهند، اما به تقلب و استبداد دیگری ختم شدند.
امروز همان شعارها، با زرقوبرق جدید، دوباره به مردم خسته و خشمگین عرضه میشود تا امیدشان را مصادره کنند.
رفراندوم وعده آیندهای روشن میدهد، از تغییر قانون اساسی سخن گفته میشود، و چند مطالبه بدیهی دیگر، آزادی زندانیان سیاسی و اصلاح صدا و سیما به عنوان پیششرط مطرح میگردد. اما پرسش اینجاست: کدام حکومت ایدئولوژیک، آن هم با ساختار امنیتی پیچیده و نفوذی همچون جمهوری اسلامی وسپاه پاسداران اجازه میدهد ابزار تغییر به دست مردم بیفتد؟
تجربه نشان داده است که جمهوری اسلامی حتی در لحظه ضعف، از ابزارهای نفوذ، سرکوب و فریب بهره میگیرد. امروز با «لبخند اصلاحطلبانه» و فردا با گلوله، تنها هدفش بقاست.
سپاه پاسداران، با شبکهای که اقتصاد و سیاست را در دست دارد، هر حرکت را یا خفه میکند یا به مسیر مطلوب خود میکشاند و مسیر مطلوبش بر همگان روشن است، خشونت و سرکوب و خفقان و اعدام.
در چنین شرایطی، موجهای مقطعی هیجان - بیانیهها، گردهماییهای شتابزده، شعارهای پر زرق وبرق - نه تنها به جایی نمیرسند، بلکه میدان را برای همان نیروهایی باز میکنند که سالهاست از تفرقه و بیاعتمادی تغذیه میکنند. سلطنتطلبان با وعده بازگشت، مجاهدین با برنامههایی آماده، و حامیان حکومت با پوششهای اصلاحطلبانه، هرکدام سهمی از آینده میخواهند، اما هیچ یک اعتماد مردم را بازنمیگردانند.
مسئله اصلی: بیاعتمادی
بزرگترین مانع تغییر، بیاعتمادی است؛ بیاعتمادی به قدرتهای داخلی، به جریانهای بیرونی و حتی به خودمان. سالهاست که جمهوری اسلامی با نفوذ و شایعه پراکنی، این زخمها را عمیقتر کرده است. تا زمانی که اعتماد بازسازی نشود، هیچ رفراندوم و هیچ مجلس موسسانی به نتیجه نخواهد رسید.
راهی دیگر: از اعتماد تا ساختن آینده
ایران امروز بیش از هر زمان به اعتماد و فکری تازه نیاز دارد؛ راهی که نه تکرار گذشته باشد و نه فریب شعارهای جذاب. راهی که نه به دست قدرتطلبان و نه با بازیهای امنیتی ساخته شود، بلکه از دل جامعه و بر پایه گفتوگو و عقلانیت رشد کند.
ایدهای که سالها پیش به نام پارلمان فکری مطرح کردم، امروز میتواند بهجای آرمانی دور، بستر شکلگیری یک قرارداد اجتماعی نوین باشد. پارلمان فکری جایی است برای گفتوگو و احترام به تفاوتها؛ جایی که هیچ صدا حذف نمیشود و برابری برای همه و خاصه اقوام و ادیان تضمین میگردد. این همان سنگبنای اعتمادی است که از دل آن میتوان به آیندهای مشترک رسید.
پایانی که آغاز است
تغییر واقعی نه با هیجان و شعار، بلکه با اندیشه، تدبیر و شجاعت جمعی آغاز میشود. ایران به راهی نیاز دارد که از دل اعتماد، گفتوگو و رهبری فکری و اخلاقی بجوشد، راهی که در سکوت و هیاهوی سیاستکاران شکل نمیگیرد، بلکه در دل جامعه میروید و رشد میکند. این راه وجود دارد بیشتر در این رابطه سخن خواهم گفت.
هشیار باشیم، نسل زن، زندگی، آزادی دیگر به عقب برنمیگردد.
ایران فرزندانش را صدا کرده است - پاسخگویش باشیم.
حسین لاجوردی