یاسر عرب
١٣ صفر است و بازار تهران غلغله و ازدحام خرید جا سوییچی و خرده تکههای طلا رونق بازاری است که در بخش قابل توجهی از عرفش چند سالی است باور و مد شده برکت/جادویی در این روز هست که با خرید کردن در آن سرنوشت اقتصادی انسان از عوالم غیب تغییر کرده و خریدار همان سال صاحب مسکن و خودرو میشود!
حقیقتا این دستاورد عظیمی است!
سوق دادن ملتی شریعتمدار که حالا با منطق اقتصادی باید بیش از صد سال برای خانهدار شدن در یک کلان شهری که آب و برقش قطع است، صبر کنند به توهم گره گشاییِ ماورای ١٣ صفر و توسط از ما بهتران!
چند روز پیش بود که ویدوهایی را از غواصی مردم محلی و بیرون کشیدن خنزر و پنزرهای کف رودخانه شهری مشاهده میکردم!
به غیر از دعا و طلسم و استخوان نوشته و ... یک مورد برایم بسیار جالب بود. میزان زیادی قفل و زنجیر از کف رودخانه بالا آورده بودند!
به همسر جان گفتم《این تلاش و تقلا و دست اندازی به علوم غریبه برای گشایش رزق و روزی قابل فهم است وقتی علوم قریبهی حاکمیت اقتصادی چنین قفل است اما اینهمه قفل و زنجیر برای بستن کار دیگری خیلی عجیب است!》
همسر جان گفت《چرا عجیب؟ وقتی عوام مردم در این تنگنای اقتصادی و این عسرت زمانه سود و برد و بالا رفتن کسی را میبينند و خود را درون چاه قرض و وام و گرفتاری نگاه میکنند، حتما مقداری حسادت و عقده و چشم تنگی درون روانشان فوران میکند و حتما به نظرشان، بدبختی اگر برای همه باشد، باز قابل تحملتر است!》
دیدم پر بیراه نمیگوید!
خدا رحمت کند استاد عباسعلی عمید زنجانی را. کتابی داشت در نقد و بررسی تاریخ تصوف. مطالعه تاریخی گستردهای کرده بود و نشان داده بود در طول تاریخ هر جا جنگ و بیچارگی و فلاکت رو به صعود داشته، فرهنگ عامیانهی صوفیگری و کار به خیالات آسمانی سپردن نیز در جوامع رشد کرده و شیوخ صوفینما از این کلاه پشم قابلی برای خود دست و پا کردهاند!
با این روند شاید کار به جایی بکشد که دیگر نتوان گفت نام دیگر عالم ملکوت عالم عقل است!
حالا باید گفت دنیا که هیچ...
چه دینی درست شد برای مردم!
:::