بخش یکم
شاهزاده رضا پهلوی در پیامی به تاریخ دهم امرداد 2584 (1404 هجری) به ایرانیان آگاهی داد که زیر نظارت او و گروه همراهش، بخش پنجم « پروژه شکوفایی ایران »، با عنوان دفترچه مدیریت دوران اضطرارِ (۱۰۰ تا ۱۸۰ روز نخست پس از سرنگونی حکومت اسلامی)، منتشر شده است. در آن پیام، شاهزاده رضا پهلوی از کارشناسان و پژوهشگران، احزاب و نهادهای مدنی، و عموم مردم خواسته است « که این دفترچه را با دقت بخوانند و دیدگاههایشان را از طریق وبسایت پروژه شکوفایی ایران با دستاندرکاران این پروژه در میان بگذارند. طبعا انتقادها و پیشنهادهای تخصصی با دقت بررسی میشوند و مورد توجه قرار میگیرند، چرا که گفتگوی سازنده، لازمهی همکاری ملی ماست ».
این نخستین بار در 46 سال گذشته است که یک رهبر سیاسی یک برنامه جامع و عملی برای اداره کشور در دوره گذار را با مردم درمیان میگذارد؛ شاید به این سبب که دورنمای سرنگونی حکومت اسلامی هیچ وقت به این اندازه نزدیک نبوده است.
26 نفری که این دفترچه را فراهم آورده، زحمت زیادی کشیده و با دقت مسائل مبرم سیاسی، اقتصادی، امنیتی، اجتماعی، زیستبومی و ... را بررسی کرده و راه حلهای عملی ارائه کردهاند. انگیزه این نوشتار، ستودن کار گروه فراهم کننده دفترچه نیست؛ این کار را شاهزاده رضا پهلوی حتماً خودش انجام داده و از دستاندرکاران سپاسگزاری کرده است. در این نوشتار، در پاسخ به فراخوان شاهزاده، ملاحظات و پیشنهادهایی درباره برخی از مهمترین مسائل مطرح میشود.
در بند 1. اهداف دولت موقت در دوره گذار (۶.۱۲) پیش بینی شده است که همهپرسی برای تعیین نوع حکومت در یک بازه چهار ماهه برگزار شود و ملت نوع سامانه حکومت دموکراتیک آینده (پادشاهی یا جمهوری) را برگزیند. به این ترتیب، مجلس مؤسسان قانون اساسی رژیمی را تدوین خواهد کرد که ملت قبلاً برگزیده است. پس از مشخص شدن نتیجه همهپرسی، دولت گذار باید در یک بازه حداکثر دو ماهه، انتخابات مجلس موسسان را برگزار کند (بند 12.8).
به این ترتیب، تقریباً شش ماه پس از سرنگونی حکومت اسلامی، انتخابات مجلس مؤسسان باید برگزار شود. برای هواداران گرایشهای گوناگون سیاسی که باید یکدیگر را در سراسر کشور بیابند، حزب تشکیل دهند، برای آن حزب برنامه جامع تدوین کنند، کاندیداهای مناسب را برگزینند و برای جلب توجه رای دهندگان تبلیغ کنند، این مهلت کوتاه به نظر میرسد. شاید بهتر باشد دست کم، سه ماه به آن افزوده شود.
در بند (7.7) پیشنهاد شده است شمار کرسیهای مجلس مؤسسان حداقل ۷۰ و حداکثر ۳۱۰ باشد.
تعین شمار نمایندگان مجلس مؤسسان، و پس از آن مهستان (مجلس شورای ملی)، باید از منطقی پیروی کند و، مثلاً، ضریبی از جمعیت کشور باشد. اگر جمعیت ایران را 90 میلیون در نظر بگیریم، و برای هر 200 هزار نفر، یک نماینده، شمار نمایندگان مجلس مؤسسان میشود 450. اگر هم برای صرفه جویی در وقت گفتگوها و رایزنیهای مجلس مؤسسان بخواهیم شمار نمایندگان را کاهش دهیم، میتوانیم بگوییم برای هر 300 هزار نفر یک نماینده. کمتر از این، از نظر نمایندگی دموکراتیک ملت، جای اگر و مگر و بحث و گفتگوهای نالازم را باز میگذارد.
ولی از شمار نمایندگان مجلس مؤسسان مهمتر، شیوه انتخابات آن است. با نام کاندیدا (nominal) و در چارچوب حوزه انتخاباتی، یا نسبی (proportional) و بر پایه لیستهای پیشنهادی احزاب و گروههای سیاسی؟
برای تامین ثبات سیاسی در کشور، بهتر است شیوه انتخابات مهستان (مجلس شورای ملی) نامی (nominal)، در چارچوب حوزههای انتخاباتی و با کسب اکثریت، در صورت لزوم، در دو دور باشد تا یک اکثریت پارلمانی بتواند شکل بگیرد. ولی برای مجلس مؤسسان، بهتر است انتخابات نسبی (proportional) و بر پایه لیستهای پیشنهادی احزاب و گروههای سیاسی باشد تا همه گرایشهای سیاسی بتوانند ، به نسبت رایی که مردم به آنها میدهند، در مجلس مؤسسان حضور داشته باشند و راه هر نوع حرف و حدیثی در مورد دموکراتیک بودن مجلس مؤسسان بسته شود.
نخستین اشکال عمده، پس از این مرحله به چشم میخورد. نویسندگان دفترچه پیش بینی کردهاند که: « پس از تنظیم قانون اساسی پیشنهادی توسط مجلس موسسان، دولت گذار موظف به برگزاری همهپرسی قانون اساسی در یک بازه حداکثر یک ماهه خواهد بود ».
به یاد بیاوریم که نخست مردم، با رعایت همه شرایط برگزاری یک همه پرسی دموکراتیک، نوع رژیم را تعین کردهاند. سپس، در یک انتخابات آزاد و عادلانه، نمایندگانشان را برگزیده و به مجلس مؤسسان فرستادهاند. ندااین نمایندگان، در جریان رایزنیهایی که از طریق رسانههای گوناگون همه روزه به آگاهی مردم رسیده، با اکثریت آراء قانون اساسی دموکراتیک رژیم برگزیده مردم را تصویب کردهاند. منطقاً این قانون اساسی باید برای اجرا به دولت موقت ابلاغ شود. برگزاری همه پرسی برای تصویب یا رد این قانون اساسی نه منطقی، نه عملی و نه لازم است.
در یک همه پرسی، پرسش از رای دهندگان باید ساده (بسیط) باشد. برای مثال؛ میتوان در یک همه پرسی از مردم پرسید: آیا با لغو مجازات اعدام موافقند یا نه؟ پاسخ، یا آری است، یا نه. پاسخ سوم ندارد. یا در همه پرسی تعین نوع رژیم، از مردم پرسیده میشود: پادشاهی یا جمهوری؟ پاسخی غیر از این دو گزینه متصور نیست. ولی اگر بخواهید یک متن قانون اساسی را که مثلاً میتواند 150 اصل داشته باشد، به همه پرسی بگذارید، رای دهندهای که با 65 اصل موافق باشد و با 35 اصل مخالف و درباره 50 اصل دیگر، نظر خاصی نداشته باشد، باید چه رایی بدهد؟
از آن بدتر، در ادامه بند پیشین آمده است: (۱.۹.۱۲) چنانچه ملت ایران به قانون اساسی پیشنهادی رای منفی دهد، مجلس موسسان باید ظرف مدت حداکثر سه ماه تغییرات لازم را در متن قانون اساسی پیشنهادی، مطابق بازخورد ملت، پیاده کند و سپس دولت گذار این متن نوین را به همهپرسی بگذارد ».
مجلس مؤسسان از کجا خواهد دانست که کدام یک از اصول قانون اساسی « مطابق بازخورد ملت » نبوده که بخواهد آنها را تغییر دهد؟ مگر هر یک از اصول قانون اساسی را میخواهید جداگانه به همه پرسی بگذارید؟
برای تدوین قانون اساسی، مردم به نمایندگان مجلس مؤسسان اعتماد کردهاند، تهیه کنندگان دفترچه هم بهتر است به نمایندگان مردم اعتماد کنند و از شر همه پرسی دوم بگذرند.