این پرونده هنوز باز است
عطا محامد - ایران وایر
بهار و تابستان ۱۳۷۵، شبهای جمعه تلویزیون جمهوری اسلامی ایران رنگ دیگری داشت. از شبکه اول، برنامهای با نامی کوتاه و ساده پخش میشد که ردش تا امروز در حافظه سیاسی و فرهنگی کشور باقی مانده است: «هویت». روی صفحه، تصویر نویسندگان، روشنفکران و استادان دانشگاه نقش میبست؛ صدای گوینده، محکم و بیوقفه، آنان را «روشنفکران وابسته» و «عاملان شبیخون فرهنگی» مینامید.
برای بسیاری از خانوادهها، این نخستینبار بود که چهرههای آشنا و محبوب ادبیات و فرهنگ را در چنین قاب اتهامی میدیدند. زمان پخش این برنامه، «علیاردشیر لاریجانی» بر صندلی ریاست صداوسیمای جمهوری اسلامی تکیه داشت. سیاستمداری که امروز، پس از هجده سال، دوباره به دبیری شورای عالی امنیت ملی بازگشته است.
نام «علی لاریجانی» با یکی از امنیتیترین پروژههای رسانهای جمهوری اسلامی برای تخریب چهره روشنفکران گره خورده، اکنون برای برخی جریانهای سیاسی نشانه امید به تغییر در نظام است. اما منتقدان میگویند لاریجانی نه توان ایجاد تغییر دارد و نه اراده آن را.
به باور این گروه، او نه نماد اصلاح در جمهوری اسلامی، بلکه مدیری است که کارنامهاش نشان میدهد در بزنگاههای حساس، نقشآفرین اصلی در حذف و تخریب منتقدان بوده است.
نویسندگان بیهویت برنامه هویت
«محمد حیدری»، نویسندهای که در سال ۱۳۷۵ در مجله «گزارش» درباره برنامه «هویت» نوشت، آن را «دادگاهی بدون وکیل مدافع» دانسته بود و از ساخت آن ناراضی بود. اما نه به دلیل آنکه این برنامه چهره روشنفکران را تخریب میکند، بلکه بهخاطر اینکه آنها را تبلیغ کرده است. او میگوید نام افرادی که روزگاری فقط «یکی دو نشریه با هشت یا دههزار تیراژ» داشتند، دوباره «سر زبانها افتاد»؛ آن هم در برابر چشم میلیونها بیننده و با هزینه «بیتالمال».
برنامه «هویت» در دوره ریاست علی لاریجانی در صداوسیمای جمهوری اسلامی شامل اعترافات غلامحسین میرزاصالح، نویسنده، و عزتالله سحابی، فعال سیاسی (۱۳۷۵) pic.twitter.com/TP8CtBhwdF
-- حافظه تاریخی (@hafezeh_tarikhi) August 6, 2025
«هویت»، تنها جمع کوچکی از حامیان سرسخت حکومت را خشنود کرد، اما برای بسیاری لکهای ننگین در کارنامه جمهوری اسلامی بود. برنامهای سراسر اتهامزنی که «مسعود بهنود»، روزنامهنگاری که چهره و مقالاتش چندینبار در آن هدف قرار گرفت، آن را با تیتر «هویتی که هویت ما نبود» خلاصه کرد.
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
در یکی از قسمتهای برنامه در تیرماه ۱۳۷۵، نویسندگان و تهیهکنندگان در آغاز از افرادی که به «بهترشدن برنامه» کمک کردهاند، تشکر کردند. با این حال، بیشتر عوامل این برنامه ناشناس ماندهاند و در پایانبندی تنها عبارت «تهیهشده در گروه سیاسی شبکه اول» نقش میبست. با این وجود، گمانهها درباره حضور «حسین شریعتمداری»، سردبیر روزنامه «کیهان»، بهعنوان نویسنده پررنگ بود. خود شریعتمداری ۲۰مرداد۱۳۷۸ نوشت: «در این برنامه، پشت صحنه و هویت اصلی جریانهای ضدانقلاب بهطور مستند افشا شده بود و بنده این برنامه را یکی از برنامههای افتخارآمیز میدانم.»
به تازگی، «اسماعیل امینی»، شاعر، در یک برنامه تلویزیونی فاش کرد که نویسنده «هویت»، «مهدی نصیری» بوده است. نصیری در آن زمان نشریه سیاسیـفرهنگی «صبح» را منتشر میکرد، نشریهای که با حملات تند به اهالی فرهنگ شناخته میشد. پیش از این او مدیر منصوب «علی خامنهای» در روزنامه کیهان بود.
هویت؛ بازوی رسانهای بر ضد شبیخون فرهنگی
در یکی از قسمتهای «هویت» روایت میشود که «دشمنان فرهنگ این سرزمین» همزمان با ترویج «ابتذال و ناهنجاری» در میان مردم، بهدنبال «استحاله» قشر تحصیلکرده و فرهنگی بودهاند تا «منافع آینده خود را تضمین کنند.»
سپس گوینده معرفی میکند که «شبهروشنفکران» و «روشنفکران وابسته» در این مسیر نقشی محوری دارند و تصریح میکند: «دستاندرکاران تهیه مجموعه تلویزیونی هویت تلاش برای دستیابی به لایههای پنهان سناریوی تهاجم فرهنگی را در دستور کار خود قرار دادهاند.»
برنامه به منتقدانش نیز واکنش نشان میدهد. گوینده با اشاره به اینکه عدهای «هویت» را در شان صداوسیما نمیدانند، میپرسد: «آیا سکوت در برابر پیچیدهترین و خطرناکترین استراتژی دشمن اسلام و ایران، یعنی تهاجم فرهنگی، شان نظام و صداوسیما را حفظ خواهد کرد؟» چنین پرسشی نشان میداد که حامیان «هویت» این پروژه را نه یک اقدام رسانهای عادی، بلکه یک وظیفه امنیتی و ایدئولوژیک میدانند.
در نگاهی کلانتر، تولید «هویت» را میتوان در راستای سیاستگذاری رهبر جمهوری اسلامی ارزیابی کرد. در سال ۱۳۷۱، خامنهای در یکی از سخنرانیهایش هشدار داده بود: «دشمن از راه اشاعه فرهنگ غلط - فرهنگ فساد و فحشا - سعی میکند جوانهای ما را از ما بگیرد... این یک تهاجم فرهنگی است، بلکه باید گفت یک شبیخون فرهنگی، یک غارت فرهنگی و یک قتلعام فرهنگی است.»
اصطلاح «شبیخون فرهنگی» پس از آن به یکی از کلیدواژههای اصلی مقامات تبدیل شد.
این رویکرد همزمان با پخش «هویت» در رسانههای رسمی نیز تکرار میشد. سرمقاله روزنامه «جمهوری اسلامی» در ۲۹خرداد۱۳۷۵ با تاکید بر «دلواپسی» رهبر جمهوری اسلامی نسبت به مسایل فرهنگی، از قول او نوشت که برای رسیدن به «فرهنگ مطلوب جامعه اسلامی» باید «تلاش برنامهریزیشده» انجام داد. بهنظر میرسد «هویت» بخشی از همین تلاش برنامهریزیشده بود.
در مجلس شورای اسلامی نیز سخنانی همسو شنیده میشد. «فائزه هاشمی»، نماینده تهران، در ۶تیر۱۳۷۵ بر ضرورت حفظ و تقویت ارزشهای اسلامی تاکید کرد و گفت: «۲۹میلیون جوان جامعه را که همه آنها در معرض خطر تهاجم فرهنگی غربی هستند، باید با برنامهریزی دقیق و حسابشده جلب کنیم.» این موضعگیریها نشان میداد که «هویت» بازتاب یک نگرانی و دستورکار کلان حکومتی بود، نه صرفا ابتکار یک گروه رسانهای.
جمعهشبهای حذف
«هویت» جمعهشبها روی آنتن میرفت، هر قسمت حدود سی دقیقه، با لحنی قاطع و اتهامهایی سنگین. روایت اصلی این بود که روشنفکران، از آزادی موجود در جمهوری اسلامی سوءاستفاده میکنند تا همان نظام را به نبود آزادی متهم کنند. سازندگان برنامه تلاش میکردند آنها را چهرههایی نشان دهند که مقصد نهاییشان «غرب» است، اما هسته واقعی ماجرا چیز دیگری بود: این افراد منتقد نظام بودند و «هویت» ابزاری برای تخریبشان.
در هر قسمت، تصاویری از کتابها، سخنرانیها و حتی اعترافات تلویزیونی شماری از نامآوران فرهنگ و ادب ایران پخش میشد: «مسعود بهنود»، «علیاکبر سعیدی سیرجانی»، «هوشنگ گلشیری»، «داریوش شایگان»، «محمدعلی اسلامی ندوشن»، «سید حسین نصر»، «باقر پرهام»، «محمود دولتآبادی»، «محمدجعفر محجوب»، «احمد شاملو»، «ایرج افشار» و «غلامحسین میرزاصالح».
برخی، مانند سعیدی سیرجانی، پیش از پخش برنامه و در جریان «قتلهای زنجیرهای» جان باخته بودند، اما «هویت» همچنان ویدیویی از او پخش کرد که میگفت: «آنچه باعث شد امشب خودم خواهش کنم که بیایند این برنامه را ضبط کنند، صحبتی است که از دو روز پیش شروع شده... این چیزهایی که در طول این مدت نوشتم، همه رگههایی از لجبازی شدید دارد و شدیدا پشیمانم از این کار.»
نام «عبدالحسین زرینکوب» هم در فهرست اهداف این برنامه بود. برادرش بعدها گفت وقتی خبر ساخت این برنامه را به او داد، فقط لبخند زد و سکوت کرد. او توضیح میدهد: «خیلی کار بدی کردند، اما زرینکوب اهمیتی نمیداد. بعد از بازگشت از آمریکا و پس از انقلاب فقط به نوشتن یا تدریس پرداخت.» به گفته او، «صداوسیما» بعدها از این اقدام پشیمان شد و چندین بار پس از مرگ «زرینکوب» برای ساخت برنامه یادبود با خانوادهاش تماس گرفت، اما پاسخ همیشه منفی بود: «گذشته بود.»
«هویت» همچنین با چهرههای سیاسی نیز درگیر بود و به سراغ چهرههای مختلفی میرفت: «محمد ارسی»، «عزتالله سحابی» و «مهدی بازرگان» از جریان «ملی-مذهبی» و «داریوش همایون» از «مشروطهخواهان». این برنامه تلاش میکرد تصویر اپوزیسیون خارج را ناتوان، گرفتار اختلافات داخلی و «سرگردان» نشان دهد، جریانی که بهزعم سازندگان، درگیر روابط «ارباب و رعیتی» است و توان مقابله با جمهوری اسلامی را ندارد.
از دفاع تا انکار؛ دو روایت لاریجانی از هویت
پاییز۱۳۷۵، «علی لاریجانی» در مقام رییس صداوسیما با قاطعیت از برنامه «هویت» دفاع میکرد.
او میگفت: «بحثی که ما در این مجموعه بیان کردهایم، بر اساس تهدید، توهین یا امثال اینها نیست. ثانیا بسیاری از عناصر مطرحشده در این مبحث، شخصیتهای مذهبی و اندیشمند نیستند، هرچند که ممکن است تظاهر به این مساله کنند.»
«ثالثا در مورد این که بعضا صحبت میکنند چرا به این افراد مجال صحبت داده نمیشود، باید گفت که مگر اینها تاکنون برای صحبت مجال نداشتهاند؟ هفدهسال در جمهوری اسلامی همه افراد و نشریاتی که در این مجموعه تلویزیونی از آنها نام بردیم، آزادانه اقدام به توزیع و نشر مجلات و سخنان خود میکردند.»
وی حتی مدعی بود: «این حضرات فکر میکنند ما نمیدانیم از کدام سفارتخانه پول میگیرند» و نتیجه میگرفت که «تجری را بدانجا رساندند که ما مجبور شدیم بگوییم.»
لاریجانی رییس صداوسیما در زمان ساخت این برنامه و از مدافعان آن بود: «تازه کلی هم ملاحظه کردیم و اسناد شما را رو نکردیم وگرنه سندهای مربوطه که موجود است.» او در یک کلام بر آن است که چون آنها جمهوری اسلامی و رهبرش را تخریب کردهاند، این برنامه برای آنها ساخته شده است.
بیستوپنج سال بعد، در سال ۱۴۰۰ و در میانه رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری، لاریجانی در یک نشست کلابهاوسی سخنانش را بهکل تغییر داد. او اینبار گفت پخش «هویت»، «کار غلطی بود» و مدعی شد «دیر متوجه پخش برنامه» شده است، چون «برنامههای زیادی پخش میشد و کانالهای زیادی وجود داشت». این عقبنشینی، تضادی آشکار با دفاعیات سال ۷۵ او داشت، تضادی که برای منتقدان، نشانه تلاش او برای پاککردن بخشی از کارنامهاش داشت.
این تغییر روایت با شهادت چهرههایی که در ماجرای «هویت» نقش یا اطلاع داشتند نیز در تضاد است. «احمد پورنجاتی»، معاون وقت سیما، میگوید در سال ۱۳۷۴ شخص لاریجانی با او تماس گرفت و پیشنهاد پخش برنامه را داد، سپس آن را به معاونت سیاسی سپرد تا در باکسهای ویژه پخش شود. سهسال بعد، پورنجاتی تایید کرد که «ریاست وقت سازمان، اصرار داشتند که برنامه هویت پخش شود اما اینکه خاستگاه اصرار بر این موضوع خود شخص ایشان بودهاند یا مشورتی کردهاند را دقیقا نمیدانم که مطرح کنم اما بههر حال مدیریت سازمان در آن زمان موافق پخش برنامه هویت بود.»
تیتراژ پایانی برنامه اگر چه میگفت این ساخته خود صداوسیما است اما بسیاری باور دارند که «دستهای دیگری» نیز در کار بودند. «محمد سرفراز»، دومین رییس صداوسیما پس از لاریجانی، ساخت برنامه توسط سازمان را تایید کرد و «حسین شریعتمداری» آن را افتخار صداوسیما دانست. ولی «اکبر خوشکوشک»، مامور سابق وزارت اطلاعات، معتقد است «هویت» را شریعتمداری و همکارانش ساختهاند. جمعبندی پورنجاتی این است که «هویت» محصول یک «بازار مشترک» بود، بخشی از صداوسیما، بخشی از وزارت اطلاعات به محوریت «سعید امامی» و بخشی در روزنامه کیهان.
منتقدان هم، روایت لاریجانی را رد میکنند. «فرج سرکوهی»، نویسنده، در واکنش به گفتههای لاریجانی مبنی بر اینکه از ساخت برنامه هویت در سال ۷۵، اطلاع نداشته است، میگوید صحبتهای وی «دروغ صریح و آشکار است». او میگوید همکاری لاریجانی با سازمان اطلاعات با هدف آمادهسازی افکار عمومی برای حذف منتقدان نظام انجام شد.
برنامه «هویت» در دوره وزارت «علی فلاحیان» ساخته شد. با تغییر مدیریت و رویکارآمدن «علی یونسی» در وزارت اطلاعات، او در دیماه سال ۱۳۷۸ در یک مصاحبه اعلام کرد: «بهترین شیوه اطلاعرسانی، محاکمه علنی متهمان است، نه پخش نوارهای مصاحبه... این روش نوعی افشاگری غیرمنطقی بود که در گذشته انجام میشد و ما آن را منسوخ کردهایم. ما افشاگری را قبول نداریم.»
واقعیت این است که در همه این سالها، منطق و روشهای تخریبی نظام تغییر نکرده است. لاریجانی و دیگر چهرههای دخیل یا نقش خود را انکار کردهاند یا مسوولیت را به گردن نهادهای دیگر انداختهاند، اما همان مدل رسانهای ـامنیتی همچنان در قالبهای تازه ادامه یافته است.
استفاده از تلویزیون برای حذف مخالفان ادامه دارد، القای وابستگی آنان به بیگانگان و پخش اعترافات هم سنت صداوسیما باقی مانده است.
برای منتقدان، بازگشت لاریجانی نه نشانه یک چرخش تازه، که یادآور همان مدیری است که سالها پیش پشت یکی از امنیتیترین پروژههای تخریب ایستاد و امروز دوباره در موقعیتی نشسته که میتواند آن الگو را به شیوههایی دیگر تکرار کند.