بعنوان نوشته پایانی و کلام آخر صراحتا می گویم که وقایع به ویژه در شش ماه گذشته بوضوح نمایان ساخته است سلطنت طلبان نه تنها هیچ گونه باورمندی به مولفه های دموکراسی ندارند, بلکه آن را مضر و به زعم خودشان مغایر با فرهنگ ایرانی می دانند. برخوردهای زشت و خشونت بار جارچیان سلطنت مطلقه (طبق دفترچه اضطرار) با منتقدین و مخالفین, منادی گستره ابرهای سیاه استبداد مطلقه بر آسمان فردای ایران است. ابرهایی خونبار که سیاهی شان را می توان در صفحه به صفحه دفترچه مرحله اضطرار و استقرار سلطنت مطلقه به اصطلاح "رهبر خیزش ملی" مشاهده نمود.
بر اساس این پروژه سفارشی, صاحب و متولی پروژه یعنی آقای پهلوی, نصب و عزل روسای سه قوه مجریه, مقننه, و قضاییه (صفحه ۷ , بخش دوم, بند ۴ ؛ و همچنین بند ۶) در ید مطلق خود ایشان است و همچنین انتصاب مدیران دیگر دستگاهها و نهادهای مختلف کشور. ایشان فرمانده کل قوای مسلح و نیروهای انتظامی هم خواهند بود. ایشان به تنهایی (بدون هیچگونه نظارت داخلی یا بین المللی) مسئول برگزاری رفراندوم هستند و خودشان نیز کاندیدا و داور هم هستند. بر طبق این پروژه اختیارات کارفرمای پروژه از ولایت مطلقه فقیه بسیار فراتر می رود. بر اساس بند ۲, بخش اول (صفحه ۷) ملت ایران محرم این امر نیستند که اسامی اعضای منصوب شده قوه مقننه, مجریه و قضاییه و دیگر نهادهای کشوری و لشکری را بدانند و این "لیست طولانی" تا فردای سرنگونی جمهوری اسلامی مخفی نگه داشته خواهد شد.
توهین های زشت و بعضا جنسی (علیه زنان منتقد یا غیرخودی) و حمله های سخیف طرفداران سلطنت به همه "غیرخودی ها" تحت عنوان واژه هایی نظیر ایران ستیز, دشمنان ایران, و ۵۷ی حقیقتا حیرت آور است. آنها حتی به کسانی که سالها بعد از انقلاب ۵۷ به دنیا آمده اند بعنوان ۵۷ی حمله و فحاشی می کنند. اما از کسانی که در گذشته شدیدا ضد پهلوی بوده اند و حتی با اسلحه جنگیده اند و یا در طول چند دهه جزو مقامات جمهوری اسلامی, یا دست به قلم رژیم و یا سی چهل سال هنرپیشه نهادهای فرهنگی و سینمایی سپاه پاسداران مثل سازمان هنری رسانهای اوج بوده اند و اکنون با یک "جاوید شاه" گفتن بیعت گونه و یک قطره اشک تمساح ریختن بر روی صحنه نمایش مونیخ همه گناهان گذشته خود را پاک می کنند, و سلطنت طلبان اینها را صرف نظر از کارنامه سیاه آنان میهن پرست و "عزیز دردانه" تلقی می کنند. اگر از آنها بپرسید چرا این دوگانگی در میزان و معیار سلطنت طلبان وجود دارد؛ جواب می دهند: "میزان در هر کس حال فعلی اوست"؛ که یادآور گفته معروف خمینی است.
بعد از انقلاب زمانی که حکومت دریافت باید از تخصص و تجربه ساواکی ها در نهادهای امنیتی و اطلاعاتی استفاده شود, و عده ای از انقلابیون به آن اعتراض کردند. خمینی در دفاع از این اقدام سه بار همین جمله را تکرار کرد. بار اول ۲۴ آذر ۱۳۶۱ و بار دوم ۱۵ دی ۱۳۶۱ و بار سوم ۲۶ بهمن ۱۳۶۱ گفت: ""میزان در هر کس حال فعلی اوست". یعنی سلطنت طلبان در توجیح معیار و میزان خود فقط بر مبنای سجده و بیعت و "جاوید شاه" به گفته تاریخی خمینی تمسک جسته اند. خمینی بر اساس معیار و میزان خود ساواکی ها را جذب و دهها هزار جوان معترض و منتقد را بیرحمانه اعدام نمود.
سلطنت طلبان درست مثل جمهوری اسلامی همه معیارها را با متراژ خودشان تعیین می کنند, و هر پرسشگر و منتقد را "دشمن ایران" لقب می دهند. بعنوان مثال در عرض چند سال گذشته هر زمان که یک فعال سیاسی شناخته شده قربانیان آسیب دیده و یا مادران دادخواه و عزادار را در کنفرانس ها و جلسات معرفی می کردند, همه سلطنت طلب ها و حتی رسانه های وابسته بدون استثنا آنها را "کاسب کار خون" می نامیدند و آنها را بی پروا متهم می کردند که از "مادران پیر و سالخورده" و جوانان آسیب دیده سوءاستفاده ابزاری و سیاسی و جناحی می کنند و بدترین حملات و توهین ها را نصیب "فعالان غیرخودی" می کردند. اما اگر خودشان دقیقا همان کار را در کنفرانس مونیخ بکنند آن را با افتخار اقدامی بسیار عالی و ستودنی جلوه می دهند. حتی اگر در روز روشن با سوءاستفاده "شهید دزدی" هم بکنند ایرادی ندارد.
لذا با توجه به فحاشی و تهدیدات فراوان و فقدان مطلق رواداری و وفور نابردباری عیان میان سلطنت طلبان در رفتار, کردار و پندار و بخصوص تایید بیم انگیز و نگران کننده پروژه کاملا غیر دموکراتیک و استبدادپرور دوران اضطرار توسط رضا پهلوی, نمی توان با ساده لوحی و از ره ناگریزی و استیصال تاریخ تلخ "بازتولید استبداد" را تکرار کرد و از ترس عقرب جراره به ماوایی پناه برد که در آن استبداد بالقوه دیگری نهفته باشد. آن هم دیکتاتوری مصلح و یا منور (Enlightened Despotism) پیشنهادی که ممکن است برای سرزمین بلاخیز ایران ویرانگر و هولناک باشد. سرزمینی که همواره نظریه پردازانی به اصطلاح منورالفکر نظیر علی اکبر داور نسخه "استبداد منور" را تجویز کرده اند, که خود نیز قربانی آن شد. در صورتی که هر نوع استبداد در بطن خویش بصورت اجتناب ناپذیری مداهنه، تملق, دزدی, چاپلوسی, فساد مطلق, رانت خواری,نابردباری, و غُل و زنجیر و چوبه دار دارد. نمونه گویا یکی از سلطنت طلبان شناخته شده در کانادا که همواره منتقدین را "تهدید" می کرد در ماه مه سال جاری با ۱۶۱ بسته کوکائین به ارزش حدود ۲۳ میلیون دلار در گذرگاه مرزی ویندزور ـ دیترویت دستگیر شد. آخرین توییت در صفحه ایکس وی مربوط به حدود ۶ ماه پیش می باشد که نوشته است: "ما سرباز اعلیحضرت هستیم, چه فرمان یزدان چه فرمان شاه".
بقول سعدی من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم. تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال.
عبدالستار دوشوکی

از دالان ابوموسی تا جزیره زنگزور

افشای جزئیات کامل عملیات ۷۰ کماندوی ایرانی موساد