بررسی تناقضها، تحریفها و مغالطههای یک منتقد دائمالتکرار
ارشان آذری
عبدالستار دوشوکی سالهاست در رسانههای فارسیزبان حضور دارد، اما مسیر او در قبال رضا پهلوی پر از چرخشهای ناگهانی و تضاد آشکار است. هفت یا هشت سال پیش، خود او نوشت:
«برای شخصیت محترمی مثل شاهزاده رضا پهلوی احترام فراوانی قائلم و او را یک سرمایه برای اپوزیسیون میدانم... هیچگونه مشکلی خاص و غیرقابل حل نیز با نظام پادشاهی پارلمانی ندارم.»
اکنون اما تقریباً هر هفته مقالهای منتشر میکند که محور اصلیاش تخریب شخص رضا پهلوی و پروژههای سیاسی اوست. این تغییر موضع بدون ارائه هیچ توضیح شفاف، پرسشهای جدی ایجاد میکند:
آیا او از حلقه نزدیکان کنار گذاشته شد؟ آیا پیشنهادها و نظراتش مورد توجه قرار نگرفت؟ یا این تغییر نتیجه محاسبهای تازه در معادلات سیاسی است؟
۱. تحریف آگاهانه «دوران گذار»
دوشوکی، طرح «دوران گذار» را به عنوان «سلطنت مطلقه» توصیف میکند. این در حالی است که این طرح، نقشهای برای مدیریت موقت کشور پس از سقوط جمهوری اسلامی است تا از فروپاشی، جنگ داخلی و تجزیه جلوگیری شود.
برداشت او که «اختیارات کارفرمای پروژه از ولایت فقیه فراتر میرود»، نه با متن طرح همخوانی دارد و نه با هدفش. این یک روایت هراسافکنانه است که عملاً به سود جریانهای مخالف تغییر بنیادین عمل میکند.
۲. قیاس نادرست با خمینی
او ادعا میکند که معیار «میزان حال فعلی افراد است» در میان سلطنتطلبان همان گفته خمینی درباره ساواکیهاست. این قیاس، هم تاریخی و هم منطقی مخدوش است.
در گذار سیاسی، استفاده از ظرفیت کسانی که از گذشته خود عبور کردهاند و امروز در صف مخالفان ایستادهاند، نه تنها مشروع بلکه در بسیاری کشورها عامل موفقیت بوده است. مقایسه این رویکرد با جذب عوامل سرکوبگر و همزمان اعدام هزاران مخالف در دهه ۶۰، یک مغالطه آشکار است.
۳. نگاه انحصارگرایانه به براندازان سابق رژیم
دوشوکی با لحنی تمسخرآمیز، حضور کسانی را که سابقه فعالیت در نهادهای جمهوری اسلامی داشتهاند و امروز به اپوزیسیون پیوستهاند، نکوهش میکند. این در حالی است که خود او سالها با نیروهایی در ارتباط بوده که سابقه همکاری با اصلاحطلبان حکومتی داشتهاند.
واقعیت این است که گذار ملی بدون استفاده از تجربه و نفوذ اجتماعی کسانی که از دل سیستم جدا شدهاند، ناقص خواهد بود. حذف این نیروها به بهانه گذشتهشان، بیش از همه به سود جمهوری اسلامی است.
۴. معیار دوگانه در نقد رفتار سیاسی
او سلطنتطلبان را به «فحاشی» و «برخورد زشت» متهم میکند و مثالهایی از توهین در شبکههای اجتماعی میآورد. اما هیچ اشارهای نمیکند که در هر جریان سیاسی، اقلیتی از هواداران ممکن است از ادبیات نادرست استفاده کنند--از جمله در اردوگاههای جمهوریخواه، فدرالیست یا اصلاحطلب که او هرگز چنین رفتارهای مشابه را به کل جریان تعمیم نداده است.
این نوع استفاده گزینشی از مثالها، ابزار رایج تخریب کلیت یک جریان سیاسی است.
۵. استفاده از پرونده جنایی برای لکهدار کردن یک جریان
ارجاع به بازداشت یک فرد در کانادا با اتهام قاچاق کوکائین و معرفی او به عنوان «نمونه سلطنتطلب»، همان تکنیک «گناه به واسطه ارتباط» است که دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی بهخوبی بلد است. این روش نه استدلال محسوب میشود و نه کمکی به اعتبار نقد میکند؛ فقط تخریب شخصیتی است.
۶. حذف عامدانه بحران اصلی
در تمام مقاله، بحران ۴۶ ساله جمهوری اسلامی، کشتارها، فساد ساختاری و نابودی زیرساختهای کشور در سایه این رژیم، عملاً در حاشیه قرار میگیرد. در عوض، تمرکز اصلی بر القای خطر سلطنتطلبی است. این جهتگیری، خواسته یا ناخواسته، به بقای وضع موجود کمک میکند.
جمعبندی
مقاله اخیر عبدالستار دوشوکی بیش از آنکه نقدی مستند بر برنامههای رضا پهلوی باشد، تلاشی هدفمند برای بیاعتبار کردن یک آلترناتیو ملی است. از تحریف طرح «دوران گذار» گرفته تا قیاسهای تاریخی غلط و استفاده از پروندههای جنایی برای تخریب، همگی نشان میدهد که این نوشته در خدمت یک روایت سیاسی خاص است، نه روشنگری بیطرفانه.
دوشوکی روزگاری رضا پهلوی را «سرمایه اپوزیسیون» میدانست و با پادشاهی پارلمانی مشکلی نداشت. امروز اما با ادبیاتی تند و گاه مغرضانه، همان شخص را نشانه رفته است. پاسخ به این پرسش که چرا چنین چرخشی رخ داده--و چه انگیزههایی پشت این تغییر موضع است--نه تنها برای خوانندگان، بلکه برای اعتبار سیاسی خود او حیاتی است.

از دالان ابوموسی تا جزیره زنگزور