همایش مونیخ قسمت نهم
جمعه شیخ ابوسعید بمسجد در آمد جماعت به اندازه ای بود که امکان نشستن نبود .مکبر گفت :"هرکس از جائی که ایستاده قدمی جلوتر بیاید ."شیخ بر منیر رفت وگفت "رحمته الله وبرکاته" و فرود آمد گفتند :همین ؟ گفت:" چه سخنی زیباتر از این که هرکس از جائی که ایستاده یک قدم جلوتر بیابد."
به جماعت مینگرم، کسانی که برای شکل دادن به مبارزه ای جهت سرنگونی جمهوری اسلامی در این جا جمع شده اند. مبارزه ای که اولین شرط پیروزی آن همان یک قدم جلو آمدن وخارج شده از غلاف تعصبی کور است که سالهاست مانع از نزدیکی نیروهای اپوزیسیون بیک دیگر می گردد.
غلافی پیچیده در پیشداوری ها ،باورهای دگم ،منیت های فردی وگروهی ،حساسیت سلطنت طلبان نسبت کسانی که یاری رسان به انقلاب ویران گر سال پنجاه وهفت بودند. حساسیت چپ ها ،جمهوری خواهان و.. نسبت به دوران پهلوی واینکه بر خورد مستبدانه شاه وتصمیم گیری های فردی زمینه بدست مخالفان داد.همراه با عدم انتقاد پذیری وقبول برخی اشتباهات از هر دوطرف.
قبول آن که حقیقت در انحصار هیچکدام از ما جمع شدگان در این همایش بزرگ نیست.هرکدام بخشی از حقیقت را می بینیم، قبول این که پیمودن راهی چنین سترگ جز با گرفتن دست یکدیگر و همگامی با هم ممکن نیست.قبول این که نمی توانیم ازغلافی که تار پود آن با نفرت ازهم تنیده شده،بیرون بیائیم، مگر این که اراده ای قوی ناشی از مهر وطن وعشق به آزادی و جاری شدن عدالت این مهم به انجام رساند.
اراده ای که باورهای سخت ایدئولوژک وتعصبات گروهی خود را اززیرذره بینی که زمان وچهل واندی سال تجربه تلخ زیستن در حکومت اسلامی در اختیارمان قرار داده ،با نگاهی انتقادی در آن ها بنگریم ! باورهای نادرست وتعصبات گروهی را کنار بگذاریم .د رفتارهای تخریب کننده خود تجدید نظر کنیم .با عشق به این سرزمین فرشی نفیس وجادوئی ببافیم! فرشی که زیبائی خود را از تنوع صدها رنگ ،صدها بو ،از آواهای مختلف این سرزمین زیبا گرفته باشد.
ازچارقد های گلدار ترکمنی، تا پیراهن های زیبای کردی ،از گبه های بافته شده درسیاه چادرهای ایلات بختیاری، تا زیبائی گونه های گل انداخته دختران شاهسون دردامنه های سبلان. فرشی به گستره ایران زمین که همه باشندگان این سرزمین را در خود جای دهد ! جلال ،عظمت و رازدیر پائی این کهن دیاررا بنمایش بگذارد.
چه می شود کرد من این چنین ام.همیشه با رویاهایم که چیزی جزآزادی این سرزمین و خوشبختی انسان ایرانی بخصوص نسل جوان در آن رنگی بر جسته دارد زیسته ام و بخاطر آنها جنگیده ام! حال نیز با پا های ورم کرده پیری با همان آرزو وامید به این همایش آمده ام !با پیامی برآمده از دل برای وصل کردن و درخت دوستی نشاندن . همایشی که آغاز آن با پیام زنی بزرگ است که نقشی تعین کننده درگشودن و نشان دادن این باغ جادوئی آراسته با هنر ایرانی به جهان داشت.
زنی که دیدار شرق وغرب را با حضور برجسته ترین هنرمندان جهان زیر نام جشن وهنر شیراز ممکن ساخت ."راوی شانکار" را از شرق در برابر" یهودی موهنن" از غرب در برابر نهاد تا عظمت هنر انسان را بنمایش بگذارند .
کارهای مشهور ترین نقاشان تا مجسمه سازان جهان مانند پیکاسو ،رنوار ، گوگن،بولاک ،مارک ارنست را از سراسر دنیا خریداری وبعنوان یک گنجینه ملی به ایران آورد. قدیمی ترین آثارهنری ایران را که به ناروا از ایران خارج شده بودند از سراسر جهان جمع آوری و به موزه های مدرنی که با نظارت او در ایران ساخته شد برگرداند ودر معرض دید صاحبان اصلی آن که مردم ایران باشند قرار داد.
همایش شروع شده صدای بم و تا حدودی پیرانه زنی که عشقش به ایران وایزانی پایان ناپذیر است درسالن می پیچد ومن هنوز غرق در رویا هستم . در واکاوی مردی که پیوسته تناقضی دوگانه را با خود حمل می کرد .از یکسو در غالب یک چریک مسلح در مبارزه با حکومت شاه بود واز سوی دیگر زمانی که در راهروهای مارپیچی وشگفت انگیز موزه هنر های معاصر می گشت ودر برابر تابلوهای معروفترین هنرمندان جهان در این موزه می ایستاد و شگفت زده می شد کار های بزرگ فرح پهلوی را تحسین می کرد.دلش در آرزوی شرکت در کلاس های نقاشی کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان بود .کانونی که چپ ایران هرگز آن را برسمیت نشناخت وتحسین نکرد. دو گانگی که فکر کنم نه تنها من بلکه بسیاری از روشنفکرن ایرانی مخالف حکومت در برابر کارهای او داشتند .
دوست بغل دستی به پهلویم می زند گجائی ؟ پیام "شهبانو فرح" خوانده می شود. بشوخی می گویم من در موزه هنر های معاصر قدم با ایشان قدم می زنم .
صدائ ایشان را می شنوم که در بلند گو می پیچد که به ملت ایران، به شرکت کنندگان وجاوید نامان درود می فرستند ، به خانواده ها به مادران دادخواه که درجمع حضور دارند وبا تمام وجود با آنها ابراز همدری می کنند.
صدای شکسته زنی قدرتمند که از دست دادن دو فرزند خویش را با صبر ومتانتی شایسته یک ملکه تاب آورد. او نیز مادری دادخواه است که این همه ستم بر او رفته اما هرگز از این همه درد وستم که بر او رفت سخنی نگفته ، پیوسته برمودت ویک پارچگی مردم برای رسیدن به آزادی تاکید کرده است. "من برای شما که گرد هم آمده اید تا یاری گر نجات ایران باشید آرزوی پیروزی دارم . در باور به یگانگی ویکپارچگی ایرا ن ، آزادی وحقوق شهروندی برای همه ایرانیان با شما همراهم .ایمان دارم که با اراده وهمبستگی ملی بزرگی وشکوه سرزمین باستانی ماباز خواهد گشت ونور ایران برتاریکی اهرمن پیروز خواهد شد .پاینده ایران" ادامه دارد