
در تحلیل انقلاب ۱۳۵۷ ایران، اگر بخواهیم از سطح داوریهای ایدئولوژیک عبور کنیم، باید به بسترهای اجتماعی، اقتصادی، نهادی، روانشناختی و اخلاقی آن بپردازیم. انقلاب، نه حاصل اشتباه یک گروه، بلکه نتیجهی تراکم نارضایتی در لایههای مختلف جامعه بود--از روشنفکران شهری تا روستاییان محروم، از دانشجویان تا حاشیهنشینان، از انسداد سیاسی تا بحران مشروعیت.
وضعیت روستاها و حاشیهنشینان شهری در دوران پهلوی
در دهههای ۴۰ و ۵۰، با اجرای اصلاحات ارضی و تمرکز بر نوسازی شهری، بخش بزرگی از جمعیت ایران--که در آن زمان بیش از نیمی از مردم در روستاها زندگی میکردند--از خدمات پایه محروم ماندند:
- تا سال ۱۳۵۵، بیش از ۸۶٪ روستاها فاقد برق بودند
- بیش از ۷۰٪ فاقد آب لولهکشی سالم
- بیش از ۶۰٪ فاقد راه آسفالته یا قابل عبور در تمام فصول
- تنها ۲۱٪ دارای خانه بهداشت یا مرکز درمانی ابتدایی
در شهرها نیز، مهاجرت گستردهی روستاییان بهدلیل نابودی اقتصاد کشاورزی، موجب شکلگیری حاشیهنشینی گسترده شد. تا اواسط دهه ۵۰، بیش از ۳۰٪ جمعیت شهری در سکونتگاههای غیررسمی زندگی میکردند--فاقد آب، برق، مدرسه، و امنیت شغلی.
این محرومیتها، نهتنها اقتصادی، بلکه روانی و فرهنگی بودند. مردم، احساس طرد، بیهویتی، و بیعدالتی داشتند. و این احساس، زمینهساز خشم اجتماعی شد.
انسداد نهادی و حذف مشارکت سیاسی
در کنار محرومیت اقتصادی، مردم از حق تشکلیابی، تجربهی حزبی، و آزادی مطبوعات نیز محروم بودند:
- احزاب مستقل سرکوب شدند؛ تنها حزب رسمی، «رستاخیز»، بهاجبار بر همه تحمیل شد
- مطبوعات، نه صدای مردم، بلکه پژواک قدرت بودند
- نهادهای مدنی، سندیکاها، و انجمنهای صنفی یا تعطیل شدند یا دولتی شدند
در چنین فضایی، مردم هیچ تجربهای از مشارکت سیاسی نهادینهشده نداشتند. این خلأ، پس از انقلاب، به بحران در ساختار قدرت انجامید.
شبکههای مذهبی و سازمانیافتگی اجتماعی
در مقابل، جریان مذهبی از شبکهای گسترده بهرهمند بود:
- منبر، مسجد، هیئت، حوزه، و روحانیون در سراسر کشور--حتی در دورافتادهترین روستاها
- این شبکه، نهتنها مذهبی، بلکه اجتماعی و ارتباطی بود
- در غیاب نهادهای مدنی، مسجد به مرکز سازمانیابی بدل شد
در حالیکه نیروهای ملی و چپ، بهدلیل سرکوب، عمدتاً زیرزمینی و محدود بودند، جریان مذهبی توانست با استفاده از ساختارهای سنتی، بسیج اجتماعی گستردهای ایجاد کند.
هشدارهای تاریخی و اخلاقی: از دادگاههای نظام تا فلسفهی گاندی
در دادگاههای نظامی پیش از انقلاب، دو هشدار تاریخی ثبت شد که نشاندهندهی عمق انسداد سیاسی و خطرات آن بودند:
1. مهندس مهدی بازرگان (دادگاه نظامی ۱۳۴۲):
> «وقتی راه بیان بسته شود، سلاحها بیرون میآیند.»
2. بیژن جزنی (دادگاه نظامی ۱۳۵۳):
> «ما بهجای گلوله، خواهان قلم بودیم؛ اما قلم را شکستند.»
در کنار این هشدارها، نگاه گاندی به انتخاب میان ترس و خشونت، بُعدی اخلاقی به مسئله میافزاید. گاندی میگوید:
> «اگر تنها انتخاب میان خشونت و بزدلی باشد، من خشونت را توصیه میکنم.»
این جمله، نه دعوت به خشونت، بلکه تأکید بر شجاعت است. گاندی باور داشت که مقاومت، اگر از سر ترس نباشد، میتواند بیخشونت باشد؛ اما اگر تنها راه ایستادگی، خشونت باشد، نباید از آن گریخت.
دگرگونی اجتماعی؛ نه انفجار، بلکه روند
انقلابها زمانی رخ میدهند که ساختار قدرت در برابر بحرانهای اجتماعی ناتوان از اصلاح باشد. وقتی نهادهای رسمی از پاسخگویی به مطالبات عمومی بازمیمانند، و فرصتهای مشارکت مسدود میشوند، جامعه به خیابان میآید.
در چنین شرایطی، شکاف میان آنچه مردم انتظار دارند و آنچه تجربه میکنند، به نقطهی انفجار میرسد. اگر مردم بهبود را لمس کرده باشند--در اقتصاد، آموزش، یا آزادیهای نسبی--و سپس ناگهان با سرکوب و انسداد مواجه شوند، خشم اجتماعی شدت میگیرد. این خشم، اگر شنیده نشود، به انقلاب بدل میشود.
اما دگرگونی اجتماعی، در ذات خود، نه با انفجار، بلکه با تدریج و گفتوگو روی میدهد. اگر ساختار قدرت بتواند خود را اصلاح کند، و اگر جامعه بتواند در چارچوب نهادهای مدنی خواستههایش را بیان کند، انقلاب ضرورتی نخواهد داشت.
انقلاب، در این معنا، نه نشانهی بیداری، بلکه نشانهی شکست در ساختن نظمی مبتنی بر عقل، اخلاق و گفتوگوست.
نتیجهگیری: عبور آگاهانه، نه انفجار کور
انقلاب ۵۷، حاصل محرومیت ساختاری، انسداد سیاسی، و حذف مردم از متن تصمیمگیری بود. اما اگر جامعهای به بلوغ سیاسی رسیده بود، شاید نیازی به انقلاب نداشت. شاید گفتوگو جای خشم را میگرفت، و اصلاح جای انفجار را.
و امروز، اگر عبور از نظامی چون جمهوری اسلامی ممکن باشد، باید آگاهانه، اخلاقی، و هدفمند باشد--نه کور، نه انتقامجویانه، و نه بازتولیدگر همان چرخهی خشونت.
مقاومت، باید شجاعانه باشد؛ اما با هدف رسیدن به دموکراسیای که انسان را ارج مینهد، نه تکرار سلطهای دیگر.
مطلب قبلی...

گِلایه از روزگار، رضا بی شتاب

گِلایه از روزگار، رضا بی شتاب