
این سه نفر، مانند سه طوطی پر سر و صدا در قفس سیاست، هر روز شعارهای پرطنین و وعدههای رنگارنگ آزادی و دمکراسی برای همه مردم ایران را در پاریس تکرار میکردند. وعدههایشان رنگ داشت، اما عملشان هیچ. در نهایت، این وعدهها به قدرت گرفتن استبداد مذهبی انجامید.
گرچه خمینی زرنگتر و فریبکارتر بود و هر سهشان به سرنوشت تلخی دچار شدند،حتی یکی به اعدام رسید ولی پیامد فریب آنان برای ملت ایران تلخ و تاریخی بود. آنها با وعده آزادی، مردم را فریب دادند و زمینه بازگشت استبداد، این بار در لباس دین، را فراهم کردند. این تجربه نشان داد که هر صدای پرطنین و پرزرق و برق الزاماً صدای حقیقت و آزادی نیست.
قاسکا؛ پرندهای حراف و خطرناک
۴۶ سال بعد، تاریخ همان نمایش را با مهرههای تازه اجرا میکند. مثلث جدید لقب گرفته است: «قاسکا»، لقبی که به گوش شبیه صدای قاقا یا طوطیای است که پر سروصدا حرف میزند، اما جز وعدههای پوچ ثمری ندارد.
مردم ایران با پرندهای پرحرف به نام کاسکو آشنا هستند و حالا در عرصه سیاست خارج از ایران، از موجودی حراف و خطرناک به نام «قاسکا» صحبت میشود؛ مخففی از اسامی سعید قاسمینژاد، علیرضا کیانی و امیرحسین اعتمادی.
این باند خطرناک چادر خود را در تلآویو برپا کرده و به هر بهانهای سر از اسرائیل درمیآورند. آخرین تجمع آنها تحت عنوان کنفرانس «فراتر از افق ۲۰۲۵» برگزار شد؛ ظاهراً برای بررسی مسائل ایران آینده از قبیل آب، محیط زیست، صنایع و تکنولوژیهای نوین.
اما کمی دقیقتر که نگاه کنیم، این کنفرانس نه برای یافتن راهحل واقعی مشکلات ایران، بلکه برای درخواست کمک از رژیم نتانیاهو جهت حمله مجدد به ایران طراحی شده بود. و از آنجایی که نتانیاهو در افکار عمومی جهانی محبوب نیست، این سه طوطی سیاست حتی از او برای عکس دستهجمعی استفاده نکردند،بلکه رئیس جمهور اسراییل را وجه المصالحه قرار دادند تا ظاهر قضیه، قانعکننده به نظر برسد.
طوطیانی که وعدههایشان پوچ است:
اگر مثلث «بیق» دیروز دم از آزادی و دموکراسی برای همه گروه های سیاسی میزد، مثلث «قاسکا» از همین حالا دم از سرکوب مخالفان در فردای سقوط رژیم اسلامی میزنند و هر منتقدی را با چماق اتهامات واهی سرکوب میکنند. نمونه اخیر، سیل اتهامات علیه همایون شجریان به دلیل اجرای کنسرت در میدان شهیاد تهران است؛ خوانندهای که تا دیروز محبوب دلهای آنها بود.
این گروه برای همکاری با دیگر جریانهای سیاسی شریک نمیخواهند، بلکه نوکرانی میطلبند که دستوراتشان را اجرا کنند. در پروژه رسیدن به قدرت، از ماکیاولیسم بهره میبرند و به هیچ کس،چه پیر و چه جوان،رحم نمیکنند. نمونههایی از افرادی که سعی کردند بتازگی از میدان رقابت های سیاسی حذف کنند، امیر طاهری و رضا تقینژاد هستند؛ دو چهره با سابقه مبارزه ۴۶ ساله برای مشروطهخواهی و مخالفت با رژیم اسلامی.
در ظاهر، این سه نفر دم از آزادیخواهی میزنند، اما در باطن به دنبال قبضه کردن جنبش مردم و پر کردن جیبهای خود از طریق فاند و کمکهای خارجی هستند. آنها گمان میکنند اگر چادر خود را تلآویو برپا کنند و با رهبران اسرائیل عکس بگیرند، میتوانند خود را مهم و تاثیرگذار نشان دهند.
نقشه شوم قاسکا علیه شاهزاده
«قاسکا« گویا خوابهای شومی برای وطن دیده و قصد دارد از شاهزاده رضا پهلوی و دمکراتمنش بودن ایشان سوءاستفاده کنند تا جنبش آزادیخواهی مردم ایران را در قفس خود بگیرند.
اما تفاوت بزرگ امروز این است که مردم ایران دیگر سادهدلان ۴۶ سال پیش نیستند که با تبلیغات بی بی سی گول مثلث «بیق» را بخورند بلکه آنها با ابزار ارتباطات نوین، خوب و بد را تشخیص میدهند و هیچ پرنده خوشخط و خالی نمیتواند آنها را فریب دهد.
طنز و هشدار همزمان
این مقاله ترکیبی از طنز، نقد و هشدار سیاسی است، روایتگر داستان دو مثلثی که یکی در گذشته مردم را فریب داد و دیگری امروز با چشمانی حریص به دنبال قبضه کردن قدرت است.
مردم و رهبران واقعی ایران باید بدانند که طنز و انتقاد، ابزارهایی حیاتی برای هوشیاری ملت هستند. هیچ طوطی پر سروصدا و هیچ قاقای حراف نمیتواند با کمک گرفتن از قدرتهای خارجی و حمله نظامی و آسیب رساندن به مردم و زیر ساخت های حیاتی کشور، آزادی و دمکراسی فردای ایران را به بازی بگیرد.
نه به بیق و نه به قاسکا
اگر مثلث «بیق» ننگی تاریخی بود، مثلث «قاسکا» نباید به یک ننگ تازه تبدیل شود. تاریخ نشان داده است که همدستی با قدرتهای خارجی برای کسب قدرت، جز ننگ، شرمساری و نفرت عمومی نتیجهای ندارد.
امروز وظیفه ماست که با صدای بلند بگوییم: جنبش آزادیخواهی مردم ایران تنها و تنها با قرار گرفتن مردم در مرکز ثقل تصمیمگیریها به نتیجه میرسد، نه با همکاری با قدرتهای خارجی که چشم طمع به وطن دارند.