نقدی بر روزگار سرگشتگی و خیالپردازی سلطنتطلبان در غربت
بشنو ای خواننده نکته سنج، که روزگاری در این خاک پرحادثه، سلطنت درختی بود تناور که قرون بر او گذشت و بادهای بسیار از او گذشتند. ریشه اش در زمین تاریخ است و سایه اش بر خاطر بسیاری هنوز گسترده. لیک انچه امروز می ماند، نه ان درخت است که در خاک می رویید، بلکه یاد ان در ذهن کسانی است که در غربت، بر باد خاطره تاجی می نهند و در ایینه گذشته، اینده ای خیالی می جویند.
در هزاره نو، گروهی برخاسته از غبار دوران رفته، هنوز در جستجوی تختی بی کشور و تاجی بی ملت اند. هر یک از ایشان، خود را وارث «نظم گمشده» می دانند و در خیال بازگشت به سلطنتی که قرن هاست از دل مردم رخت بربسته، پرچمی برافراشته اند که رنگش بیشتر از خاطره است تا از حقیقت.
از خاطره تا خیال
در پس هر اندیشه سلطنتی، تمنای نظمی نهفته است؛ نظمی که در حافظه تاریخی ملت، گاه با شکوه امیخته است و گاه با رنج. این اشتیاق به بازگشت، نه از عقل، بلکه از نوستالژی زخم خورده تبعید زاده می شود؛ انجا که انسان دورافتاده از وطن، وطن را در زمان منجمد می بیند.
اما ای کاش هر که سودای بازگشت بر سر دارد، بداند که تاریخ را نمی توان بازگرداند، چنانکه رود را نتوان در بستری خشک باز جاری کرد. سلطنت، اگر زمانی واقعیتی بود، امروز در خیال ها زیست می کند؛ و خیال را نه با شمشیر باید شکافت، نه با فریاد، بلکه با اگاهی مردم و پویش جامعه باید از سایه بیرون کشید.
روزگار رویاپرستان: تاجداران خیال و وعدههای پوشالی
در سالیان اخیر، بسیار کسان از ان سوی دریاها بانگ بر اورده اند که «بازگردیم و ملک را اباد کنیم». لیک غافل اند که ابادانی از بیرون نمی اید؛ همان گونه که درخت از ریشه خود می رود، نه از بادی که بر او می وزد.
هر حرکت مردمی که در درون این خاک جان گرفته است -- از خیزش زنان تا اعتراض کارگران و دانشجویان -- از زمین برخاسته و بر زمین استوار است. این نهضت ها فرزند درد واقعی مردم اند، نه زاییده ارزو تبعیدیان.
سلطنت طلب رویاپرست، اگر صد تاج نیز در خیال بر سر نهد، چون از مردم جداست، در خلاء می رقصد. تاریخ، به آنان لبخند نمی زند؛ بلکه صبورانه به آنان می نگرد، چنان که پدر به فرزندی که در ایینه قدیم خود را پادشاه می بیند.
نقدی بر روزگار سرگشتگی و خیالپردازی سلطنتطلبان در غربت
تاجداران خیال و سلطنت طلبان در غربت، اگرچه در ظاهر خود را مخالف قدرت نشان می دهند، در عمل بخشی از چرخه ای شده اند که ملت را در حصار نگاه می دارد. با وعده های پوشالی و آرزوهای خیالی، بسیاری را فریب داده و امیدها را در غربت تبعید گم کرده اند. این گروه نه تنها از مردم جدا هستند، بلکه گاه با حمایت های پنهان خارجی و هدایت رسانه ای، نقش نیابتی در استراتژی های قدرت های منطقه ای بازی می کنند.
حکایت عبرت
گویند در کلیله ودمنه امده است که شغالی روزی در چاه افتاد و ماه را در اب دید، پنداشت گنجی یافته. بانگ برداشت که «ای قوم، خزانه پادشاه را یافتم!» و هر که امد، در چاه فرو افتاد.
اکنون نیز چنین است: هر که در سرای سیاست، تصویر درخشان گذشته را بی تامل دنبال کند، در چاه تکرار می افتد. تاریخ را نه باید بازخواند، بلکه باید بازفهمید.
زخم چهل و هفت ساله و ایینه تکرار استبداد
چه باید گفت از ان زنجیر طویل که چهل و هفت سال است بر پای این ملت صبور افتاده؟!حکومتی که به نام دین امده و با واژه های الهی، ساختار قدرت را استوار کرد؛ همان حکومتی که با تزویر مکرر و وعده های پوشالی، سوگند مصلحت را به جای حق نشاند، و به کمک ساختارهای سرکوب، اعتراض را در نطفه خفه نمود. این است که رنج یک نسل، به نسل بعدی منتقل شد؛ زخمی که با دروغ و فریب، حک خورده و عمیق گردید.
و دریغا که تفاوت نام ها گاهی در ظواهر است: یکی عمامه دارد و دیگری تاج خیال؛ یکی با خطبه ای مردم را ارام می کند و دیگری با تصویرسازی رسانه ای دل ها را می رباید -- اما در بنیاد هر دو، نهاد فرمانروایی بی پرسش دیده می شود. بیهقی اگر می نوشت، می گفت: «فرق ستمگر در نام نیست، در نهاد است.»
رسانه، نفوذ و بازنمایی
در سال های اخیر گزارش های تحقیقی نشان داده اند که جنگ اطلاعات و عملیات نفوذ اینترنتی بخشی از میدان کنش سیاسی بین المللی شده است. برخی تحقیقات رسانه ای و پژوهش های مستقل درباره شبکه هایی که در فضای مجازی به ترویج چهره ها و روایت ها می پرداختند، حاکی از به کارگیری حساب های ساختگی، تولید محتوا به کمک ابزارهای هوش مصنوعی و الگوریتم های تقویت گر است.
حمایت از دولت مورد سرزنش بین المللی
در سطح بین المللی، شواهد گسترده ای از تلفات انسانی و ویرانی های وسیع غیرنظامیان در جنگ های اخیر منتشر شده است. نهادهای معتبر حقوق بشر و سازمان های بین المللی، از جمله عفو بین الملل و دیده بان حقوق بشر، به بررسی موج گسترده تلفات غیرنظامیان و پیامدهای انسانی آن پرداخته اند؛ برخی این اقدامات را مصداق نقض حقوق بین الملل و حتی جرایم بین المللی خوانده اند.
از این رو، حمایت علنی از دولتی که در کانون اتهامات سنگین بین المللی و وضعیع قرار دارد -- از منظر اخلاقی و انسانی -- پرسش هایی اساسی درباره همدلی سیاسی، هویت ملی و مسئولیت اخلاقی هر کنشگر سیاسی در برابر جان مردم بر می انگیزد.
بازگشت واقعیت: میان نغمه مردم و نت سیاست
اگرچه برخی گزارش ها نشان داده اند که نیروهای اثرگذار خارج از مرز تلاش هایی برای جهت دهی روایت ها داشته اند، و اگرچه جنگ منطقه ای خسارت انسانی بزرگی بر جای گذاشته که از دید جامعه بین الملل پنهان نیست، حقیقت بنیادین این است که تغییر پایدار و مشروع تنها با حضور خود مردم ایران و از مسیر روش های مدنی و سازمان یافته به دست می اید. هر گونه راهبردی که بر نفوذ خارجی یا نمایش نمایشی اپوزیسیون برساخته تکیه کند، دیر یا زود با اراده درونی ملت روبرو خواهد شد و شکست خواهد خورد.
طلوع پس از شب دراز
دل را به امید بسته ایم؛ امیدی که از بستر درد چهل و هفت ساله سر بر اورد و چون جوانه ای ترد به سوی نور رشد کند. ایران اتی، نه با تاجداران خیال و نه با منجیان برساخته قدرت های خارجی، که با مردم بیدار و اگاه زاده خواهد شد؛ مردمانی که همبستگی را بر فریب ترجیح دهند و نافرمانی مدنی منظم را بر وعده های دروغین.
به قول سعدی:
گر نماند تاجی و تختی، دل آزاد بماند؛
که ملک از ان کسی است که بندگی نکند.
اینجا، در این خاک پرامید، روزی خواهد امد که زنجیرها گسسته شود و صدای شهرها باز اید -- آواز کارگر، اموزگار، دانشجو و زنانی که دیگر تسلیم هیچ تزویر و ترفندی نخواهند شد. ان روز، تاجداران غربت یا خواست ورزان دروغین، جایگاه خود را خواهند یافت: تاریخ به انان لبخند خواهد زد و حکایت حقیقی ملت را خواهد نوشت.
پارسا زندی ( مشاور حقوقی )