جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، هشت سال به درازا کشید. نبرد دوازدهروزه اخیر میان ائتلاف اسرائیل-آمریکا با ایران، اما تنها کمتر از دو هفته دوام آورد. هر دو جنگ در مقیاس زمانی و ژئوپلیتیک متفاوت بودند، اما مقایسهی نتایج و نقش نیروهای نظامی در آنها، نکات مهمی را روشن میکند.
در بارهی جنگ اول، سه گزاره صادق است:
۱. ایران در پایان شکست نخورد؛ نتیجه، نوعی بنبست نظامی و سیاسی بود -- نه پیروزی مطلق، نه شکست قطعی.
۲. فرماندهی مؤثر جنگ، بهویژه در هوا، دریا و حتی زمین، عمدتاً بر دوش بقایای ارتش منسجم پهلوی بود؛ همان ساختاری که با وجود تصفیهها و فشارهای سیاسی، توانست کشور را در برابر تهاجم گسترده حفظ کند.
۳. ارتش طی این هشت سال، مسئولیت ذاتی خود در دفاع از مرزها و تمامیت ارضی را با کمترین امکانات و بیشترین هزینه انجام داد.
اما نتیجهی نبرد دوازدهروزه چه بود؟
چرا با نخستین پیشنهاد آتشبس، بلافاصله موافقت شد؟
پاسخ هر چه باشد، یک نکته روشن است:
ایران در این نبرد، با وجود توان موشکی و شبکه متحدان منطقهای، به سرعت در موضع دفاعی و پدافندی قرار گرفت.
سه تغییر بنیادین نسبت به جنگ هشتساله رخ داده و هنوز پابرجاست:
۱. ارتش از تصمیمسازی دفاعی اصلی کنار گذاشته شده است.
نقش آن در ساختار فرماندهی کلان، بیش از هر زمان دیگر حاشیهای شده؛ در حالی که نیروی نظامی مؤثر، باید محور عقلانیت و حرفهگرایی دفاعی باشد، نه صرفاً تابع تصمیمات سیاسی یا ایدئولوژیک.
۲. فاصله تکنولوژیک و آموزشی ارتش ایران با ارتشهای منطقه افزایش یافته است.
۳. تمرکز دفاع ملی از ارتش به نیروهای موازی منتقل شده است.
این جابهجایی اگرچه در ظاهر بهنام "عمق استراتژیک منطقهای" توجیه میشود، اما در عمل موجب تضعیف قدرت دفاع کلاسیک ایران شده است. کشوری که نیروی منظم و حرفهایاش در حاشیه است، در لحظهی بحران، ابزار بازدارندگی واقعی ندارد.
در پایان، تفاوت اصلی دو جنگ را باید در ماهیت فرماندهی و منطق تصمیمگیری دانست:
در دههی شصت، ارتش ایران با تکیه بر انضباط و منافع ملی، کشور را حفظ کرد؛ در دههی کنونی، غیبت همان عقلانیت نظامی موجب شد که تصمیم به آتشبس، نه فقط از موضع قدرت، بلکه تا حدودی از سر اجبار گرفته شود.
> جنگ هشتساله، دفاع از بقا بود؛
نبرد دوازدهروزه، هشدار دربارهی فرسایش بازدارندگی است.
بر ایران، سرنوشت و ته نوشتش تمرکز کنیم
Thursday, Oct 16, 2025