Thursday, Oct 16, 2025

صفحه نخست » گزارش خبرنگار نیویورک تایمز از دل تهران

nytimes.jpgخبرنامه گویا - در تهرانِ بعد از جنگ ۱۲ روزه، خاطره‌ها و زخم‌های دیرینه دوباره بیدار شده‌اند. پس از حملات هواییِ آمریکا و اسرائیل در ژوئن، فضایی سنگین و اضطراب‌آلود بر ایران حکم‌فرماست؛ اما در خیابان‌های پایتخت، بسیاری از مردم انگار فقط در تلاش‌اند زندگی خود را بگذرانند. در منطقه دربند، جوان‌ها جمع می‌شوند، حرف می‌زنند، و همچنان زیر فشار تورم، تحریم‌ها و محدودیت‌ها نفس می‌کشند.

نویسندگان نیویورک تایمز، دکلن والش و نانا هایتمان، هشت روز در تهران گذراندند تا پاسخی بیابند به این پرسش که پس از جدال نظامی با اسرائیل و آمریکا، اوضاع در دل ایران چه شکلی به خود گرفته است. به گفته برخی، وضعیت مثل فیلِ زخم‌خورده‌ای است که به طناب بسته شده و به چپ و راست می‌چرخد -- معلوم نیست چه قرار است بشود. این غیرپیشبینی بودن شرایط، شاید آزاردهنده‌ترین بخشِ معادلات امروز برای مردم است.

نیم قرن پس از انقلاب، ایرانیان به زیست در فضایی تنش‌آلود دربین سرکوب حکومت، فشارهای بین‌المللی و آرزوهای شخصی‌شان عادت کرده‌اند. در رستوران‌های شیک، تابلوهایی در گوشه به زنان الزام به حجاب می‌دهند، اما در عمل جوانان بی‌توجه از کنارشان می‌گذرند. فیلترینگ اینترنت راه را بر بسیاری بسته، اما مردم با استفاده از وی‌پی‌ان در اینستاگرام و تیک‌تاک چرخی می‌زنند. تحریم‌های آمریکا باعث رونق بازار سیاه شده است.

جای دین در کوچه‌ها کمرنگ به نظر می‌رسید؛ طی هشت روز ماه جولای که در تهران بودم، به ندرت یک روحانی را در خیابان دیدم، و حتی صدای اذان‌های سه‌گانه‌ی نماز هم کمتر شنیده می شد--با اینکه ایران هنوز رسماً یک جمهوری اسلامی است. هنوز هم، بخشی از فضای شهر با نمادهای رسمی مطابقت دارد: زنان با چادر و پوشش، پلیس سیاه‌پوش بر موتورهای خاکی، دیوارنگاره‌های بزرگ از چهره‌های منتسب به حکومت، با شعارهایی همچون «مرگ بر آمریکا». اما در فاصله‌ای نه چندان دور، نقوش زیبا یا تاریخی از گل‌ها یا اساطیر پارسی نمایان می‌شود؛ و اگرچه «مرگ بر آمریکا» در نماز جمعه پخش می‌شود، برخی اعتراف می‌کنند که با آن موافق نیستند--حتی بعد از آنکه بمب‌های فیلم های هالیوودی آمریکا به واقعیت تبدیل شدند.

در طول سفر، شهر را در حالتی زخمی احساس می‌کردم؛ سکوتی پس از طوفان که نه تنها از ترس، بلکه از شوک به وجود آمده بود. شب‌های جنگ در باغِ ها، میز و صندلی می‌آوردند و «آتش‌بازی» را تماشا می‌کردند: موشک‌ها در آسمان خط می‌کشیدند و انفجارها با صدای هولناک همراه بودند. واقعیت به نمایش هنر شبیه شده بود.

در خیابان طالقانی، ساختمان قدیمی سفارت آمریکا، حالا به موزه «لانه جاسوسی» تبدیل شده است؛ ساختمانی که زمانی صحنه بحران گروگان‌ها در ۱۹۷۹ بود. داخل مجموعه، قطعات هلی‌کوپترهای سوخته، ابزارهای شنود، تجهیزات جاسوسی و حتی مستنداتی هست که ایرانیان پس از اشغال سفارت بازسازی کرده‌اند. این موزه یکی از مراکز نمادینِ روایت تاریخی حکومت است از دشمنی با آمریکا.

در نقطه‌ای دیگر، در یکی از خیابان‌های شمالی تهران، رستورانی به نام "بِبی ساندز برگرز" (عضو ارتش جمهوری‌خواه ایرلند که در سال ۱۹۸۱ پس از ۶۶ روز اعتصاب غذا در زندان درگذشت) وجود دارد--نامی برگرفته از فعال ایرلندی که سال‌ها پیش برای فعالیت‌های سیاسی خود به زندان‌ رفت. این مغازه با منو و تصاویرش نشان می‌دهد چگونه ایدئولوژی و فرهنگ عامه گاهی در هم می‌آمیزند.

در یک کافه هنری در مرکز شهر، مالک گفت ایرانیان همچون نمایش «در انتظار گودو» به نوشته ساموئل بکت منتظرند؛ هر روز پیغامی می‌رسد که «گودو امشب نخواهد آمد، اما شاید فردا بیاید». به گفته او، جمهوری اسلامی نیز در نوعی انتظار است؛ اما گودویی که مردم انتظارش را می‌کشند با آن چیزی که حکومت در سر دارد، تفاوت زیادی دارد.

:::



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy