مقالهای از داو زاخایم در نشریه هیل
خبرنامه گویا - در سال ۲۰۲۵، ایران با بحرانی بیسابقه در سیاست منطقهای و اقتصادی خود روبهرو شده است. آنچه روزگاری بهعنوان «هلال شیعی» شناخته میشد - محور قدرتی متشکل از سوریه، حزبالله لبنان، حماس فلسطین، حوثیهای یمن و شبهنظامیان عراقی - اکنون فروپاشیده است. طی ماههای اخیر، شکستهای پیدرپی این شبکهها، نفوذ منطقهای ایران را بهشدت تضعیف کرده است. مرگ حسن نصرالله، رهبر حزبالله در سپتامبر ۲۰۲۴ و سقوط رژیم بشار اسد در دسامبر همان سال، نماد پایان نفوذ گسترده ایران در لبنان و سوریه بهشمار میروند.
در لبنان، حملات اسرائیل ابتدا به کشته شدن رهبران حزبالله و سپس به تهاجم نظامی و آتشبس منتهی شد که ساختار این گروه را متلاشی کرد. در سوریه نیز دولت انتقالی جدید که در مارس ۲۰۲۵ روی کار آمد، حضور ایران را بهطور کامل از این کشور پایان داد. از سوی دیگر، حماس در نوار غزه پس از دو سال جنگ سنگین با اسرائیل به آتشبس تن داد و قدرت نظامیاش به شدت کاهش یافت. اکنون تحلیلگران بر این باورند که این گروه دیگر قادر نخواهد بود کنترل کامل غزه را بازپس گیرد.
در داخل ایران نیز شرایط دشوارتر از همیشه است. حمله دوازدهروزه اسرائیل با پشتیبانی آمریکا به تأسیسات هستهای و نظامی ایران، ضعف عمیق دفاعی کشور را آشکار ساخت. در حالی که تهران انتظار حمایت از سوی روسیه و چین داشت، هیچیک از این دو کشور کمکی نکردند. ارتش ایران پس از این حملات در وضعیت نابسامانی قرار دارد و توان پاسخگویی به تهدیدات آینده را از دست داده است. تنها متحدان باقیمانده تهران، یعنی حوثیهای یمن و شبهنظامیان عراقی، نیز قدرت محدودی دارند و توان تأثیرگذاری در معادلات منطقهای را ندارند.
از منظر اقتصادی نیز چشمانداز ایران تیرهتر شده است. بازگشت تحریمهای بینالمللی طبق سازوکار «اسنپبک» در سپتامبر ۲۰۲۵، فشار شدیدی بر اقتصاد کشور وارد کرده است. بانک جهانی که پیشتر رشد اندک ۰.۷ درصدی برای سال ۲۰۲۶ پیشبینی کرده بود، اکنون کاهش ۱.۷ درصدی تولید ناخالص داخلی را محتمل میداند و برای سال بعد از آن نیز افتی ۲.۸ درصدی پیشبینی میکند. تحریمها، همزمان از دست رفتن شبکههای نیابتی ایران، رژیم را در موقعیتی شکننده قرار دادهاند.
با وجود این، بقای جمهوری اسلامی را نمیتوان بهطور قطع در خطر دانست. تجربه چهار دهه گذشته نشان داده که نظام سیاسی ایران، بهویژه سپاه پاسداران، توانایی سرکوب بحرانهای داخلی و مقاومت در برابر فشارهای خارجی را دارد. هرچند روابط با روسیه و چین تیره شده، اما این دو کشور همچنان مبادلات تجاری خود را با تهران حفظ کردهاند. چین، بهرغم تخفیفهای سنگین، همچنان خریدار عمده نفت ایران است و در ازای آن، در پروژههای زیرساختی ایران سرمایهگذاری میکند.
در نهایت، به نظر میرسد آینده ایران در گرو تصمیم قدرتهای غربی است. اگر واشنگتن، لندن، پاریس و برلین در اجرای قاطع تحریمها پافشاری کنند، اقتصاد ایران بیش از پیش فرسوده خواهد شد. دولت ترامپ باید، مشابه توصیه تاریخی مارگارت تاچر به جرج بوش پدر در زمان بحران کویت، به اروپاییها یادآوری کند که «اکنون زمان تردید نیست». تنها با حفظ فشار و جلوگیری از هرگونه عقبنشینی، میتوان مانع از احیای برنامههای هستهای و نظامی جمهوری اسلامی شد.

بگذار چپ های دلبسته به حکومت...

گزارش خبرنگار نیویورک تایمز از دل تهران