Wednesday, Oct 22, 2025

صفحه نخست » مختصری در بارۀ روشنفکری در دوران حکومت اسلامی ( روشنفکری پسا انقلاب)*، مسعود نقره کار

noqrekar.jpgپیروزی روحانیون در انقلاب بهمن ماه 1357 بتدریج سیمای روشنفکری، کیفیت و رابطه روشنفکران با قدرت وجامعه را دچار تغییر کرده است.

بخشی از روشنفکران و کنشگران سیاسی و فرهنگیِ چپ گرا و ملی گرا، در هنگامۀ انقلاب و پس از به قدرت رسیدن روحانیون به ورطۀ حمایت، همکاری و دنباله روی ازحاکمان اسلامی درغلطیدند. بسیارانی از مردم و گروه های اجتماعی، که جریان ها و شخصیت های چپ و ملی را تجلی روشنفکری پنداشته اند، همکاری و همیاری این نوع شخصیت ها و جریان ها با روحانیون را به حساب همۀ روشنفکران و جریان روشنفکری ایران گذاشته اند، بی آنکه به این واقعیت توجه شود که روشنفکری از همان آغاز پیدائی از گونه ها و تیپ های مختلف روشنفکران شکل گرفته است و تعمیم دادن و سخن گفتن از یک روشنفکری واحد، حتی در یک طیف فکری و سیاسی، دقیق و واقعی نیست. بسیاری از چهره ها و شخصیت های مطرح در تاریخ معاصر میهنمان که روشنفکر قلمداد و خوانده شده اند، ایدئولوگ یا کنشگران سیاسی و فرهنگی بوده اند.

همکاری وهم پیمانی بخشی از روشنفکران با حکومت اسلامی تصادفی و فقط به دوران انقلاب بهمن 57 و پیروزی آخوندیسم بر نمی گردد. این همکاری و هم پیمانی ریشه دراندیشه التقاطی وهم اندیشی های بخشی از روشنفکران با دین و اسلام سیاسی داشته است. در دوران حیات رژیم محمدرضا پهلوی و حکومت اسلامی بخشی از روشنفکری، روشنفکری ای بود که: "... گرایش چپ و الگوی سنتی روشنفکری خلقی برآن غلبه داشت و " عمدتاً متاثر از نگاه و ارزش های چپ جهان سومی بود: انقلابی، ضد آمریکایی، عوام گرا، "عدالت"جو، ضد دموکراسی، مرد سالار، و البته، ضد روشنفکری!. غلبه روحانیت در جریان انقلاب اسلامی، این نوع "روشنفکری" را با بحران هویتی مواجه ساخت، چنانچه، بسیاری از همان ارزش ها را روحانیت "ضد امپریالیست" حاکم نیز ادعای نمایندگی شان را داشت. بحران های مکرری که در آن سالها جنبش چپ را از میدان بدر کرد (سرکوب، تسخیر سفارت آمریکا، جنگ با عراق، بستن دانشگاهها)، اجازه تفکر مستقل را از روشنفکری سیاسی آن دوره بیشتر سلب کرد. خروج از ایران و استقرار در کشورهای دیگر نیز مزید بر علت گردید. بهر رو، در دهه اول انقلاب، نه روشنفکران آمادگی ذهنی تاثیر گذاری انتقادی بر روند موجود را داشتند و نه شرایط بحرانی کشور این امکان را به آنها می داد." (1)

رامین جهانبگلو در پاسخ این پرسش که چرا بیشتر روشنفکران ایران به خیل هواداران انقلاب پیوستند و تنها اندکی از آنان یا به این انقلاب بی اعتنا ماندند و یا با رعایت جانب احتیاط با آن به مخالفت برخاستند، می نویسد:

" ...پاسخ این پرسش را باید در ذهنیت روشنفکری و سیاسی افرادی دانست که "روشنفکران انقلابی" نام گرفتند. به نظر می رسد که این گروه به دو دلیل از انقلاب ایران پشتیبانی کردند: نخست، به دلیل فریبایی مفهوم " انقلاب"و آنچه از آن به ذهن متبادر می شد: در ذهن آنان این فریبایی همراه بود با افسونگری" ایده آلیسم ناکجاآبادی" و "رمانتیسم سیاسی" که در دهه های 1340و 1350 بسیاری از روشنفکران ایرانی را مسحور و مجذوب خود کرده بود. دلیل دوم: و عمده تر انقلابی گری روشنفکران آن روز ایران را باید نارسایی و نا پختگی اندیشه های فلسفی و سیاسی آنان دانست. به عبارت دیگر، تمرکزصرفا ایدئولوژیک آنان بر ابعاد سیاسی جامعه ایران در قالب مفاهیم و مفروضات مارکسیستی، مانع از آن شد تا به تحلیل و تفسیری منسجم و نظام مند از تاریخ و میراث فلسفه و فرهنگ غرب بپردازند."(2)

پس از انقلاب، در طول حیات حکومت اسلامی، بخشی از روشنفکران سیاسیِ سکولار و لائیک با توجه به سرشت و عملکرد اسلام سیاسی و خمینیسم، نقد و نفی کامل این حکومت، جایگزین هایی را مطرح کرده اند. سوی دیگر همخوانی های فکری و سیاسی، منافع و مصلحت های شخصی و قدرت طلبی پاره ای از"روشنفکران" سبب شده اند که آنان اصلاح پذیر بودن حکومت اسلامی را توجیه و تبلیغ کنند، اصلاح پذیریِ حکومتی که پرسشگری، عقلانیت، فرد باوری، آزاداندیشی و آزادیخواهی را برنتافته است. مجموعه ای از چهره های متخصص و تحصیلکرده و "روشنفکران خاص" نیز در ساختار حکومتی راه یافته اند. نواندیشان دینی یا" روشنفکران دینی" در عرصه های سیاسی، فرهنگی و فلسفی با حکومت اسلامی همکاری، رابطه و مراوده داشته اند، و خواستار " اصلاحات درون حکومتی " بوده اند و نقد و پرسشگری را محدود ومشروط پیش برده اند. اندک شماری از " نواندیشان دینی" تا نفی حکومت اسلامی پیش رفته اند، شماری که هدف شان اصلاح دین شده است و امیدی به تغییر واصلاح حکومت اسلامی ندارند.

تغییر الگوی روشنفکری سیاسی را برخی روشنفکران ازآغاز دهه ی 1370دانسته اند:

" ... زمانی که چند مانع پیشین از میان رفته بودند: مرگ آیت الله خمینی، پایان جنگ، پایان مبارزات مسلحانه منطقه ای، مستقر شدن "تبعیدی ها" در جامعه برونمرزی، تثبیت نسبی جمهوری اسلامی، و فروپاشی اردوگاه "سوسیالیستی". در این دهه، نظام ارزشی جدیدی از سوی نسل جدید روشنفکری- چه اسلام گرا و چه سکولار- مطرح گردید. این رویکرد بیان یک گسست ارزشی جدی نسبت به الگوی انقلابی- ضد امپریالیستی دهه ی اول انقلاب بود. تقارنی که میان جهت گیری نواندیشان دینی و نسلی از روشنفکران سکولار در مورد لزوم تغییرات اصلاح گرانه، تقویت جامعه ی مدنی، قانون گرائی، انتخابات، توسعه سیاسی و شکل گرفت، که در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 نمودی آشکار بخود گرفت... اگر درمبانی ارزشی روشنفکری ایران تحولات جدی صورت گرفت، این شامل نگاه فلسفی آنها نسبت به مردم و جامعه نشد. روشنفکری کشور همچنان در صدد " هدایت مسئولانه" و "رهائی" تمامی مردم بود. اگر در گذشته، روشنفکران مردم را به انقلاب دعوت می کردند، نگاه غالب این سالها، اکنون مردم را به "اصلاح" و "صندوق رای" دعوت می کرد.

تحول دیگر، تقویت برخی نهادهای اجتماعی به مثابه پایگاهی جدید برای روشنفکران بود. این تغییر قابل توجهی در رابطه با تقویت وزن اجتماعی و صدای روشنفکری انتقادی در کشور بوده است ...از دهه ی هفتاد باین سو( بویژه پس از خرداد 76)، شمار و وزن سازمان ها و نهادهائی که روشنفکران را استخدام می کردند بطور کیفی افزایش یافت؛ دانشگاه ها و مدارس عالی، روزنامه ها و مجلات، موسسات تحقیقی ( نظیر "مطالعات راهبردی" که فرموله کننده ی اصلاحات حکومتی شد). همینطور در خارج از کشور، عرصه ی روشنفکری به فضائی نسبتاً مستقل ازفعالیت سیاسی بدل شد. دانشگاه ها و تارنماهائی با مضمون سیاسی- اجتماعی به انتشار آثار تحقیقی روشنفکران ایرانی اقدام ورزیدند. برخی از این آثار- چه بصورت ترجمه و چه بصورت مخفی- در کشور منتشر شدند. بعلاوه، با شروع فعالیت های رسانه های جهانی، صدای روشنفکران در گستره ای به وسعت سراسر ایران بداخل کشور راه یافت. تاثیر این تحولات در انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 ثمر خود را داد. طبق برآوردی، دانشگاهیان و روشنفکران به مهم ترین گروه اجتماعی مرجع در آن انتخابات تبدیل شدند. در حالیکه در سال های قبل از آن روحانیت و مساجد این نقش را بر عهده داشتند.

تحول دیگری که در سپهر روشنفکری ایران آغاز شده است نوعی تفکیک بندی درونی است. بتدریج شاهد آنیم که در کنار "روشنفکران عام" [ به قول فوکو]، شماری از "روشنفکران خاص" نیز که در خدمت گروه های اجتماعی معین هستند، سر برآوردند. امروز حرکت زنان دارای نویسندگان، نظریه پردازان و مبلغان خاص خود است. دانشجویان، اقلیت های قومی، و کارگران نیز تا حدودی از همین موقعیت برخوردار شده اند. طیف های گوناگون سیاسی نیز، بهمین ترتیب، از یکدیگر تفکیک سیاسی- روشنفکری پیدا کرده اند؛ سکولارهای دموکرات، جمهوریخواهان، چپ های انقلابی، مجاهدین، اصلاح طلبان حکومتی، محافظه کاران اسلام گرا و... بدین ترتیب، از نقش روشنفکری عام با مضامین "رهایی ملی" کاسته شده و "روشنفکران ارگانیک" گروه های اجتماعی رو به افزایش هستند...دیگر تغییری را که می توان در فضای روشنفکری کشور نام برد ظهور گفتمان "پسا رفرمیستی" است که از انقلابی گری و اصلاح طلبی حکومتی دهه های پیشین متفاوت است. این گفتمان با ارزش ها و روش ها و نسلی جدید در تلاش دگرگون سازی است. ارزش های تازه ای در یک دهه ی اخیر در میان روشنفکران جا افتاده اند که نوید یک تحول فرهنگی بنیادین را می دهند. از آن جمله باید از: فمینیسم، گفتمان حقوق بشر/ حقوق شهروندی، پراگماتیسم، ایدئولوژی زدایی، نزدیکی با ارزش های لیبرال- دموکراتیک، فدرالیسم، ملی گرائی معتدل (مثبت)، جمهوریخواهی و تفکر سکولار نام برد."(3)

امروزه روشنفکر ایرانی با دانش، تجربه و بهره مندی از امکانات مدرن، چشم انداز و گستره ای روشن تر را نوید می دهد. دگرگونی ها وتحولات سیاسی، اجتماعی وفرهنگی درایران و جهان در کنار گسترش شبکه‌های اجتماعی ودرس آموزی از رخدادهای ایران وجهان، ظهوراین لایه روشنفکری را سبب شده اند. لایه اجتماعی ای که علیرغم سیطرۀ حکومتی روشنفکرستیز و ستیزنده با انسانیت و آزادی ودموکراسی وحقوق بشر، به مبارزه و تلاش خود ادامه داده و با هویت فرهنگی و سیاسیِ ای متفاوت و با فاصله گیری از تقلید و التقاط به کنش سیاسی، اجتماعی و فرهنگی روی آورده است. پروژه و پروسه روشنفکریِ با جوان تر شدنِ فکری و سنی، و با فاصله گرفتن از ذهنیت استبدادی و انتزاعی به رویکرد اندیشه ورزی و عمل ساختارشکنانه برای مهندسی جامعه، در مسیرِ شناخت بیشتر و تغییر سازندۀ انسان وهستی، و تعامل با دنیای مدرن گام های بلندی برداشته است. این نسل از روشنفکران، روشنگر و مبارز در برابر هر گونه سلطه گری، خرافه پرستی، به آینده ای روشن و شکوفا برای انسان و هستی، به جامعه ای عادلانه، سالم و متوازن می اندیشد. کارنامه این نسل در مبارزه با فقر فرهنگی، خشونت گرایی، بد آموزی های مذهبی و سیاسی، وهر گونه سانسور وخشونت و جنگ افروزی درخشان است.

روشنفکری در ایرانِ امروز به چهره ها و شخصیت های روشنفکر ویا برخی تشکل های روشنفکری خلاصه نمی شود، به جنبش عظیمی در جامعه بَدَل شده است. برای نمونه جنبش "زن، زندگی، آزادی" یک جنبش عظیم فرهنگی، اجتماعی و سیاسیِ روشنفکرانه است که هزاران زن و مرد، به ویژه جوانان آن را شکل داده اند، زنان و مردانی پرسشگر، نقاد، آینده نگر، تولیدکننده ایده، گفتمان ساز، آزاده و آزادیخواه که با شجاعتی عقلانی و مدنی در راه تحقق آزاداندیشی و آزادیخواهی گام برداشته اند. چهره ها و شخصیت هایی با فکر و رفتاری امروزین و جوان، با کنش سیاسی، فرهنگی و اجتماعی گسترده، چشمگیر و تاثیرگذارتر در عرصه سیاست، فلسفه، جامعه، فرهنگ و هنر، ورزش و سایرِ عرصه های حیات جامعه، پا به میدان گذاشته اند. امروزه خواستِ بخش وسیعی از مردم میهنمان، خواست ِ روشنفکرانه است، آزادی فردی و جمعی، آزادی اندیشه و بیان، آزادی تشکل های سیاسی و فرهنگی، حکومت قانون، حقوق شهروندی، انتخابات آزاد، عقلانی کردن سیاست و اقتصاد و فرهنگ، جدائی دین از دولت، آموختن و بهره گیری از تمدن مدرن خواست اینان است. این نسل دریافته است توسعه اجتماعی و سیاسی محصول کنش و واکنش اگاهانه کنشگران در محدوده ساختارهای موجود با هدف تغییربنیادین آن هاست، نسلی که تفکر و ذهنیت باز و دموکراتیک را پیش شرط یک جنبش دموکراتیک می داند و برای یافتن مشکلات اجتماعی وعلت نبود یک ذهنیت باز و دموکراتیک فقط سراغ عواملی مثل توطئه امپریالیسم و بیگانگان نمی رود، نسلی که اهمیت دیسکورس(4) های شجاعت اخلاقی، خردگرائی ورئال پولیتیک و نقش ذهنیت و مسئولیت های فردی و اجتماعی و نقش جامعه، ر را در ساختن افکار عمومی و رویداهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی درک وفهم کرده است.

امروزه روشنفکری با بهره گیری از امکانات فنی و تکنولوژیک مدرن و شبکه های اینترنتی و اجتماعی، و بهره گیری از علوم انسانی و اجتماعی، و زبانی عقلانی و مفهومی نقشی مؤثر در تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بازی می کند. این نسل از زنان ومردان روشنفکر با بها دادن به علوم انسانی و ذهنیتِ علمی و فلسفیِ مدرن و غلبه بر حسی نگری در نگاه و خوانش تاریخی و فرهنگی، و فاصله گرفتن از گفتمان‌های سیاسی و فرهنگی افراطی، رادیکال و ایدئولوژیک، آئینه وجدان سیاسی و اجتماعی روشنفکری ایران شده است، نسلی که با درک و فهمی عمیق و تاثیرگذار از مفاهیمِ نقد و شک، فردیت، همبستگی، همدلی، آزادی، رفاه و اعتمادآفرینی بیش از پیش راه ورودش به جامعه را هموار کرده است، نسلی که جامعه را در مسیری انسانی تر و سازنده تر رهنمون خواهد کرد، و بر آن است خلاء فکر علمی و فلسفی، خلاء فکر عقلانی و تحلیلی را پُر کند.

نسل جوان روشنفکری علاوه بر پرسشگری و نقد و ترویج گفتمان دموکراتیک، کنشگری عمل گراست، خردمندی اینجهانی و باورمند به اومانیسم، مننقد دین و سنت، نفی و طرد کنندۀ هرگونه افراطی گری و پرستش و کیش شخصیت، و روی آور به اندیشه های مدرن و گسترش عقل انتقادی است.

نسل جوان ِ روشنفکری ایران در روند درونی کردن درس های تاریخی واقعی و ترویج آن ها است:

امیل زولا در بیانیه ای خطاب "به جوانان" تحریک شده علیه دریفوس که در ۱۴ دسامبر ‏‏۱۸۹۷ انتشار یافت، مطرح کرد: "آنان (جوانان) وامدار ‏کوشش های پدرانی متفکرند و به خاطر فداکاری های آنان است که در اجتماعی دمکراتیک ‏زندگی (خواهند کرد)". این توصیه در شرایط حضور گستردۀ روشنفکرستیزی و تلاش برای تخریب نسل های پیشین روشنفکری ایران آموزنده و پر اهمیت خواهد بود.

هاینریش ‌هاینه، شاعر بزرگ آلمانی در کتاب "تاریخ دین وفلسفه در آلمان" توصیه می کند:

"به یاد داشته باشید شما مردان گردن فراز عمل، هیچ نیستید جز ابزارهایی در دستان مردان اندیشه که در آرامش محقر خویش بسا قطعی ‌ترین طرح‌های عمل شما را پیشاپیش درافکنده‌اند".

آیزایا برلین در"دو مفهوم آزادی"، با یادآوری جملات هاینه نوشت:

" بیش از یک صد سال پیش، شاعر آلمانی به فرانسویان هشدار داد که قدرت اندیشه را دست‌کم نگیرند، زیرا مفاهیم فلسفی که در آرامش اتاق کار فیلسوفی پرورانده می‌شوند، ممکن است تمدنی را نابود کنند."

این نسل با باز خوانی مفاهیم غربی و آموختن از نهادهای فرهنگی اجتماعی چهره‌ای نو به روشنفکری ایرانی داده است، و تعامل و گفتگو بین "خود" و"دیگری" را فضیلت می داند، نسلی رها از قید و بندهای دینی و ایدئولوژیک، اندیشه ورزانی به جستجوی حقیقت مدرن که سنت ها را نیز روشنفکرانه ومعرفت شناسانه دنبال می کنند. این نسل به اهمیت اعتماد سازی به عنوان یک سرمایه اجتماعی نیز بهای بیشتری داده است و بیش از پیش مسئولیت شخصی و فردی را وارد فرهنگ سیاسی کرده و با سیطرۀ تفسیرهای سیاسی - ایدئولوژیک و مصادرۀ به مطلوب کردن فاصله گرفته است و با تاکید برجایگاه و حقوق زنان، همجنسگرایان، محیط زیست وصلح در جنبش روشنفکری و در جامعه فضای جدیدی گشوده است. نسلی که با فاصله گرفتن از بومی گرائی، با نگاهی معتدل و منطقی به سنت و تجدد و با روحیه و اخلاق فایده گرا رشد کرده است.

امروزه این نسل، نسل چهارم روشنفکری ایران، نقش اجتماعي و فرهنگي جديدي را در چارچوب جامعه ايران ايفا مي کند، نسلی باورمند به اینکه ستیز و نفی مدرنیسم، مدرنیته و مدرنیزاسیون با روشنفکری سنخیت ندارد، ضمن اینکه نقد مدرنیته و رویکرد انتقادی به مدرنیسم و مدرنیته را هم ضروری می داند. روشنفکران جوان با باور به پلورالیسم سیاسی و فکری - فرهنگی، و علم گرائی، و نقد به عنوان روشی در جستجوی حقیقت پیش می روند. جامعه باز و دشمنانش را می شناسند و برآنند بر فقر تاریخیگری و استبداد ایرانی ِ ریشه دار، جهل عمومی و نبود فرهنگ قانون شناختی و تقلید و دنباله روی از هرنوع قدرت، غلبه کنند.

نسل چهارم روشنفکری، نسل سازنده و تقویت کنندۀ طیف های گوناگون فکری و سیاسی، از چپ دموکرات تا راست میانه و جدید را در برگرفته است، نسلی که در ایجاد وتقویت جامعه مدنی در مفهومِ" قدرت سازنده و مشروط کننده" می کوشد، نسلی که فضیلت اش رواداری، انسان دوستی و صلح است.

نسلی که باور دارد :"... رواداری يکی از ستون‌های استوار برای ثبات فضيلت مندی است... و فضيلت رواداری، انسان‌ها را با روح مدارا، رفتار احترام‌آميز نسبت به ديگران و پرهیز از تبعيض پرورش می‌دهد و چارچوب‌های ضرور اخلاقی و اجتماعی را به این

منظور مقرر می دارد. به اين ترتيب، اعضای جامعه، شرايط لازم برای رفتار خشونت‌پرهيز را می‌آموزند. فضيلت رواداری به ما زندگی در کثرت را می‌‌آموزد. زندگی در کثرت يعنی تاکيد برمعانی و مفاهيم گوناگون در زندگی و به نوعی ايجاد گفت وگويی ميان افق‌های مختلف. پرهیز از خشونت بر اصول راهبردی فضيلتی تاکيد می‌کند که بقای اين کثرت عقايد و ارزش‌ها و هنجارها و نگرش‌ها و تبيين‌ها را تعيين و تضمين می‌کند. فضيلت رواداری و خشونت پرهيزی در مورد فضای مشترکی صحبت می‌کند که من و ديگری با هم در کنار هم قرار می‌گيريم. بنابراين ما در اين‌جا با دستور زبان اجتماعی جديدی طرفيم که نه تنها رفتار اخلاقی ما را عوض می‌کند که از ما می‌خواهد رفتار شهروندی جديدی داشته باشيم..." (5)

****

منابع:

* گُل های کویر: در باره روشنفکری در ایران- منتشرخواهد شد.

1- مهرداد مشایخی، روشنفکر کیست و چگونه تعریف می شود؟، مجله آرش( پاریس)، شماره 103، مردادماه 1388

2- رامین جهانبگلو، رادیو فردا، روشنفکران نسل چهارم ايران و بررسي نقش و تفاوت هاي اساسي آنها با نسل‌هاي قبل، 23 آذر ماه 1383 / جهانبگلو، رامین، نشریه پردیس ( آتلانتا)، مهر ماه 1390

3- مهرداد مشایخی، روشنفکر کیست و چگونه تعریف می شود؟، مجله آرش( پاریس)، شماره 103، مردادماه 1388

4- از دیسکورس یا "گفتمان" تعریف ها و تعبیرها، در عرصه های گوناگون حیات انسانی و اجتماعی، شده است: " دیسکورس تجرید ارتبط گفتاری و نوشتاری است که معانی را به دیگران منتقل می شود.، کاربردِ قابل لمس و قابل توصیف از آنجه که به آن تفکرگفته می شود/ نحوه ارتباط گفتاری ارگانیزه و سیستمیک، اینکه تفکر و گفتار دارای تاریخ خود هستند ...فکر و عقیده به تنهایی سازنده ی دیسکورس نیستند بلکه کابرد آن هاست که دیسکورس را بوجود می آورد."

5- رامین جهانبگلو، فضیلت روا داری، رادیو فردا، ۱2بهمن،1393/ سهیل گُل پور، رضا اسلامی، رواداری (تلورانس) در نظام بین المللی حقوق بشر، سایت پژوهش حقوق عمومی، داشگاه علامه طباطبایی.

.....

هاینریش هاینه، تاریخ دین و فلسفه در آلمان، ترجمه مراد سامان خانی، نشرلگا، 1403

در جستجوی آزادی، گفتگو با آیزایا برلین؛ جهانبگلو، رامین؛ نشر نی، ۱۳۸۷

آیزایا برلین، آزادی و خیانت به آزادی، ترجمه عزت الله فولادوند، نشرماهی، 1386



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy