کامنت گذاران ثابت، دو صد گفته چون نیم کردار نیست!
تاکید بر فردیت شخصی وفضای دموکراتیک در احزاب و جریان های سیاسی بمنزله آن نیست که فضای درونی این احزاب وسازمان ها کاملا دموکراتیک بوده وتمامی تصمیم گیریها وفعالیت آنها درون یک فضای دموکراتیک و کاملا وفادار به حقیقت وجدا از منافع گروهی ،فردی ودسته بندی های داخلی صورت می گیرد. بهر حال کوشندگان درون این تشکیلات ها تربیت شده همین جامعه هستند که بن مایه، کاراکتر فردی واصلی همین کوشندگا ن راتشکیل میدهد.
اگر چه این افراد با دست یابی معینی به شعور سیاسی،اجتماعی وفرهنگی ، نفی استبداد وآرزوی سیستمی دموکراتیک خود را از بدنه عقب مانده جامعه منفک کرده و با قرار گرفتن درون یک تشکل سیاسی ،اجتماعی وفرهنگی که خواهان تغیر وبرپائی یک جامعه دموکراتیک است تلاش می کنند که در این راستا فعالیت نمایند.اما متاسفانه در عمل کاراکترواقعی، پنهان شده درذهنیت غایب و تاریخی آن ها در بزنگاه های سخت وپیچ در پیچ وارد صحنه گردیده ومانع از عمل کرد درست و منطقی آنان در عرصه کندن جامه های کهنه و پوشیدن لباس تازه می گردد.
ذهنیت تاریخی وغایب ماایرانیها با قدرت طلبی، منیت شخصی ،خود خواهی ، تکروی،یارگیری، نوچه پروری،جایگاه جوئی، لجاجت ،خود محوری، قانون گریزی ،مستبد بودن در درون ، غرور کاذب نسبت به اندک اندوخته ذهنی وقرارگرفتن احساسی در دسته بندی های درون گروهی از دسته جات مذهبی گرفته تا جریان های چپ با تفاوت های نه چندان زیاد با این موئلفه های یاد شده گره خورده است.گره خوردگی که در برخورد با اشخاص وجریان ها نه بصورت سازنده بلکه بشدت مخرب عمل میکند.
دسته بندی های مختلف در درون همین جریان ها شکل می گیرد! افراد درون تشکیلات و با درجه ای کمتراعضا وهوادران بیرون تشکیلات را داخل یک بازی تلخ وبی پایان مجادلات سیاسی،کشمکش های درون گروهی نا لازم مینماید که بخش زیادی ازانرژی افراد را می گیردو نا امیدی بجای آن می نهد.
مجردات ذهنی و تئوریکی که سال هاست به انحاءمختلف طرح میگردند و بدلیل مجرد بودن و نداشتن میدان عمل اجتماعی مرتب به اشکال گوناگون بدون آن که یک مورد از آنها در عینیت جامعه بازتاب یافته ودر عمل مورد ارزیابی قرار گیرند هم چنان بحث های بی پایان این تشکیلات ها را تشکیل می دهد.
بحث های پایان نا پذیرمشغولیت ذهنی تشکیلات روشنفکری دور افتاده از مردم و عادت کرده به بحث های طویل که رضایت ذهن روشنفکری را اقناع می کند.
نتیجه چنین حصار کشی بدور خود! و باد دادن خرمن های کهنه! باعث غربت وعدم انطباق سازمان سیاسی با جامعه، عدم درک نیازهای اجتماعی ودورماندن ازمبارزه جاری وروزانه مردم وناتوانی در طرح شعار ها وخواسته های مردم و کلی گوئی میگردد ! این گروه بندی های درون سازمانی افراد را به تقابل با یکدیگر، یار ویار کشی وانشعاب میکشاند و موجب تحلیل رفتن مدام تشکیلات وکم رنگ وکم بنیه شدن نقش این احزاب و سازمانها در صحنه مبارزه سیاسی، اجتماعی و فاصله گرفتن از مردم بخصوص نسل جوان میشود.
چنین سازمان های سیاسی وافراد درون آنها مانند ساکنان یک جزیره اند که در یک بنای قدیمی دور هم جمع شده اند .هر کدام از درجه معین سلسله مراتب سازمانی بر خوردارهستند. همه همدیگر را می شناسند و طی سال ها فعالیت مشترک بهم عادت کرده ووابسته گردیده اند!از هم صحبتی ،حتی کشمکش با هم لذت می برند.خانواده بزرگی که بیشتر ازهرچیزتداوم همان روال ،همان عنوان و آرامش در جزیره خود واطاق های راحت خود را خواهانند.
این جزیره هرچند هم که مرتب در اثر امواج خاک وبدنه آن فرسوده وسائیده می گردد اما آن ها در این کهنه سرا احساس راحتی وامنیت بیشتری می کنند.بالا رفتن سن آن ها را محافظه کارتر ومتعصب ترنسبت به سازمانشان ، افکار و عمل کردشان و نحوه زندگی انتخابیشان می کند !مانع از نو آوری ، ریسک پذیری و قرار گرفتن دراتحاد ها و ائتلاف هائی که دقیقا همرنگ با خواست ومعیار آن ها نباشد میگردد.
ترس از تغیروخارج شدن کنترل از دست سهامداران اصلی این تشکل ها مهم ترین عامل این سکت بودن است.تولیت داران موروثی که هیچ نقدی نسبت به خود را نمی پذیرند.حاضر به هیچگونه تغیر نیستند.
کمی لشگر! پیری سرداران که دیگر قادر به ایفای نقش هژمون و تعین کننده نیستند عامل مهمی درانزوا طلبی و فردیت گروهی است. ایراد گیری با ظاهر انقلابی ! نوعی سپر دفاعی است که بی عملی آنها را توجیه می کند وهمه مسائل را در حوزه نظری به بحث های کشدار می کشاند. بی آن که قصدی برآن باشد!
فاجعه بار ترین بخش وشخصیت های این جریان های پرمدعا اما بی عمل خود را انسان نوین فکر کردن واز این منظر بدیگران انتقاد کردن است . آنها بجای پرداختن به واقعیت های جامعه ،بجای دیدن خواست ونیاز مردم ،بجای بررسی یافتن راه های جدید جهت جذب نیروهای جوان جهت مرمت وباز سازی این بنای نیمه مخروبه که بتواند مکانی برای همکاری دو یا سه نسل با یک دیگر باشد و خونی تازه در رگ های خشکیده آنها وتشکیلات آنها جاری کند !تا با روحی جوان تر ونگاهی واقعی به نیرو های موجود در صحنه نگاه کنند. هنوز روال کار،دستورجلسات ، بیانیه ها،سند ها و راه کارهای احزاب وسازمان های سنتی در کنگره های خودبرهمان سیاقی است که سالیان سال است تکرارمی شود.بدون آن که صریح وروشن برمشخص ترین موارد لازم وقابل اجرا انگشت بگذارند.
آنها خود را به ندیدن ونشنیدن عادت داده اند .کسی که از این حلقه بیرون برود و دست بر نقد خود زده و در کنار نیروی دیگرتوان وانرژی خود را صرف دفاع از فردی نه!بطور مشخس از شخص رضا پهلوی که آلترناتیو جدی در این مرحله ازمبارزه می باشدبنماید فردی خاطی است که صفت یهودا می یابد و طرد می گردد . یا در بهترین حال چنان دایره را براین افراد تنگ می کنندکه دیگر هر کس وناکس فرصت می یابد که عقده ها و منیت های شخصی خویش را نثار فرد خارج شده از مداری کنند که مداری بسته چون میدا ن گردش اسبهای عصاری است.
بدون قبول این که تمامی حقیقت پیش آنها نیست! سخنی از بر خورد دموکراتیک وسازنده نمی تواند در میان باشد. بدون یک موضعگیری صریح وروشن در ارتباط با یک جبهه گسترده که اکثریت نیروهای اپوزیسیون را در خود جمع و یاری رسان مبارزات مردم باشد! سخنی از اعتفادبه شعار "زن ،زندگی ،آزادی" نمی تواند واقعی باشد. نمی توان سخن از رشد یافتگی، آزادی خواهی ودمکرات بودن زد! زمانی که نظر فردی جدا شده از تشکیلات خود را به بیرحمانه ترین شکل مورد هجوم قرار میدهی!میزان برای قضاوت مردم بخصوص نسل جوان حاضر! تلاش و نقشی است که افراد و سازمان های سیاسی با نقدی که بر راه رفته خویش می کنند.
با پایبندی به نقد انجام گرفته با تمام وجود از شکل گیری یک وفاق ملی دفاع می نمایندودر این رابطه وظیفه مشخص بر عهده می گیرند.

منافع ملی، زیر ضربات یک قرن دروغ، امیر دها
















