Friday, Oct 24, 2025

صفحه نخست » شمخانی؛ از آوار تا تالار! پارسا زندی

shamkhani.jpgروایتی از مردی که خاک و عیش را به یک میزان تجربه کرد!

گویند در روزگاری نه چندان دور، مردی از تبار سرداران برخاست که هرگاه نسیم قدرت می‌وزید، نامش از غبار خاموشی بیرون می‌آمد.

روزی او را در زیر آوار دیدند، و روزی در تالارِ عیش.

چنان می‌نمود که این مرد را با خاک و زر، با هر دو عهدی است.

آن روز که از آوار سخن گفت، چنان با شور و اطمینان حکایت کرد که گویی در دل خاک به معراج رفته است.

می‌گفت سه ساعت زیر آوار ماندم و در همان ظلمات نماز گزاردم.

مردمان در شگفت شدند که چگونه کسی که از زیر خروارها سنگ به سلامت برآمد،

هنوز از سنگینیِ پرسشِ مردم نمی‌لرزد.

یکی از پیران گفت: «نماز اگر از دل برنخیزد، در زیر آوار هم ره به آسمان نمی‌برد.»

اما چندی نگذشت که همان سردار را در تالاری دیدند آکنده از نور و نغمه.

مجلس عروسی بود و نگاه‌ها بر او دوخته.

یکی گفت: «عجبا، این همان نیست که از خاک برآمد؟ اکنون چرا چنین سبک‌بال می‌خرامد؟»

دیگری پاسخ داد: «در این ملک، فاصله آوار تا تالار یک تبسم است و یک دوربین.»

فیلمِ آن مجلس میان مردم دست به دست گشت.

شهر پر از خنده شد، و نغمه‌ طعنه از کوی و برزن برخاست.

گفتند: «تا امروز سرداران را در میدان دیده بودیم، این نخستین بار است که سرداری را در مجلس نامحرمان می‌بینیم!»

و خنده‌ای تلخ در جانِ مردم نشست.

در تالارِ قدرت، آنان که باید ببینند، دیدند و خاموش ماندند.

یکی گفت: «این چه رسوایی است؟»

دیگری آهی کشید و گفت: «او خود نکرد تقصیر، دستگاه چنین آفرید.»

و آن‌که بر فراز همه نشسته بود، تبسمی سرد بر لب آورد و گفت:

«بگذارید سخن گویند، تا مردم خیال کنند آزادند.

در سرزمینی که از نان گفتن بیم است، از شمخانی گفتن باکی نیست.»

چنین شد که چند روزی گذشت و خبر به فراموشی پیوست.

آب از آسیاب افتاد، نفت از چاه برآمد، و روزگارِ عادی و دلارانه از سر گرفته شد.

خلق دانستند که در این ملک، هیچ آواری جاودان نیست؛

هر فرو‌ریختنی عمری سه‌روزه دارد، و پس از آن، خاکسترش را فراموشی می‌روبد.

در گوشه‌ای از شهر، شاعری گفت:

«در سرزمینی که مردان در خاک نماز گزارند و در تالار ناز کنند،

آوار نه از سنگ، که از سکوت می‌بارد.»

دیگری پاسخ داد:

«در دیاری که قدرت تنها نظاره می‌کند و داوری نمی‌کند،

هیچ فاجعه‌ای پایان ندارد؛ تنها لباس عوض می‌کند.»

و چنین است سرگذشت مردی که خاک و عیش را به یک میزان آزمود

در کشوری که حافظه‌اش کوتاه است و فراموشی‌اش دیرپا.

پارسا زندی (مشاور حقوقی )



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy