در دنیای پر تلاطم امروز که بحث انتخاب نظام حکومتی مناسب برای تدبیر و اداره امور کشور مجدداً داغ شده است، پرسش اصلی این تیست که آیا باید نظام جمهوری ریاستی داشت یا پارلمانی، بلکه این است که واقعاً چه نوع نظامی برای ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر مناسب است که باید در راه رسیدن به آن هدف، از هماکنون قدمهای استواری بردارم/برداریم؟ این سؤال، برخلاف تصور، نه یک پرسش انتزاعی و تئوریک، بلکه یک مسئله کاملاً عملی و بالینی است که از خودِ شخص آغاز میشود و به خانواده ادامه مییابد، و به اجتماع بزرگتر، و به جامعه و ملت تسری مییابد. برای رسیدن به یک تعریف عملی از "نظام مطلوب"، باید ابتدا به ریشهایترین هستههای جامعه، یعنی فرد و خانواده، بپردازیم.
اول در سطح کوچک: تدبیر و اداره امور شخصی، بر پایهٌ استقلال و آزادی و خودانگیختگی
تدبیر و اداره امور شخصی، یک کنش روزمره و تصمیم در بارهٌ یک رشته امور است که به محض بیدار شدن از خواب آغاز میشود. بسیاری از این تصمیمگیریها برای تدبیر و اداره امور، به طور خودکار انجام میشود. یعنی جزئی از روند روزمرهٌ زندگیِ عادیِ هرروزه است، که به صورت فعال، غیروابسته و مستقل، و آزاد و محدودیتناپدیر انجام میدهیم. اگر قرار باشد ما در اداره امور زندگی خودمان منفعل (فعلپذیر)، وابسته و محدود باشیم، آنگاه معطل خواهیم ماند؛ معطل این و آن که برای ما تصمیم بگیرند: چه بخوریم، چه کنیم و چه نکنیم، کجا برویم، به چپ، چپ، و یا به راست، راست!؟ حتی از این دنده به آن دنده چرخیدن در رختِ خواب، باید به امر و اجازهٌ دیگری و دیگران باشد! که در این صورت انسان خود را به دست خویش در زندان بد و بدترها اسیر کرده است.
از این منظر، نظام و سازوکار تدبیر و اداره امور که مطلوب فرد باشد، بهشکلی است که در آن فرد فعال، مستقل، آزاد و خودانگیخته بوده، و خودِ آن فرد تصمیمگیرنده باشد، و نه نمایندهٌ آن فرد. انسان به ذات خود یک موجود زنده، حاضر در تصمیمگیری برای تدبیر و ادارهٌ امور خویش، فعال، و در تلاش برای ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر است. این نگاهِ فعالانه به زندگی شخصی، سنگ بنای هر نوع مدیریت جمعی موفقی است، چه جمع کوچک خانواده، و چه جمع بزرگ جامعه و ملت.
دوم در سطح بزرگ: گسترش دایره حکمرانی (تدبیر و اداره امور): از خانواده تا جامعه محلی
انسان موجودی تنها نیست؛ او در اجتماع و جمع زندگی میکند. کوچکترین هسته اجتماعی، خانواده است. سوالی که در تدبیر امور خانواده مطرح میشود این است: آیا اداره خانواده باید استبدادی، از بالا به پایین و دستوری باشد؟ آیا یک نفر (پدرسالار یا مادرسالار) بر تخت شاهنشاهی بنشیند و بقیه به او خدمت کنند؟ پاسخ صریح این است که اینگونه اداره امور منجر به تبعیض میشود. مثلاً تبعیض جنسیتی که زن و دختر را موظف به خدمتدهی دائم میکند، در حالی که مرد یا پسر بنشیند و خدمات دریافت کند.
نظام مطلوب در هستهٌ خانواده، نظامی است که:
بدون تبعیض باشد.
همه اعضا، فارغ از جنسیت یا سن،و یا... بر اساس استعدادها و تواناییهایشان در ساختن سرنوشت خانواده مشارکت کنند.
فردسالاری نباشد؛ بلکه همه اعضا سالار باشند.
بر اساس مشاورت و مشارکت یکدیگر امور را بگردانند.
اما مهمتر از همه، معیار این گردانندگی چیست؟ آیا زور و قدرت و برتریجویی است؟ اگر نیست، که نیست، چه معیاری وجود دارد که همهمکانی، و همهزمانی، و همهکسانی باشد؟ این معیار به غیر از حقوق ذاتی نیست.
زور و قدرت یک پدیدهٌ عارض شده در روابط اجتماعی است؛ اما حقوق، امری ذاتی است که همه افراد بدون هیچ تبعیضی، در هر زمان و مکانی با آن به دنیا میآیند. بنابراین، تدبیر و گردانندگی امور باید بر اساس حقوق ذاتی، که در همه افراد مشترک است، صورت پذیرد.
همین اصول در سطح بزرگتر، مانند مدیریت یک ساختمان مسکونی، یا محله، یا محیط حرفهای و محل کار، و... نیز صادق است: افراد باید«سالار» باشند نه قدرت و زور و تبعیض! تبعیضمداری بدون زور و خشونت، غیرِممکن است!
داره امور باید مشاورتی و مشارکتی باشد و هیچ تبعیض و زوری روا ذاشته نشود، و در این صورت است که خشونتزدایی، برای هر فردی، در رابطه با دیگری و دیگران، و حتی در رابطه با خود و با طبیعت، یک منش و روش عادی میگردد.
سوم در سطح بزرگتر: شش رکن نظام مطلوب برای تدبیر و اداره امور (حکمرانی) در سطوح کلانتر، و در سطح کشور
زمانی که این اصول را به سطح یک روستا و یا شهر، یا استان، یا...، یا کشور گسترش میدهیم، میتوانیم نظام و سازوکار مطلوبی را ترسیم کنیم که ما را به ساختن سرنوشتهای پیوسته خوب و خوبتر توانا سازد. این نظام مطلوب حداقل شش ویژگی اصلی دارد:
۱- مردمسالار (Democracy, Popular Sovereignty): یعنی اینکه مردم، سالار باشند! یعنی مردم حاکمیت داشته باشند، ولایت متعلق به جمهور مردم باشد، و نه یک فرد و گروه و حزب.
۲- بدون تبعیض (Non-discriminatory): حقوق همهٌ مردم در همهٌ زمانها و مکانها مساوی هستند. نفی تبعیض بر اساس باورهای دینی و دنیوی (لائیسیته) از اهمیت بالایی برخوردار است. اهمیت لائیسیته، با توجه به تجربه فاجعهبار انواع تبعیضها بر اساس باورهای دینی در رژیمهای تئولوژیک اسرائیل و ایران، و نیز با توجه به انواع تبعیضها بر اساس باورهای غیرِدینی در رژیمهای کرهٌ شمالی و امریکا
۳- مشاورتی (Consultative): تصمیمگیریها با همفکری و رایزنی مردم انجام شود. در این رابطه، اهمیت احقاقِ حقِ آگاهییابی و احقاقِ حقِ آگاهیرسانی برجسته میگردد.
۴- مشارکتی (Participatory): همه آحاد مردم در گردانندگی امور سهیم باشند، همه آحاد مردم هر یک به سهم خود و به نوبهٌ خود.
۵- حقوقمدار (Rights-Based): اداره کشور بر مبنای حقوق باشد، که همهمکانی، و همهزمانی، و همهکسانی هستند، بدون تبعیض.
۶- مستقیم (Direct): تصمیمات تا حد امکان مستقیماً توسط مردم اتخاذ شود، و نه غیر مستقیماً توسط نمایندگان منتحب مردم. با پیشرفت فناوری، رسیدن به این امکان
اگرچه نظام مطلوب، نظام مردمسالاریِ بدونِتبعیضِ مشاورتیِ مشارکتیِ حقوقمدارِ مستقیم است، اما در حال حاضر، با توجه به پیچیدگی جوامع، کشورها و تمدنها، و همچنین امکانات فعلی، تحقق مردمسالاری کاملاً مستقیم عملاً امکانپذیر نیست. بنابراین، نیاز به یک ساختار هرمی شکل از منتخبین (مجلس، مجریه، قضاییه) وجود دارد. اگرچه انتخابهای مردمی (مثلاً نمایندگان مجلس یا رئیس جمهور) ممکن است اشتباه از آب درآید، و یا نمایندگان، بعد از انتخاب، غیر حقوقمدار عمل کند، قدرت عزل آنان نیز باید در دست مردم باشد.
با این حال، برای حرکت در جهت نظام مطلوب، لازم است این هرم حکمرانی نه به صورت دستوری و از بالا به پایین، بلکه حتماً از پایین به بالا شکل گیرد.با پیشرفت تکنولوژی، افقهایی برای تحقق جنبههای بیشتری از مردمسالاری مستقیم باز شده است. با استفاده از فضای مجازی، بلاک چین، و فناوریهای نوین، میتوان رأیگیریهای بدون تقلب و مستقیم را برای مسائل مهم فراهم کرد (مانند رفراندوم بر سر حجاب اجباری). چرا باید نمایندگان مجلس به صورت غیرمستقیم رأی بدهند در حالی که مردم میتوانند مستقیماً رأی دهند؟
رسیدن به این نظام مطلوب، راهی بسیار طولانی است؛ اما هر راهی، هر چقدر هم طولانی باشد، با برداشتن قدم اول آغاز میشود. این قدم اول توسط هر فردی برداشته میشود.
اگر هر فردی در امور شخصی و خانوادگی خود، این نظام مطلوبِ مردمسالارانه، بدون تبعیض، مشاورتی، مشارکتی و حقوقمدار را اجرا کند، آنگاه یک زندگی بسیار لذتبخش و زیبا خواهد داشت، صرفِ نظر از اینکه رژیم حاکم، چقدر دیکتاتوری باشد.
نکته حیاتی اینجاست: حتی در بدترین استبدادها و دیکتاتوریها، میتوان در سطح شخصی و خانوادگی، با نپذیرفتن اینکه از جنس رژیم مستبد و دیکتاتور بشویم، زندگی روزمره را بر اساس حقوقمداری تدبیر و مدیریت کنیم.
این شیوه زندگی کردن محدود به خود فرد نمیشود. درست مانند انداختن یک سنگ در آب، دامنه اثر مثبت آن از فرد به خانواده، از خانواده به ساختمان محل سکونت و محله، و از آنجا به کل جامعه گسترش مییابد. این قطرههای جدا از هم، به مرور به یکدیگر وصل شده و در سطح کلان، در ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر برای کشور همکاری و همیاری و همافزایی میکنند.
ساختن سرنوشتهای خوب و خوبتر، نه به دست قدرتها، بلکه فقط و فقط به دست من و به دست تو امکانپذیر است. تجربه تاریخی نشان داده است که قدرتمدارانی که با کودتا به قدرت میرسند، نمیتوانند برای مردم سرنوشت خوبی بسازند (اشاره به عصر پهلوی).
ما با گشودن افق دید خود، و نه با محدود کردن آن، و با حقوقمدار بودن، توانا هستیم که برای خود سرنوشتهای مطلوبی بسازیم. این کار بسیار عملی است و از اعتماد به نفس فردی، جمعی و ملی نشأت میگیرد. آنچه را که میتوانم برای تدبیر امور خودم انجام دهم، همان چیزی است که برای تدبیر امور جمعی، میهنی و حتی جهانی میتوان راجع به آن اندیشید و عمل کرد.
علی صدارت
linktr.ee/sedarat
❊

منافع ملی، زیر ضربات یک قرن دروغ، امیر دها

زنگِ مرگ، رضا بی شتاب















