Thursday, Oct 30, 2025

صفحه نخست » فائزه هاشمی و روایت مرگ پدرش؛ وقتی خاطره به جرم تبدیل می‌شود و قدرت از روایت می‌ترسد

hashemi.jpgحمید آصفی

در فضای مه‌آلود رسانه‌های ایران، سکوت ناگهان خبرساز شد. فائزه هاشمی پیش‌تر نیز گاه‌گاه سخن گفته بود، اما این بار روایت تازه‌اش از مرگ پدر، در شرایطی حساس و بحرانی، مسئله‌ساز شد. آنچه در ظاهر تنها یک یادآوری شخصی به نظر می‌رسید، چنان موجی برانگیخت که دستگاه قضایی تنها در عرض چند ساعت علیه او پرونده گشود؛ گویی نظام سیاسی از سایه‌ی کلمات نیز بیم دارد.

در جامعه‌ای که روایت رسمی تنها صدای مجاز است، هر روایت متفاوتی می‌تواند به تهدیدی علیه نظم قدرت بدل شود. فائزه هاشمی شاید قصد افشاگری نداشت، اما در نظامی که کنترل تاریخ بخشی از کنترل سیاسی است، حتی یک روایت خانوادگی نیز می‌تواند خطوط قرمز را جابه‌جا کند.

پرسش اصلی اما این نیست که فائزه چه گفت؛ مسئله این است که چرا گفتن چنین سخنی باید جرم تلقی شود؟ چرا در کشوری که هر روزه فساد و ناکارآمدی از در و دیوار می‌بارد، نظام قضایی با چنین سرعتی به سراغ یک مصاحبه می‌رود؟ پاسخ روشن است: چون در ایران امروز، «کنترل روایت» از کنترل سیاست مهم‌تر شده است.

وقتی قدرت از پاسخ دادن به واقعیت‌ها ناتوان است، به سراغ حذف روایت‌ها می‌رود. پرونده‌سازی برای یک اظهار نظر، نشانه ضعف است نه اقتدار. در چنین وضعی، خاطره به جرم تبدیل می‌شود، و حافظه جمعی در هراس از بازجویی شکل می‌گیرد. نظامی که حتی از گفت‌وگو درباره مرگ یکی از چهره‌های اصلی خودش می‌ترسد، در واقع از درون دچار تزلزل حافظه شده است.

این ماجرا نه درباره فائزه است و نه درباره هاشمی رفسنجانی؛ بلکه درباره سازوکاری است که می‌کوشد تاریخ را مثل بایگانی امنیتی اداره کند. هر روایتی که با متن رسمی نخواند، حذف یا جرم‌انگاری می‌شود. نتیجه آن است که جامعه‌ای شکل می‌گیرد که در آن همه چیز گفته می‌شود جز حقیقت.

فائزه هاشمی در این میان صرفاً «بهانه» است، پرونده او یکی از صدها نمونه از سیاستی است که می‌خواهد مردم را از روایت کردن خودشان بترساند. از مرگ‌ها، از پشت‌پرده‌ها، از تناقض‌ها و از آنچه در تاریخ رسمی جایی ندارد. در چنین فضایی، سکوت نه از بی‌علاقگی، بلکه از غریزه بقا می‌آید.

عجیب نیست که نظام از روایت می‌ترسد؛ زیرا هر روایت تازه، در حکم شکافی در دیوار روایت رسمی است. و شکاف‌ها، دیر یا زود، به فروپاشی روایت مسلط می‌انجامند. ترس اصلی نه از حرف‌های فائزه، بلکه از الگویی است که او ناخواسته یادآور شد: اینکه هر فرد می‌تواند راوی خویش باشد، و این بزرگ‌ترین تهدید برای نظامی است که تنها یک راوی می‌خواهد -- خودش.

پرونده فائزه هاشمی شاید زود فراموش شود، اما آنچه باقی می‌ماند، این حقیقت است که در ایران امروز، حکومت نه از اسلحه، نه از شعار، بلکه از «روایت» می‌ترسد. چون روایت همان جایی است که قدرت معنایی فرو می‌پاشد و جامعه دوباره خودش را تعریف می‌کند.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy