این یادداشت به بهانهٔ انتشار کتاب «پادشاهی یا جمهوری، مسئله این نیست!» نوشته شده؛ کتابی که تلاش میکند بحث دیرینهٔ اپوزیسیون ایران را از جدال بر سر عنوانها به گفتوگویی دربارهٔ ماهیت نهادهای حکمرانی منتقل کند.
یکی از مهمترین شکافهایی که سالهاست فضای سیاسی ایران را گرفتار خود کرده، جدال بیپایان بر سر «پادشاهی یا جمهوری» است. این شکاف، اغلب با زبان تند، تخریب، سوءظن و دشمنی همراه بوده و همچون دیواری بلند میان نیروهای سیاسی، فعالان مدنی و حتی قشر دانشگاهی عمل کرده است. اما اگر این نزاع را کمی عمیقتر بررسی کنیم، به نکتهای بنیادین میرسیم: بخش عمدهٔ این اختلاف، نه ناشی از تفاوتهای واقعی و ساختاری این دو مدل حکمرانی، بلکه نتیجهٔ سوءفهم گسترده نسبت به ماهیت نظامهای سیاسی است. به عبارت دیگر، بسیاری از این جدالها، محصول عدم تفکیک میان «فرم» و «کارکرد» است.
در فضای سیاسی ایران، پادشاهی و جمهوری اغلب نه به عنوان دو مدل نهادی، بلکه بهمثابه دو هویت سیاسی فهمیده میشوند؛ هویتهایی که با تاریخ، عاطفه، نسل و تجربهٔ زیسته گره خوردهاند. در چنین حالتی، نقد مدل سیاسی به معنای حمله به هویت فرد یا گروه تلقی میشود و همین موضوع، گفتوگو را از سطح عقلانی به سطح احساسی و قبیلهگرایانه میکشاند. بسیاری از فعالان سیاسی تصور میکنند که پادشاهی همواره به سلطنت مطلقه ختم میشود یا جمهوری لزوماً مترادف مردمسالاری است. این برداشتها، به دلیل فاصله گرفتن از تحلیل نهادی و بیتوجهی به تجربهٔ کشورهای پیشرفته، سبب شده بخش بزرگی از نیروهای سیاسی بر سر «عنوان حکومت» بجنگند، در حالی که در علم سیاست، آنچه سرنوشت کشورها را تعیین میکند نه شکل و یا فرم حکومت، بلکه کیفیت نهادهاست.
حقیقت این است که آنچه یک کشور را توسعهیافته، آزاد و باثبات میکند، نه «پادشاه» است و نه «رئیسجمهور»؛ بلکه مجموعهای از نهادهای کارآمد شامل تفکیک قوا، سازوکارهای نظارتی، نظام حزبی مسئول، رسانههای آزاد و مهمتر از همه، قواعد انتقال و گردش مسالمتآمیز قدرت است. اگر این نهادها درست کار کنند، پادشاهی مشروطه و جمهوری پارلمانی تقریباً از یک جنساند و بهطور مشابه کار میکنند. اگر این نهادها آسیب ببینند یا ضعیف باشند، هر دو مدل ممکن است در نهایت به اقتدارگرایی یا بیثباتی ختم شوند. از همینجاست که سوءفهم مفهومی، جدالهای سیاسی را بیدلیل شعلهور میکند و انرژی فعالان سیاسی را از مسائل بنیادین منحرف میسازد.
کتاب «پادشاهی یا جمهوری، مسأله این نیست!» تلاشی است برای عبور از شکل به محتوا. این کتاب نه پادشاهی را تقدیس میکند و نه جمهوری را. نه یک مدل را بر مدل دیگر ترجیح قطعی میدهد، و نه تلاش میکند طرفی را پیروز میدان معرفی کند. بلکه گفتگو را از «عنوان» به «ماهیت» منتقل میکند؛ از فرم به کارکرد؛ از شعار به تحلیل. اهمیت این رویکرد در این است که بحث را از منطقهٔ احساسی خارج میکند و آن را وارد چارچوب عقلانی، قابل سنجش و قابل مقایسه میکند. این کتاب نشان میدهد که پادشاهی مشروطه و جمهوری پارلمانی، هر دو تنها «ظرف» هستند؛ محتوای ظرف را نهادهای مستقل، قانون اساسی مدرن، فرهنگ سیاسی و توزیع قدرت تعیین میکنند.
اهمیت دیگر کتاب در این است که تصمیمگیری دربارهٔ شکل حکومت را به آیندهٔ پس از گذار واگذار میکند؛ یعنی به جایی که باید باشد: مجلس مؤسسان. برندهٔ این نزاع، نه پادشاهطلبان امروزند و نه جمهوریخواهان امروز. برنده، مردم ایران خواهند بود که پس از عبور از جمهوری اسلامی، در فضایی باز و دموکراتیک دربارهٔ مدل حکمرانی خود تصمیم میگیرند. این نگاه، چالش را از نزاع «بر سر هویت» به همکاری «برای یک هدف مشترک» تبدیل میکند: نجات ایران.
در شرایطی که کشور در خطر فروپاشی نهادی، بحران اقتصادی، مهاجرت گسترده، فرسایش اجتماعی و گسترش بیاعتمادی قرار دارد، بحث بر سر «پادشاهی یا جمهوری» تنها انرژی اپوزیسیون را تلف میکند و همزمان بهترین هدیه به جمهوری اسلامی است. آنچه ایران امروز نیاز دارد، همافزایی نیروهای دلسوز و دموکراسیخواه بر محور «محتوا»ست: ساخت دولت کارآمد، نهادهای نظارتی مستقل، جامعهٔ مدنی توانمند و قواعد انتقال بیتنش قدرت.
این کتاب شاید نتواند همهٔ شکافها را پُر کند؛ چنین انتظاری غیرواقعی است. اما میتواند زمینه مناسبی برای گفتگو بین نیروهای مختلف را فراهم کند، چیزی تا هنوز نیز فقدان تاسفبار آن احساس میشود. میتواند دعوتی باشد به عقلانیت، به فروتنی سیاسی، به کنار گذاشتن جنگ نمادها و عناوین. دعوت به تمرکز بر «نجات ایران»، نه بر پیروزی یک روایت تاریخی. و برای نیروهای سیاسی صادق و مسؤل، و پایبند به دموکراسی؛ شاید این کتاب بتواند پلی باشد برای همگرایی میان طیفهای مختلف اپوزیسیون.
شاید زمان آن رسیده باشد که بهجای جنگیدن بر سر شکل ظرف، بر سر محتوای آن توافق کنیم. شاید زمان آن رسیده باشد که بپذیریم اختلاف بر سر فرم حکومت زمانی معنا دارد که ابتدا خود حکومت و نهادهای آن دوباره از نو ساخته شوند. و شاید این کتاب یکی از گامهای مفید در این مسیر باشد.
اگر مایل به مطالعه این کتاب هستید، لینک دانلود رایگان آن در پایان همین مقاله آمده است؛ و اگر با محتوای آن همدل بودید، از شما دعوت میکنم در بازنشر آن بکوشید تا این گفتوگوی ضروری هرچه بیشتر در میان جامعهٔ سیاسی و مدنی ایران گسترش یابد.

مقایسه سید علیشاه با فتح علیشاه! ابومالش















