۱. مقدمه
در اغلب نظامهای استبدادی و اقتدارگرا، بحران اقتصادی معمولاً تنها به معنای یک اختلال موقتی در شاخصهای کلان نیست؛ بلکه بازتابی از ضعفهای نهادی، فساد ساختاری و ناکارآمدی حکمرانی است. ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. وابستگی مزمن به نفت، اقتصاد رانتپرور، فساد مدیریتی-اقتصادی، کسری بودجهی ساختاری، تورم بالا و فرار سرمایه، مجموعهای از شرایطی را رقم زدهاند که نه تنها اقتصاد را بیثبات کرده، بلکه انسجام اجتماعی و مشروعیت سیاسی را نیز در معرض تهدید قرار دادهاند.
با این حال، برخلاف بسیاری از کشورهای بحرانزده که به فروپاشی سریع سیاسی منجر شدند (مانند ونزوئلا یا یوگسلاوی سابق)، نظام جمهوری اسلامی توانسته است در وضعیت «بحران مزمن اما کنترلشده» باقی بماند. این وضعیت را میتوان با مفهوم «بحران پایدار» (Persistent Crisis) توضیح داد؛ نوعی از بحران که در آن فروپاشی کامل رخ نمیدهد، اما امکان ترمیم نیز از میان رفته است.
۲. مبانی نظری: مسیرهای تبدیل بحران اقتصادی به بحران اجتماعی و سیاسی
ادبیات نظری اقتصاد سیاسی و جامعهشناسی بحران، چند مسیر کلیدی را برای تبدیل بحران اقتصادی به بحران اجتماعی و سپس سیاسی شناسایی میکند:
کانال مشروعیت (Legitimacy Channel):
تضعیف کارکردهای اقتصادی دولت، به کاهش سرمایه اعتماد اجتماعی و عمومی، احساس بیعدالتی و ناتوانی در تأمین معیشت منجر میشود. در نظامهای گفتمان استبدادی، فروپاشی مشروعیت اقتصادی معمولاً به بحران معنایی و اخلاقی گفتمان حاکم نیز انجامیده است.
کانال نابرابری و فقر (Inequality Channel):
افزایش شکاف طبقاتی، تمرکز ثروت در دست طبقات حکومتی و نهادهای رانتی، و از بین رفتن تحرک اجتماعی، باعث شکلگیری احساس بیقدرتی جمعی و نفرت اجتماعی نسبت به ساختار قدرت میشود.
کانال نهادهای میانی (Institutional Channel):
ضعف اتحادیهها، احزاب، و سازمانهای مردمنهاد، مانع از تبدیل نارضایتی اقتصادی به مطالبات سیاسی منسجم میشود؛ در نتیجه جامعه در حالت انفجار پنهان اما غیرسازمانیافته باقی میماند.
کانال انسجام مقامات و سران حکومت (Elite Cohesion Channel):
در صورت بروز اختلاف میان مقامات کلیدی اقتصادی ـ نظامی و چهرهایی که گفتمان حاکم را نمایندگی می کنند، بحران اقتصادی میتواند به شکاف سیاسی در درون قدرت بینجامد و مسیر فروپاشی را تسریع کند.
۳. مفهوم بحران پایدار
مفهوم «بحران پایدار» در ادبیات اقتصاد سیاسی، بهویژه در آثار نظریهپردازانی چون چارلز تیلی (Tilly)، فرانسیس فوکویاما (Fukuyama) و دارون عجماوغلو (Acemoglu)، به وضعیتی اشاره دارد که در آن نظام سیاسی در حالی که درگیر بحرانهای مزمن و ساختاری است، از طریق کنترلهای نهادی، سرکوب و توزیع حداقلی منابع، مانع از فروپاشی کامل میشود.
در چنین وضعیتی:
بحران نه پایان مییابد و نه به فروپاشی میانجامد؛
کارکردهای دولت تضعیف میشوند، اما ابزارهای قدرت سخت (امنیتی، ایدئولوژیک و مالی) پابرجا میمانند؛
جامعه در وضعیتی از فرسودگی و بیاعتمادی مزمن قرار دارد.
بنابراین، «پایداری» در این مفهوم، نه به معنای ثبات سالم، بلکه به معنای تداوم کنترل در دل فروپاشی کارکردی است.
۴. آیا رژیم ولایی در مرحله بحران پایدار قرار دارد؟
تحلیل شاخصهای اقتصادی و سیاسی ایران نشان میدهد که کشور در مرحلهی کلاسیک بحران پایدار قرار دارد.
ویژگیهای این مرحله عبارتاند از:
تورم مزمن ساختاری (بیش از ۴۰ درصد در چند سال اخیر) که ریشه در بحران کسر بودجه مداوم، رشد ناچیز، فساد و رانتپردازی گسترده، تحریمها و ناکارآمدی حکمرانی دارد.
کاهش مشروعیت سیاسی ناشی از ناکامیهای اقتصادی و سرکوب اعتراضات اجتماعی.
ضعف نهادهای مدنی و صنفی که از تبدیل بحران اقتصادی به جنبش اجتماعی پایدار جلوگیری کرده است.
وابستگی نهادهای قدرت به منابع رانتی مانند درآمدهای نفتی، رانت ارزی و املاک مصادرهای.
کنترل امنیتی گسترده که امکان تبدیل نارضایتیهای اقتصادی به بحران سیاسی سازمانیافته را محدود میکند.
۵. متغیرهای بازدارنده از فروپاشی سیاسی
ادبیات مربوط به پایداری رژیمهای اقتدارگرا (مانند آثار Levitsky & Way, 2010، Geddes, 1999، و Acemoglu & Robinson, 2012) چند متغیر را بهعنوان موانع تبدیل بحران به فروپاشی شناسایی کرده است:
ظرفیت سرکوب (Repression Capacity):
وجود شبکههای امنیتی و نظامی گسترده (مانند سپاه، بسیج، و نیروهای اطلاعاتی) که با کنترل خیابانها، مانع از همبستگی جنبشها میشوند.
موسسات و ارگانهای رانتی و توزیع انتخابی منابع (Selective Distribution):
رژیم از طریق پرداخت یارانه، رانت به موسسات ولایی، حقوقهای بالا به مقامات سرسپرده یا امتیازهای اقتصادی به گروههای خاص، نوعی سرسپردگی مصنوعی ایجاد میکند.
شکافهای اجتماعی و ایدئولوژیک (Social Fragmentation):
قطبیسازی فرهنگی، مذهبی یا قومی مانع از شکلگیری یک ائتلاف عمومی علیه حکومت میشود.
کنترل اطلاعات و گفتمان (Information Control):
کنترل رسانهها، اینترنت و فضای گفتمانی، از ایجاد آگاهی جمعی نسبت به علل ساختاری بحران جلوگیری میکند.
تداوم سیطره گفتمان ولایی و مشروعیت نمادین (Symbolic Legitimacy):
بهرهگیری از گفتمان مذهبی و مقاومت در برابر دشمن خارجی، به رژیم امکان میدهد بحران داخلی را بازتعریف و توجیه کند.
۶. نتیجهگیری
ایران در مرحلهای از بحران قرار دارد که میتوان آن را «پایدار اما فرسایشی» نامید. نظام سیاسی توانسته است از طریق ترکیبی از سرکوب، توزیع رانت، و مهندسی گفتمان، از تبدیل بحران اقتصادی به فروپاشی سیاسی جلوگیری کند. با این حال، استمرار این وضعیت به فرسایش مداوم سرمایه اجتماعی، کاهش کارایی نهادی، و تشدید مهاجرت نخبگان انجامیده است. بنابراین، «بحران پایدار» اگرچه مانع از فروپاشی فوری است، اما در بلندمدت به زوال تدریجی مشروعیت و فرسایش قابلیت بقا منجر میشود. پایداری در دل بحران، در واقع شکل دیگری از فروپاشی تدریجی است که از درون ساختار قدرت آغاز میشود.

بیکارالدوله ها، گیله مرد

دلی طلایی که فارسی میزد، رضا فرمند















