تو دوره آن خدابیامرز اعلیحضرت رحمتی، دو تا دانش آموز کنار هم توی کلاس نشسته بودند
مملی برگشت به فریدون گفت : بابات چیکاره س؟
فریدون بادی به غبغب انداخت گفت : بابام سناتوره
مملی گفت : یعنی چی سناتوره ؟ می پرسم چیکاره س ؟ یعنی چیکار میکنه ؟
فریدون گفت : ماهی بیست هزار تومن حقوق میگیره قانون وضع میکنه. خب بگو ببینم بابای خودت چیکاره س ؟
مملی گفت : بابام آژانه!
فریدون پرسید : آژان؟ خب ، چیکار میکنه؟
مملی گفت : هیچی ! پنج تومن رشوه میگیره می شاشه تو همون قانون بابات!
حالا حکایت ماست
من هر وقت بیانیه ها و قطعنامه ها و سوز و گداز نامه های این اصلاح طلب های وطنی و نوچه های خارجوی آنها را در بی بی سی و جاهای دیگر می شنوم و می بینم بیاد این جوک قدیمی می افتم
آخر یکی نیست به اینها بگوید ای پدر آمرزیده ها ! وقتی بر اساس قانون اساسی خودتان ، آن آقای بزرگ عمامه داران ، شاه و صدر اعظم و فرمانده کل قوا و وزیر عدلیه و وزیر مالیه و مالک الرقاب جان و مال و هستی و دنیا و مافیها و آخرت و بهشت و رضوان و دوزخ و برزخ و جهنم تان است ، شما چه چیزی را میخواهید اصلاح بفرمایید ؟ چرا نمیروید کشک تان را بسابید ای بیکار الدوله های حاکم خندق؟
والله کسینجر حق داشت میگفت اصلاح طلبان ایرانی همان آدمکشانی هستند که فعلا گلوله شان تمام شده است
گیله مرد (حسن رجب نژاد)

















