دیک چِینی، سیاستمدار پرنفوذ و چهرۀ جنجالی دولت جورج دبلیو بوش، که در طراحی حمله به عراق و آغاز «جنگ با ترور» نقشی تعیینکننده داشت، در ۸۴ سالگی درگذشت. اما در گذر زمان، نام او بیش از هر چیز با پیامدهایی گره خورده است که در جهت معکوس اهدافش حرکت کردند: سقوط صدام حسین و فروپاشی ساختار دولت عراق، زمینهساز صعود سپاه پاسداران و گسترش نفوذ جمهوری اسلامی از بغداد تا دمشق و بیروت و مرزهای اسرائیل شد: مسیری که به گفتۀ کارشناسان، یکی از بزرگترین تناقضهای سیاست خارجی آمریکا در قرن بیستویکم را رقم زد
ناصر اعتمادی - رادیو بین المللی فرانسه
دیک چینی، سیاستمدار جنجالی و قدرتمند آمریکایی که نام او با جنگ عراق و سیاست تهاجمی «جنگ با ترور» بعد از یازدهم سپتامبر گره خورده بود، در سن ۸۴ سالگی درگذشت. خانوادۀ وی در روز چهارم نوامبر در بیانیهای کوتاه مرگ او را اعلام کرد. چینی، که زمانی خود را با افتخار «دارک ویدر» (شخصیت تاریک جنگ ستارگان) میخواند، چهرهای بود که از پشت صحنهٔ قدرت، سیمای قرن بیستویکم آمریکا را دگرگون کرد -- سیمایی سخت، امنیتی و بیانعطاف.
در دو دههای که بر سیاست آمریکا سنگینی کرد، دیک چینی به نماد قدرت در سایه بدل شد: سیاستمداری کمگو، دقیق و حسابگر که بیش از هر کس دیگری در شکل دادن به سیاست خارجی آمریکا پس از ۱۱ سپتامبر نقش داشت. چینی با پشتوانهٔ دوستی دیرین خود با خانوادهٔ بوش، از سمت معاونت ریاست جمهوری به قدرتی همسنگ رئیسجمهوری دست یافت و در طراحی جنگ عراق، ایجاد زندان گوانتانامو، و تصویب برنامههای بازجویی در دوران «جنگ علیه ترور» نقشی محوری داشت.
از وایومینگ تا واشنگتن : ظهور یک محافظهکار سرسخت
ریچارد بروس چینی در ۳۰ ژانویهٔ ۱۹۴۱ در خانوادهای دموکرات در ایالت نبراسکا زاده شد و در وایومینگ رشد کرد، جایی که بعدها به یکی از نمادهای جمهوریخواهی بدل شد. چینی از دههٔ ۱۹۷۰ تا آغاز قرن جدید، به چهرهای وفادار به اندیشهٔ محافظهکاری کلاسیک بدل شد. او محافظهکاریاش را با وسواسی تکنوکراتیک و بینشی بدبینانه نسبت به جهان آمیخته بود. در دوران ریاستجمهوری جرالد فورد، او جوانترین رئیس دفتر کاخ سفید در تاریخ شد. وی سپس در دوران رونالد ریگان و جورج بوش پدر، از کنگره به وزارت دفاع رسید و در جریان جنگ خلیج فارس (۱۹۹۱) عملیات «طوفان صحرا» را هدایت کرد.
👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه
با انتخاب جورج دبلیو بوش در سال ۲۰۰۰، چینی بار دیگر به کاخ سفید راه یافت. اما، این بار نه بهعنوان چهرهای در سایه، بلکه بهمثابه مغز متفکر سیاست امنیتی آمریکا. حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ او را به قدرتی بیرقیب در واشنگتن بدل کرد. در روزهای پس از حملات، چینی عملاً هدایت دولت را در دست داشت، در حالی که رئیسجمهوری در پروازهای اضطراری بود. تصمیم حمله به عراق در سال ۲۰۰۳، بر پایهٔ گزارشهایی که نادرست از آب درآمدند، یکی از واپسین و جنجالیترین میراثهای چینی بود که نه تنها جان هزاران نفر را گرفت و به جایگاه اخلاقی آمریکا در جهان لطمه زد، بلکه به طرز غیرمترقبه ای به تقویت نقش جمهوری اسلامی ایران و به ویژه سپاه پاسداران در عراق و منطقه انجامید.
در واقع، درگذشت دیک چینی فرصتی دوباره برای بازخوانی نقش او در یکی از بزرگترین تحولات ژئوپولیتیک خاورمیانه است: فروپاشی عراق و صعود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به قدرتی تعیینکننده در آن کشور.
در این باره مؤسسهٔ پژوهش سیاست خارجی آمریکاForeign Policy Research Institute (FPRI) در مقالهای در سال ٢٠٢۳ با عنوان «چگونه آمریکا سیاست عراق را بد فهمید و جنگ را باخت»، طرح دولت بوش را برای ایجاد «سرمشق دموکراسی» در عراق از ابتدا گرفتار سوءبرداشتی بنیادین دانست. بر اساس این تحلیل، تصور واشنگتن از جامعهٔ عراق بر الگوی سادهسازیشدهای استوار بود که شیعیان را اکثریتی مظلوم و متحد طبیعی غرب میپنداشت. این برداشت، به ابتکار چینی و همفکرانش در کاخ سفید، مبنای بازسازی سیاسی عراق قرار گرفت و با انحلال ارتش و حزب بعث عراق، به فروپاشی کامل دستگاه حکومتی در این کشور انجامید.
در خلأ قدرتی که پس از سقوط صدام پدید آمد، شبکههای مذهبی شیعه--که در تبعید و در سایهٔ حمایت جمهوری اسلامی پرورش یافته بودند--به سرعت جای ساختارهای حکومتی را گرفتند. نشریۀ آمریکایی مانتلی رییو در تحلیلی با عنوان «پشت پردۀ جنگ عراق»، در همان زمان نوشت که از نخستین روزهای اشغال بغداد توسط ارتش آمریکا، سپاه پاسداران با اعزام نیروهای سپاه قدس و ایجاد ارتباط مستقیم با احزاب شیعه چون مجلس اعلا انقلاب اسلامی و حزب الدعوه، وارد میدان شد و کنترل بخشی از نیروهای امنیتی و شبه نظامی قدرت تازهتأسیس در عراق را به دست گرفت.
خطای راهبردی واشنگتن
به گفتۀ پژوهشگران مؤسسهٔ واشنگتن برای سیاست خاورمیانه Washington Institute for Near East Policy چینی از سال ۲۰۰۴ به بعد عملاً مسئول هماهنگی میان پنتاگون و شورای امنیت ملی دربارۀ عراق بود. او معتقد بود که تکیه بر اکثریت شیعه میتواند ثبات نسبی را تضمین کند و در عین حال نفوذ القاعده و جریانهای سنی تندرو را محدود سازد. اما این سیاست، در عمل، به تقویت نفوذ رژیم تهران و شبکههای وابسته به سپاه پاسداران در عراق منجر شد.
در همین چارچوب، انحلال ارتش عراق و تشکیل سپاههای محلی جدید با الگوگیری از نیروی قدس، زمینهساز پیدایش ساختاری شد که بعدها «حشد الشعبی» نام گرفت--ائتلافی از شبهنظامیان شیعه که مستقیماً با سپاه پاسداران و قاسم سلیمانی فرماندۀ وقت نیروی قدس در ارتباط بودند. به گفتۀ پژوهشگران مؤسسهٔ واشنگتن، «سقوط صدام فرصتی بیسابقه برای جمهوری اسلامی بود تا از طریق نیروهای نیابتی، عمق استراتژیک خود را تا مرزهای مدیترانه و اسرائیل گسترش دهد. و این تحول، ناخواسته، حاصل تصمیمهای چینی و همکارانش در واشنگتن بود.»
مسیر نفوذ ایران در بغداد
بهنوشتهٔ The Grimshaw Review حضور مستشاران نیروی قدس در بغداد از سال ۲۰۰۴ آغاز شد و به تدریج از کنترل سلاح تا سازماندهی نیروهای شبه نظامی را دربر گرفت. در همان زمان، دولتهای منتخب عراق، از ابراهیم جعفری تا نوری المالکی، روابطی نزدیک با تهران داشتند. به گفتۀ این منبع، سپاه پاسداران توانست با نفوذ در دستگاه امنیتی عراق، نهتنها مخالفان خود را حذف کند، بلکه مسیر انتقال تجهیزات و نیرو به سوریه و لبنان و در نتیجه به مرزهای اسرائیل را نیز هموار سازد : مسیر راهبردیای که بخش جداییناپذیر «محور مقاومت» حکومت تهران محسوب شد.
نتیجهٔ ناخواستهٔ یک پروژهٔ ایدئولوژیک
هدف چینی از جنگ عراق، بر اساس سخنرانیها و یادداشتهای منتشرشدهٔ او، ایجاد نظمی «لیبرال و ضدترور» در خاورمیانه بود. اما به نوشتۀ مانتلی رییو، او عملاً در چارچوب تفکر نومحافظهکارانهاش، با فروپاشاندن ساختار دولت عراق، زمینهٔ تقویت جریانی را فراهم کرد که بیش از هر چیز به تثبیت موقعیت جمهوری اسلامی ایران در منطقه و مالاً بحران و جنگهای کنونی انجامید.
به تعبیر Bloomberg Government، میراث چینی در خاورمیانه «پارادوکسی تاریخی» است: مردی که میخواست جمهوری اسلامی ایران را مهار کند، در نهایت، مسیر نفوذ استراتژیک آن را در بغداد، دمشق و بیروت هموار ساخت. امروز، دو دهه پس از حمله به عراق، سپاه پاسداران بزرگترین برندهٔ آن جنگ محسوب میشود : جنگی که در واشنگتن با شعار آزادی آغاز شد، اما با گسترش قدرت و نفوذ تهران پایان یافت.
اکنش کارشناسان امروز به میراث خاورمیانهای دیک چنی
در پی درگذشت چینی، شماری از تحلیلگران آمریکایی در گفتگو با رسانههایی چون «آسوشیتدپرس» و «گاردین» بر «تناقض تلخ» میراث سیاسی او تأکید کردهاند: سیاستمداری که میخواست خاورمیانه را از «خطر بنیادگرایی اسلامی» برهاند، خود به طور ناخواسته به گسترش نفوذ نیروهای اسلامگرا در عراق و منطقه یاری رساند.
👈مطالب بیشتر در سایت رادیو بین المللی فرانسه
روزنامۀ گاردین در تحلیلی با عنوان «چگونه جنگ چینی در عراق قدرت را به ایران سپرد» یادآور شده است که طراحی او برای ساختن «عراق دموکراتیک و متحد آمریکا» به ایجاد دولتی انجامید که از نظر سیاسی و امنیتی وابسته به تهران است. آسوشیتدپرس نیز در گزارش خود نوشت: «چینی با بیاعتنایی به هشدار کارشناسان منطقه، ساختار قدرت در بغداد را بر پایهای گذاشت که نه سکولار بود و نه مستقل»
در همین حال، اندیشکدهٔ بروکینگز در بیانیهای تحلیلی تأکید کرده است که «سیاستهای چینی در عراق، از جمله حمایت از شیعیان و حذف ساختارهای نظامی سنّی، مسیر نفوذ سپاه پاسداران را نه فقط در عراق، بلکه در سوریه و لبنان نیز تثبیت کرد. » به این ترتیب، تاریخ سیاسی خاورمیانه شاید هرگز نتواند از زیر سایۀ تصمیمهایی بیرون آید که در اتاق بیپنجرۀ معاون رئیس جمهوری آمریکا، با امضای دیک چینی، آغاز شد.
منابع:
- Foreign Policy Research Institute (FPRI), "How America Misunderstood Iraqi Politics and Lost the War," 2023
- Monthly Review, "Behind the War on Iraq," 2023
- Washington Institute for Near East Policy, "Cheney in the Middle East: Defining Key Issues and Mutual Interests," 2022
- The Grimshaw Review, "The Descent into Chaos: A Theoretical Analysis of the Iraq War," 2023
- Bloomberg Government, "Dick Cheney: Driver of America's Militant Response to 9/11," 2025
- Associated Press, "Cheney's Iraq Legacy: From Regime Change to Iranian Influence," 2025
- The Guardian, "How Cheney's War in Iraq Empowered Iran," 2025

ادعای جنجالی یاشار سلطانی















