Wednesday, Nov 5, 2025

صفحه نخست » به اصطلاح چپهایی که چپ را بدنام کردند! علی شکراللهی

قسمت دومleft.jpg

در نخستین نوشته پیرامون چپهایی که نقش بسیار مهمی در ساختن سوسیال دموکراسی در اروپا را داشته اند، کوتاه اشاره ای شد و در پایان از طرفداران راست نیز درخواست شد دست آوردهای خود را که در خدمت بهبود جامعه و پیشرفت اجتماع بشری بوده است ارائه دهند، اما شوربختانه ناسزا و توهین تنها دست آوردی بود که ارائه گردید.

کسانی که با تاريخ مبارزات صد سال اخیر آشنایی دارند بخوبی آگاه هستند که بسیاری از چپها توسط امثال چپهایی که نامشان ذکر خواهد شد به مسلخ برده شدند، چرا که در مقابل خودسری و بی خردیهای آنها ایستادند و مقاومت کردند و سرانجام یا کشته و یا دق مرگ شدند.

ولی مگر اقدامات مخرب و دیکتاتور منشانه آن آدمها مورد تأیید کسانی بود که چپ بودند و خود قربانی آن خودسریها شدند؟

و نکته اساسی همين قضاوت تاریخی ست که نیازمند درایت است تا منصفانه قضاوت شود اگر میخواهیم داور خوب و با انصافی باشیم.

چپ مترقی و خردمند، چپی که مخالف حکم اعدام است، چپی که خواهان عدالت اجتماعی است، چپی که خواهان برابری حقوق زنان و مردان است، چپی که ضد نژادپرستی و مخالف هرگونه بردگی و بندگی است، چپی که... نباید ترس و ابایی از این داشته باشد که در مقابل کسانی که تحت لوای چپ اقدامات شرورانه و غیرانسانی می کنند به ایستد و افشاگری نکند !

آری ! من استالین هستم،

من بزرگ داس و چکش داران هستم، من سرکرده همه چپهای بی خرد در جهان هستم، من بنام کمونیسم بهترین رفقای حزبی خود را یا روانه اردوگاههای کار اجباری در سیبری کردم و یا دستور دادم آنها را سر به نیست کنند.

من در گولاکها کولاک کردم و با به گرسنگی کشاندن مخالفان خود، هزاران انسان بیگناه را به ورطه نابودی کشاندم.

من سنگ بنای نابودی دگر اندیشیدن را در عصر مدرن بنا نهادم. من شخصیت و هویت انسان‌های فرهیخته را چنان خورد کردم و از خود آنچنان کیش شخصیتی ساختم که نام من لرزه بر اندام مخالفانم می انداخت.

من نورالدین کیانوری رهبر حزب توده ایران هستم.

من چپ وامانده و درمانده و طرفدار استالین بودم و سپس طرفدار خمینی و خلخالی شدم و شیفته اعدام باید گردد افسران ایرانی در بالای پشت بام مدرسه رفاه و علوی.

من پول پوت هستم.

من رهبر حزب کمونیست کامبوج هستم.

من چپ بودم و در فکر ساختن جامعه بی طبقاتی. من میخواستم در کارخانه فکری خود پرولتاریایی بسازم نمونه در جهان، لذا کسانی را که عینک داشتند به جرم روشنفکر بورژوازی و خورده بورژوازی بودن سر به نیست کردم. در ضمن در جنگ آمریکا بر علیه ویتنام، من برهبری خمرهای سرخ بطور غیر مستقیم از کمکهای امپریالیسم آمریکا بهرمند شدم.

من مائو‌ هستم.

من رهبر کشور بیش از یک میلیاردی چین هستم. من چپ بودم و کمونیست. من مصمم بودم که همگان در چین یک نوع لباس بپوشند و یک نوع کفش بپا کنند. من تصورم بر این بود که آدمها همچون شیشه پپسی کولا هستند و میتوان همه آنها را به یک میزان پر کرد.البته سرانجام ریچارد نیکسون رئیس جمهور آمریکا در سال ۱۹۷۲ به چین آمد و در سفری رسمی یک شیشه پپسی کولای خنک بدستم داد.

من در چین انقلاب فرهنگی براه انداختم و هر آنکس را که مخالف افکارم بود، یا روانه زندان و یا از کار برکنار کردم. به فرمان من، هواداران عقل باخته ام، موی سر استادان دانشگاهها را که مخالف نظرم بودند در خیابان‌ها بصورت چهار خط تراشیدند و روی سرشان خط اتوبان درست کردند و تحقیرشان کردند تا عبرت دیگران باشند.

من دستور دادم گنجشکها را نیز نابود کنند، چرا که گمان می کردم اگر گنجشکها ریشه کن شوند تولید گندم بیشتر خواهد شد.

اما پس از کشتار گنجشکها حاصل کار برعکس در آمد، زیرا که گنجشکها کرمها را می خورند و این برای مزارع گندم بسیار مفید بود.

اگر چه پش از آن زیست شناسان در این مورد هشدار داده بودند، اما من آنها را به ضد انقلاب بودن متهم کردم.

البته ما هنوز هم خود را کمونیست می دانیم اما از هر امپریالیستی امپریالیست تر هستیم.

من چپ هستم.

من چریک فدایی اقلیت هستم، من با رفقای همرزم خود که به گونه ای دیگر من اندیشیدند، با زبان اسلحه سخن گفتم.

من چریک فدایی اکثریت هستم.

من فرخ نگهدار هستم.

من شاهکار و سمبل و نمونه تمام عیار چپهای عقب افتاده در جهان خلقت هستم.

من فرمانده کل قوای اکثریت هستم، من مارکسیست - لنینیست هستم و طرفدار ولایت فقیه در ایران. درست است که روی دو پا راه می روم اما برای بقای جمهوری اسلامی چهار نعل می تازم و از این بابت هم بسیار به خود می بالم.



من آنقدر چپ اندر قیچی رفته ام که حتی بهترین رفقایم نمیدانند به ترکستان می‌روم یا به گورستان.

من آبرو و حیثیت هرچه چپ در جهان بوده و هست را برده ام.

من برای کشته شدن موسی خیابانی بدست رژیم جمهوری اسلامی شادی کردم و در پوست خود نمی گنجیدم‌، اما برای کشته شدن حسن نصرالله توسط اسرائیل بسیار گریستم، بطوریکه برای مادرم اینگونه گریه نکرده بودم.

من سرشار از اندیشه های مارکسیستی هستم اما با آخوندهای حاکم بر ایران همکاری می کنم، چرا که آنها نیز همچون من « ضد صهیونیسم و ضد امپریالیسم» هستند.

من دانیل اورتگا هستم.

من چپ هستم و سوسیالیست.

در پیش از به قدرت رسیدن بسیار سوسیالیست بودم، بطوریکه اولاف پالمه نیز از من دفاع می کرد، اما اکنون پول و ثروت و قدرت را بین خود و خانواده ام تقسیم کرده ام.


آری ! ما چپها عملکردمان چنان است و چنان بود که نه تنها نام چپ را بدنام کردیم بلکه آنچه را که چیهای انساندوست و وفادار به حرمت انسانی انجام داده بودند و در این راه جان خود را نیز فدا کرده بودند درو کردیم.

بله ! همانگونه که راست و میانه انواع و اقسام دارد، چپ هم گونه های متفاوتی دارد.

معیار چپ بودن، مترقی بودن است و نگاه به آینده داشتن در جهت ساختن جهانی بهتر و تلاش برای بهبودی و رفاه و آسایش تمامی بشریت.

شما بفرمایید ؛ مهاتما گاندی چپ بود یا راست ؟ نلسون ماندلا راست بود یا چپ ؟ حضرت امام خمینی کدام جهتی بود ؟ آگوستو پینوشه کدام طرفی بود؟

گروههای القاعده و طالبان و امثالهم، تولیدات و محصولات چپ بودند یا راست؟

راستی ! مارگارت تاچر نخست وزیر انگلستان کدام جهتی بود که پس از مرگش کارگران معدن در انگلستان شامپاین باز کردند و بر روی پلاکارد نوشتند ؛ جنده مُرد.

اما شما خواننده گرامی؛

اگر شما چپ هستید و براستی خواهان عدالت و برای ساختن جامعه ای به دور از تحقیر و تبعیض تلاش می کنید، باید که در مقابل اینگونه چپهای بی خرد بایستی و افشایشان کنی.

تحت هیچ نامی، اینکه » آب به آسیاب امپریالیسم ریخته می شود »، از آن همه بی شعوری سیاسی و جنایت چشم پوشی نکنی ! چرا که خود سرانجام در آن ورطه سقوط خواهی کرد.

آن چپی که خود را چپ میداند، خود را مترقي و پیشرو میداند، خود را وفادار به آزادی و حرمت انسانی میداند، نبايد اجازه بدهد از نام چپ سوء استفاده شود.

اگر معتقد هستید که باید در مقابل هر جریانی، تحت هرنامی، که میخواهد انسان را به بردگی برده و بسوی نژادپرستی و فاشیسم سوق دهد ایستاد و مقاومت کرد، پس سكوت نکنید.

چپ مترقی باید در مقابل هر دین و آیینی که زن را در حد برده و کوکب خانمِ در آشپزخانه می داند قد علم کند، به ایستد و اجازه ندهد زنان را که نیمی از باشندگان جامعه بشری هستند نصف مردان تلقی کنند و آنان را ناقص العقل بدانند.

نظر به اینکه ما فرشته عدالت نیستیم تا چشم بسته ترازو بدست قضاوت کنیم، لاجرم بایسته است تا تاريخ را با چشم باز بخوانیم و مروری داشته باشیم بر اینکه آدمی در طول تاریخ چه کرده است و چگونه و چه راه اصولی را باید پیدا کرد تا این بشر انسان شود و کرامت انسانی را لگدمال نکند.

از این بشر ملولم و حیوانم


آنچه که بصورت فشرده در بالا اشاره شد، گذری بود کوتاه بر تاريخ صد سال گذشته. اگر نخواسته باشیم به دوردست های تاریخ برویم و از داستان هابیل و قابیل شروع کنیم، پرسش این است که ؛

قتل عام و نسل کشی ارامنه توسط دولت عثمانی در ۱۱۰ سال پیش توسط چپها بود یا دست راستی ها ؟

بمباران اتمی دو شهر هیروشیما و ناکازاکی توسط چه کسانی عملی شد ؟

جناب بنیتو موسولینی و انبوه طرفدارانش در ایتالیا کدام طرفی بودند ؟

أدلف هیتلر و فرانسیسکو فرانکو با « لشگریان مردمی خود »، افسران کودتاچی در سراسر آمریکای لاتین، دیکتاتورهای خاورمیانه و آنور دنیا کدامین جهت گیری سیاسی را داشتند و دارند؟


هم اکنون قتل و غارت در سومالی و بسیاری از کشورهای پیرامون توسط نیروهای مسلح در جریان است. شاهد کشته شدن مردم فلسطين و ویرانی خانه و کاشانه آنها توسط ارتش اسرائیل تحت نام مبارزه با تروریسم هستیم.

از طرفی دیگر جریاناتی همچون حماس با کشتن و به اسارت بردن انسانهای بی گناه در پی ناکجا آبادی هستند که مشخص نیست به کجا ختم خواهد شد.

جز این است که چپ و راست و میانه و ارتجاع و دیندار و بی دین، هر کدام در ذهن خود ملغمه ای برای « نجات بشریت ساخته اند »، یکی میخواهد با عهد و پیمان یهوه به سرزمین موعود برسد و آن دیگری به قوه الهی با زور شمشیر جهان را مسلمان کند و آن دیگران نیز پشت پرده کارخانه های سلاح و توپ و تانک و هواپیماهای جنگی خود را گسترش دهند و جنگ افروزی کنند و ثروت اندوزی ! که البته بسیاری از مردم این را میدانند که چرا.

اسير شدن ملت ایران توسط یک فرد و اعمال فشار و زورگویی و دسپوتیسم در سایر نقاط جهان را چه کسانی، چه سازمانهایی بر عهده دارند و چه کسی پاسخگوست ؟

مفهوم چپ یا راست بودن چیست؟

مگر معيار انسان بودن و انسانیت داشتن در موضع چپ و راست و میانه بودن فرد مشخص می شود ؟

انسانهایی که از حقوق حیوانات دفاع می کنند چپ هستند یا راست، مترقی هستند یا راست افراطی ؟


أنتوان دُ سنت اگزوپری نویسنده فرانسوی داستان شاهزاده کوچولو، در کتاب سیاره آدمیان Terre des hommes در فصل دوم چنین نوشته است ؛

« انسان بودن، دقیقآ یعنی مسؤل بودن و احساس شرمندگی کردن در مقابل فلاکت و تیره روزی که به نظر آید به او هم آنچنان ربطی نداشته است. اینکه با نهادن سنگ بنای خود، احساس کنی که در ساختن این جهان سهمی داشته ای.

پایان سخن؛

مگر نه این است که شما در آزمایشگاه آزمایش کرده و بعد تجربه می کنید و سپس به کار می بندید ؟

با در نظر گرفتن مبارزات تاریخی چندین و چند ساله و نتایجی که حاصل شده است و با مقایسه تمامی حکومتهای حاضر و ساقط شده در جهان، تجربه سوسیال دموکراسی در اروپای شمالی و بخشهایی از اروپای مرکزی نشان داده است که در حال حاضر، این سيستم حکومتی می تواند فعلاً راه حل مناسبی برای بهتر شدن اوضاع و احوال محرومان و اقشار آسیب پذیر جوامع باشد.

علی شکراللهی



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy