Saturday, Nov 8, 2025

صفحه نخست » الهیات توطئه، بیولوژی بقا: روایتی از ایران خشک‌سال، سروش سرخوش

sarkhosh.jpgصدای آشنای هیسِ شیر آب، موسیقی متن یک نمایش ورشکستگی است. صدای هوایی یأس‌آور؛ سمفونی خشنی که در آن، واقعیتِ انکارناپذیر «بدنِ تشنه» بر روایتِ انتزاعی «قدرتِ حاکم» غلبه می‌کند. بحران‌های زیستی، همواره یک موقعیت فلسفی عریان هستند؛ نقطه‌ی تصادفی که در آن، ایدئولوژی در برابر بیولوژی زانو می‌زند.

جمهوری اسلامی در مواجهه با بحرانی زیستی که ناتوانی مدیریتی‌اش را به صریح‌ترین شکل به نمایش می‌گذارد، به مکانیزم دفاعی آشنای خود پناه می‌برد. در وضعیتی هذیانی، که می‌توان آن را«روان‌پریشیِ توطئه» نامید، برای مشروعیت‌بخشی به خود، یک ایدئولوژی مدون و قابل ترویج می‌آفریند:«الهیاتِ توطئه». این الهیات، گفتمانی دوپاره را عرضه می‌کند. شاخه‌ی اول،«فرافکنی متافیزیکی» است؛ علت بحران را به گردن «انحرافات اخلاقی» جامعه (چون بی‌حجابی) می‌اندازد و راه‌حل را در توبه و نماز باران تمنا می‌کند. وزیر شعرنوش نیرو چندی پیش گوهر بی وزنی از کاسه ی شعرش رونمایی کرده بود که «علمای قم چرا فکری به حال سدهای خالی نمی کنند». شاخه‌ی دوم،«فرافکنی ژئوپلیتیک» است؛ علت را در شرارت یک دشمن مطلق جستجو می‌کند که حتی ابرها را از آسمان ایران می‌دزدد. این دو شاخه، گرچه متضاد به نظر می‌رسند، یک کارکرد حیاتی و مشترک دارند: سلب کامل مسئولیت از حاکمیت.

در برابر این روایت، نیرویی مادی، قاطع و انکارناپذیر صف‌آرایی کرده است:«بیولوژی بقا». تشنگی، یک واقعیت «پیشازبانی» است که هر ایدئولوژی را در خود ذوب می‌کند. سیاست از صحنه‌ی «گفتمان» به میدان «بقا» کشیده می‌شود و در این آوردگاه، بدن‌ها هستند که سخن می‌گویند. این بیولوژی، روانشناسی ویرانگر خود را نیز به همراه دارد:«سندروم کمیابی». این سندروم با فعال کردن اضطراب بقا، نه تنها اعتماد اجتماعی را از درون می‌پوساند، بلکه با وادار کردن هر فرد به جستجوی راهکارهای فردی، انسجام لازم برای هرگونه کنش جمعی را فلج کرده و جامعه را در حالت قربانی منفعل زمین‌گیر می‌سازد. دولت نامسعود شصتچی، از شهروندان خواسته بود مخزن آب تهیه کنند تا به وقت کاهش فشار آب، بتوانند دوام بیاورند.

نظم نوین: آپارتاید بیولوژیک

وقتی «الهیات توطئه» دیگر قادر به سرکوب «بیولوژی بقا» نیست، چه روی می‌دهد؟ برآیند این تضاد، محتمل است که ظهور یک نظم اجتماعی جدید و هولناک باشد:«آپارتاید بیولوژیک». در این نظم، حق دسترسی به عناصر بنیادین حیات--آب، هوا، غذا--از یک حق شهروندی به یک امتیاز طبقاتی و ابزار کنترل سیاسی بدل می‌شود. این نظم، که ردپای آن در داده‌های توزیع آب دیده می‌شود، بقای طبقه‌ی وفادار را تضمین کرده و اکثریت را در نزاع فرسایشی و روزمره برای زنده ماندن، گرفتار نگه می‌دارد.

«آپارتاید بیولوژیک» شاید بتواند بقای فیزیکی یک رژیم را برای مدتی تامین کند، اما مشروعیت متافیزیکی آن را به طور کامل تبخیر می‌کند. تشنگی، استدلالی قاطع و بی‌نیاز از پاسخ است.

طنین ورشکستگی: از پرسش تا اعتراف

و اکنون، ما شاهد طنین این ورشکستگی در سخنان خودِ کارگزاران نظام هستیم. چندی پیش پزشکیان، در تریبون عمومی گفت: «به دلیل توسعه بدون فکر، امروز نه زیر پای‌مان آب داریم و نه در پشت سدها ... یکی بیاید بگوید چه کار کنیم؟» و امروز به پرسش خود این چنین پاسخ داده که: « اگر تا آذرماه در تهران باران نبارد باید آب را جیره بندی کنیم و اگر باز هم نبارید باید تهران را خالی کنیم».

و این اعلام ورشکستگی، نقطه‌ی آغازی است بر یک دوران جدید. شکافی است عمیق در روایت رسمی که فرصتی برای معماری یک روایت جایگزین، مبتنی بر واقعیت، کارآمدی و «عاملیت» شهروندان فراهم می‌کند. وظیفه‌ی هر نیروی تحول‌خواه، نه مرثیه‌سرایی برای این ورشکستگی، که طراحی دقیق آلترناتیوی است که این خلأ را پر خواهد کرد. پاسخ به استیصال حاکمیت، نه ارائه‌ی راه‌حل‌های فنی به آن، که ارائه‌ی یک«راه‌حل سیاسی» به ملت است.

سروش سرخوش
تحلیلگر استراتژیک و روانکاو فرهنگی


لطفا جهت ارتباط با نگارنده و مطالعه سایر نوشته هایش به آدرس https://x.com/sarkhosh1341 مراجعه فرمایید. خواندن مجموعه ی آثار در کنار هم، به درک بیشتر و بهتر خوانندگان محترم کمک می کند.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy