Saturday, Nov 8, 2025

صفحه نخست » قاطعیت در برابر ظلم؛ نرگس محمدی و وسواس در مسالمت‌جویی، اسماعیل لیاقت

liaghat.jpgدر پی انتشار سخنان نرگس محمدی، برنده جایزه صلح نوبل ۲۰۲۳، احمد زیدآبادی در یادداشتی از لحن قاطع و مواضع صریح او انتقاد کرده است. این نقد، بیش از آن‌که عملکرد حقوق بشری محمدی را زیر سؤال ببرد، به نحوه بیان و شدت مواضعش می‌پردازد. اما آیا چنین رویکردی، از منظر فلسفی، حقوق بشری و تفکر انتقادی، قابل دفاع است؟ آیا صراحت در بیان، با روح صلح‌طلبی در تضاد است یا در خدمت آن؟
صلح‌طلبی در برابر قاطعیت: تضاد یا تکامل؟
جایزه نوبل صلح، برخلاف تصور رایج، صرفاً به کسانی تعلق نمی‌گیرد که با لحنی ملایم و مصالحه‌جویانه سخن می‌گویند. تاریخ این جایزه نشان می‌دهد که بسیاری از برندگان آن، از جمله مارتین لوتر کینگ، نلسون ماندلا، و ملاله یوسف‌زی، با مواضعی قاطع، گاه رادیکال، و حتی در تقابل مستقیم با ساختارهای قدرت، به دفاع از عدالت و آزادی پرداخته‌اند. صلح، در معنای عمیق خود، تنها فقدان خشونت نیست؛ بلکه حضور فعال عدالت، آزادی و کرامت انسانی است.
در این چارچوب، سخنان نرگس محمدی که خواستار پایان استبداد دینی و گذار به دموکراسی است، نه‌تنها با صلح‌طلبی در تضاد نیست، بلکه تبلور اراده‌ای برای تحقق صلحی پایدار و مبتنی بر عدالت است. قاطعیت در بیان، به‌ویژه در بستر سرکوب و خشونت ساختاری، نه نشانه تندروی، بلکه ضرورتی اخلاقی برای دفاع از حقیقت است.

تفکر انتقادی و معیارهای روشن
تفکر انتقادی ایجاب می‌کند که ارزیابی‌ها بر پایه معیارهای عینی و شواهد روشن صورت گیرد. نرگس محمدی، سال‌ها در زندان بوده، بارها در اعتراض به نقض حقوق بشر اعتصاب غذا کرده، از حقوق زنان، زندانیان سیاسی، و آزادی بیان دفاع کرده، و هزینه‌های شخصی سنگینی پرداخته است. این‌ها معیارهایی هستند که با اصول اعلام‌شده کمیته نوبل هم‌خوانی دارند.
تمرکز بر لحن او، بدون توجه به زمینه‌ای که این سخنان در آن شکل گرفته‌اند--یعنی فضای سرکوب، زندان، و محرومیت از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی--نوعی تقلیل‌گرایی و نادیده‌گرفتن واقعیت‌های مبارزه مدنی است. نقدی که صرفاً به سبک بیان می‌پردازد، بدون تحلیل زمینه و محتوا، نمی‌تواند ارزیابی منصفانه‌ای ارائه دهد.
فلسفه عدالت: صداقت در بیان، نه تندروی
در فلسفه سیاسی، به‌ویژه در اندیشه‌هایی چون هانا آرنت و جان رالز، مقاومت مدنی در برابر استبداد--حتی اگر با لحن قاطع همراه باشد--نه‌تنها با صلح در تضاد نیست، بلکه پیش‌شرط تحقق آن است. آرنت در تحلیل خود از «قدرت» و «خشونت»، تأکید می‌کند که قدرت واقعی از کنش جمعی و بیان حقیقت ناشی می‌شود، نه از سازش با ظلم. رالز نیز در نظریه عدالت، بر ضرورت اصلاح نهادهای ناعادل و گذار به ساختارهای منصفانه تأکید دارد.
در این چارچوب، سخنان نرگس محمدی را می‌توان نه به‌عنوان بیانیه‌ای سیاسی، بلکه به‌مثابه کنش اخلاقی در برابر بی‌عدالتی تحلیل کرد. او نه از موضع قدرت، بلکه از دل رنج و محرومیت، صدای دادخواهی را بلند کرده است.
گاندی و مرز میان خشونت، قاطعیت و ترس
در نقدهایی مانند آنچه زیدآبادی مطرح کرده، نوعی وسواس در مسالمت‌جویی دیده می‌شود؛ گویی هرگونه قاطعیت در بیان، با روح صلح‌طلبی در تضاد است. اما این نگاه، تفاوت میان خشونت، قاطعیت و ترس را نادیده می‌گیرد.
حتی مهاتما گاندی، که فلسفه‌ی عدم خشونت با نام او عجین شده، در جایی می‌گوید:
> «اگر تنها انتخاب میان بزدلی و خشونت باشد، من خشونت را توصیه می‌کنم. ترجیح می‌دهم هند برای دفاع از شرافت خود به سلاح متوسل شود تا اینکه در ترس و انفعال، شاهد پایمال شدن عزت خود باشد.»
این جمله، نه دعوت به خشونت، بلکه تأکیدی بر ارزش قاطعیت در برابر ظلم است. گاندی حتی در مثالی شخصی می‌گوید اگر چاره‌ای نباشد، پسرش می‌تواند برای دفاع از او از خشونت استفاده کند. این موضع، نشان می‌دهد که مسالمت‌جویی واقعی، با ترس و انفعال تفاوت دارد؛ و قاطعیت در بیان حقیقت، گاه تنها راه اخلاقی برای مقابله با خشونت ساختاری است.
نتیجه‌گیری
نرگس محمدی، با تمام هزینه‌هایی که پرداخته، نماد مقاومت مدنی در برابر استبداد است. نقد لحن او، اگر از زمینه تاریخی و اخلاقی مبارزه غافل شود، نمی‌تواند ارزیابی منصفانه‌ای ارائه دهد. جایزه صلح نوبل، در این معنا، نه‌تنها شایسته اوست، بلکه تأییدی است بر صدای عدالت‌خواهی‌اش--صدایی که از دل زندان، از میان رنج، و با امید به آینده‌ای آزاد و انسانی برخاسته است.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy