در شرایط امروز ایران که رژیم اسلامی ایران در حال فروپاشی است، الزامی است که در این اندیشه باشیم که نظم مورد پسندی برای ایران آینده که می تواند خواسته های مردم را برآورده کند، کدام است؟. به ویژه با جنبش انقلابی زن،زندگی، آزادی که زنان و جوانان در صف اول آن قرار دارند و همچنان تداوم دارد، دریافته ایم که خواست اکثریت مردمان ایران یک زندگی عادی و معمولی با داشتن رفاه، آزادی، برابری و عدالت اجتماعی است.
در این منظر به باور سوسیال دموکرات ها، یک نظم سوسیال دمکرات میتواند آلترناتیو مناسبی برای ایران آینده باشد.
در شرایط امروز ایران، اختلافات بین طرفداران نظام جمهوری و سلطنت مشروطه بسیار بالا گرفته و جلوی همبستگی تمامی مخالفان را گرفته است. و این خود می تواند مانند سدی برای گذر از رژیم و بنیان گذاری حکومت آینده عمل کند. برای سوسیال دموکرات ها بسیار مهم است که همگان آگاهی یابند که آیا شکل حکومت ( جمهوری یا سلطنت مشروطه ) میتواند در محتوای نظم سوسیال دموکرات اثر گذار باشد یا خیر؟
برای بررسی و جواب به این سوال ابتدا مختصری به دموکراسی و اصول بنيادين سوسيال دموکراسي اشاره میشود و سپس به کشورهای جهان که بر این اساس می توان آنها را سوسیال دموکرات نامید توجه میشود و پس از آن دو کشور که نمونه خوبی از کشور سوسیال دموکرات با شکل حکومت متفاوت هستند با هم مقایسه می شود تا جواب سوال مطرح شده، داده شود.
کشورهای سوسیالدموکرات» معمولاً ترکیبی از نظام دمکراتیک لیبرال و سیاستهای رفاه اجتماعی گسترده هستند.
در این کشورها، اصول دموکراسی حفظ میشود. یعنی:
حاکمیت مردم بوسیله انتخابات آزاد و منظم، مبارزات چند حزبی که احزاب سوسیالدموکرات هم بطور برابر در آن شرکت دارند، انجام میشود. که نمونه هایش را می توان در کشورهای سوئد، نروژ، دانمارک، فنلاند، آلمان، هلند و ... دید. دستگاه قضایی این کشورها مستقل اند . این کشورها سکولار هستند دین از دولت جدا است ، آزادی مذهب و حضور داوطلبانه دین در جامعه وجود دارد . در این کشور ها دولتها موظف به رعایت قانوناند، رسانهها آزادند و میتوانند از دولت انتقاد کنند. پارلمان و نهادهای مدنی نقش مهمی در نظارت دارند.
یکی از تفاوتهای کلیدی که این نوع نظام با دموکراسیهای صرفاً لیبرال دارد این است که دولت با استفاده از مالیاتها، توزیع مجدد ثروت را انجام میدهد و خدمات رفاه عمومی مانند آموزش، سلامت، مسکن و حمایت از بیکاران را برای همه فراهم می آورد. روابط دائمی میان دولت، اتحادیههای کارگری و کارفرمایان برقرار است و تصمیمگیریهای اقتصادی و اجتماعی با گفتوگو و توافق جمعی صورت میگیرد.
آزادیهای فردی و حقوق بشر رعایت میشود آزادی بیان، تجمع، مذهب و تشکلهای مدنی تضمین شده است.حتی در سیاستهای اقتصادی، دولتها موظفاند حقوق فردی و آزادیهای شخصی را محترم بشمارند و تعادل بین آزادی فردی و مسئولیت اجتماعی حفظ شود. هم چنین سوسیالدموکراسی بر عدالت زیستمحیطی نیز تأکید دارد که نمونه اش را میتوان در برنامههای سبز اسکاندیناوی دید.
بطور کل مهم ترین اصول بنیادین سوسیال دمکراسی را ميتوان "آزادي"، "عدالت و برابری" و "همبستگي" دانست.
از نگاه سوسيال دموکراتها،
آزادي
به معناي داشتن شرايط اقتصادي، سیاسی ، حقوقي، اجتماعي، فرهنگي برابر است که شهروندان را قادر به زندگي با حق تعيين سرنوشت خود ميکند. یعنی:
١- آزاديهای فردي و آزادي داشتن حق ايفاي نقش در جامعه و تصميمگيري باید تامین و تضمين ریشه ای داشته باشد.
۲- نهادها و ابزارهاي اجتماعي لازم برای حفظ آزادی برای افراد فراهم شود.
٣- به افراد آموزش داده شود تا برای حفظ آزادی بتوانند اقدام مداوم و مسئولانه داشته باشند.
عدالت و برابري
به معنای عدالت مبتني بر برابری همه افراد که مترادف با آزادي برابر، آزادي فرصتها برای برابري جنسيتي، برابري نژادی،و مشارکت برابر در آموزش و کار، امنيت اجتماعي و فرهنگي است.
بدین ترتیب در همه موارد جامعه برابری فرصت ها برای همه بدون در نظر گرفتن جنس، مرام، و عقیده ، نژاد و سن و .... برقرارمیشود.
همبستگي
در سوسيال دموکراسی، همکاری و همگرایی در سطح ملي، و جهاني است و بر اساس ارزشهاي جهانی،به آزادي و برابری براي همه و کمک متقابل در بين نسلها و افراد مختلف باور دارد و با بهرهگيري از جنبش های نوین و به ویژه جنبش کارگری، پيوند و همبستگی بین اقشار جامعه را بعنوان نيرويي براي تغيير بوجود می آورد.
واحد اطلاعات اکونومیست که تحقیقات سالیانه انجام میدهد آخرین گزارش در مورد وضعیت دمکراسی برای ۱٦٧کشور را در اوایل سال ۲۰۲۵ اعلام کرد. این بررسی بر روی شاخصه های، روند گزینش و تکثر گرایی ،کار آیی دولت،، مشارکت سیاسی، فرهنگ سیاسی و آزادی های مدنی کشورها، انجام شد و کشورها به بر اساس وضعیت دمکراسی (مردمسالاری) از بهترین تا بدترین به چهار نوع تقسیم شده اند: دمکراسی کامل (مردم سالاری کامل) ، دمکراسی ناقص، شرایط بینابینی و حکومت اقتدارگرا
این بررسی نشان میدهد که کشورهای:
دمکراسی کامل (Full democracy): دارای امتیاز بالای هشت تا ده هستند که بیست و چهار کشور برابر با چهارده در صد کشور ها را در بر میگیرند
دمکراسی ناقص (Flawed democracy):دارای امتیاز بین ۶٫۰۱ تا۸٫۰ هستند که پنجاه کشور برابر با سی در صد از کشور ها را شامل میشوند .
رژیم ترکیبی (Hybrid regime):دارای امتیاز بین ۴٫۰۱ تا ۶٫۰۰ هستند که سی و چهار کشور برابر با بیست در صد از کشور ها میباشند
و رژیم اقتدارگرا (Authoritarian regime): کمتر از حدود ۴٫۰۰ هستند که پنجاه و نه کشور برابر با سی و شش درصد از کشورها می باشند.
این آمار ها نشان می دهد که تنها حدود چهارده درصد از جمعیت جهان در کشورهایی زندگی میکنند که بهعنوان «دمکراسی کامل» طبقهبندی شدهاند. و تقریباً از سی و شش درصد جمعیت جهان تحت رژیمهای اقتدارگرا هستند.
در دمکراسی کامل ،کشوری که در درجه اول قرار دارد نروژ است که با امتیاز ۹٫۸۱ می باشد ، و کشورهایی مثل، افغانستان با امتیاز بسیار پایین (۰٫۲۵) ، کره شمالی با امتیاز ۱٫۰۸ و کشور ایران با امتیاز ۱٫۵٨ جزو کشورهای اقتدارگرا هستند
گفته شد که بطور کل بیست و چهار کشور دارای دموکراسی کامل هستند و آنها از این قرارند:
نروژ، نیوزیلند، سوئد، فنلاند، ایسلند، دانمارک، ایرلند، سوئیس، هلند، لوکزامبورگ، استرالیا، کانادا، پرتغال، آلمان، بریتانیا، اتریش، موریس، ژاپن، کرهجنوبی، تایوان، کاستاریکا، اروگوئه و شیلی
نروز کشور شماره یک و فنلاند شماره 4 در جدول محاسبه است و امتیاز آنان نزدیک به 10 است ودر لیست بالای کشور ها و دارای دموکراسی کامل است.
برای دریافتن رابطه بین شکل حکومت، دو کشور نروژ و فنلاند که در صدر جدول با دمکراسی کامل قرار دارند انتخاب شد زیرا این دو کشور دارای شکل متفاوت حکومت مشروطه سلطنتی و جمهوری می باشند.
نروژ و فنلاند جزو کشورهایی محسوب میشوند که با نظم سوسیالدموکراتیک اداره میشوند .ویژگی های سوسیال دموکراسی درآنها در جدول زیر خلاصه شده است.
|
ویژگی |
نروژ |
فنلاند |
|
دولت رفاه قوی |
||
|
خدمات درمانی رایگان/ارزان |
||
|
آموزش رایگان (تا دانشگاه) |
||
|
مالیات بالا برای تامین خدمات عمومی |
||
|
اقتصاد بازار با نظارت دولتی |
||
|
سطح پایین نابرابری درآمدی |
ساختار خدمات اجتماعی در فنلاند و نروژ ستون فقرات دولت رفاه نوردیک را تشکیل میدهد. این ساختارها بر اساس اصل برابری، پوشش همگانی، و حمایت از همه افراد جامعه (صرفنظر از درآمد) طراحی شدهاند. با این حال، تفاوتهایی در نحوه تأمین مالی، و میزان نقش دولت در ارائه مستقیم خدمات بین فنلاند و نروژ وجود دارد.
دولت رفاه نوردیک یک مدل توسعه و نوسازی است که در کشورهای اسکاندیناوی (شمالی) مانند دانمارک، فنلاند، ایسلند، نروژ و سوئد به کار گرفته شده است.
. این مدل بر پایه ترکیبی از سیاستهای اجتماعی و رفاهی و تأمین خدمات اجتماعی فراگیر توسط دولت استوار است و هدف آن ارتقاء سطح زندگی شهروندان از طریق تضمین خدمات مناسب و حمایت اجتماعی است.
با بررسی آنچه که در بالا گفته شد دیدیم که دو کشور فنلاند و نروژ با داشتن دو شکل حکومتی متفاوت ویژگی ها و ارزش های سوسیال دمکراسی را دارند و حزو کشور هایی هستند که دارای دمکراسی کامل می باشند و شکل حکومت بر محتوای ارزش ها تاثیر نگذاشته است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که " در اجرای سوسیالدمکراسی، " شکل یا نوع حکومت" (مشروطه سلطنتی یا جمهوری))
بهخودیخود تعیینکننده نیست؛ بلکه "محتوای دموکراتیک، شفافیت، و عملکرد نهادها" دارای اهمیت است.
فنلاند:
جمهوری است. رئیسجمهور انتخابی است که با رای مستقیم مردم برای ۶ سال انتخاب میشود. رییس جمهور فرمانده کل قوا است. رئیسجمهور در گذشته قدرت بیشتری داشت، اما اکنون بیشتر نقش در سیاست خارجی و دفاعی دارد. قدرت اجرایی اصلی در دست نخستوزیر و دولت (کابینه) است.
پارلمان فنلاند دارای ۲۰۰ نفر نماینده است که هر چهار سال انتخاب میشوند . فتلاند دارای سیستم چند حزبی است
نروژ:
سلطنت مشروطه است.
دارای پادشاه (اکنون «هارالد پنجم») که فقط نقش تشریفاتی دارد و موروثی است
قدرت واقعی در دست نخستوزیر و پارلمان است.
پادشاه جلسات کابینه را برگزار میکند ولی تصمیمگیرنده نیست.
پارلمان نروژ ۱۶۹ نفر نماینده دارد که هر چهار سال انتخاب میشوند و دارای سیستم چند حزبی است
بر اساس داده های موجود مشخص است که در اجرای سوسیالدموکراسی، " شکل یا نوع حکومت" (مشروطه سلطنتی یا جمهوری) در دوام و پایداری ارزش های سوسیال دمکراسی اثر ی ندارد . به این معنی که هم حکومتهای مشروطه سلطنتی (مثل نروژ، سوئد، دانمارک، هلند و ....) و هم حکومتهای جمهوری (مثل فنلاند، آلمان، ....) میتوانند کشور سوسیالدموکرات موفق باشند به شرط اینکه اصول دموکراسی، حاکمیت قانون و دولت رفاه را کاملا رعایت کنند.
اما چرا سوسیال دموکراسی می تواند نظم مناسبی برای آینده ایران باشد؟
دلایلش را میتوان اینچنین توضیح داد.
۱- جنبش انقلابی زن ، زندگی، آزادی و خواسته های جوانان (نسل زد و وای):
جوانان سازنده آینده کشور و جامعه میباشند و نقش آنان تعیین کننده است
آغاز انقلاب ژن، ژیان، ئازادی- زن، زندگی، آزادی (۱۴۰۱)که هنوز ادامه دارد بوسیله نسل "وای" . و به ویژه نسل "زد( نسل هشتادی ها ) بوقوع پیوست.
بر اساس دسته بندی نسل ها بر اساس سال،نسل وای یا هزاره - متولدان سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۴ میباشند. نسل زد متولدان سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۹. میباشند و نسل آلفا - نسل جدیدی که در حال بوجود آمدن است و متولدین سالهای۲۰۱۰ برابر با ۱۳۹۰ ایران را شامل میشوند.
.
تحقیقات نشان می دهد که شاخص ترین ویژگی نسل" زد "که پایه گذار جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی بوده است، شامل: تمایل شدید به استفاده از اینترنت، خلاقیت و نوآوری( برهم زدن ساختار های کهنه )، باورمندی به ارزش های نوی فمینیستی- برابری جنسیتی،
آزادی بیان و ابراز تمایلات شخصی، باور مندی به حقوق همه انسان ها و حیوانات و ارزشمندی محیط زیست، باورمندی به گفتگو و مذاکره برای بهبود جامعه، تعهد به کار شبکه ای ،واقع بینی و پایبندی به اصول اخلاقی، نیاز به اعتماد و حمایت اطرافیان در خانواده ، مدرسه و جامعه و
اعتقاد بسیار ضعیف به دین، سنت و خرافات می باشد.
و ویژگی های نسل وای یا هزاره
استفاده اینترنت و وسایل هوشمند، باور به جهانی سازی، پرسشگری و انتقاد است و به نسل اکس که نسل پیش از آنان است هم برای استفاده از تکنولوژی و اینترنت کمک میکند.
با نگاه کردن به خصوصیات این دو نسل و به ویژه نسل"زد"درمییابیم که این نسل در دنیای واپس گرای رژیم اسلامی که هدف به برگشت جامعه به هزار و پانصد سال پیش را دارد، تحت فشار بسیاری قرار گرفته و مطالبهگر شده و به نافرمانیهای مدنی روی آورده تا بتواند به خواسته های خود برسد.
روی آوردن به مبارزات نافرمانی مدنی آنها را به زنان نزدیک کرده که سالیان درازی است در راه خواسته هایشان قدم در این راه گذاشته اند. نیمی از جامعه که خواسته ها ومطالباتشان در تضاد شدید با منافع حکومت تمامیت خواه اسلامی قرار دارد.
زنان برای رسیدن به حقوق خود پا از مبارزات مدنی فراتر گذاشته اند و جنبشی انقلابی و غیر ایدئولوژیک را پایه گذاری کرده اند که برای زندگی عادی، رفاه و آزادی و برابری مبارزه می کند که همچنان ادامه دارد. در کنار زنان، جوانان که بیشترین آنان همان نسل زد یا دهه هشتادی ها هستند، قرارمیگیرند زیرا که اهداف مشترکی دارند و مانند زنان هیچ آینده ای برای خود را در شرایط ساخته و پرداخته شده رژیم نمیبینند.
زنان و جوانان اعتراضات خود را از سطح خانواده به کوچه و خیابان، مدرسه و دانشگاه برده اند و نهایتا در مقابله با نظام مبارزه کرده اند و می کنند. همانطور که گفته شد افراد نسل زد و وای به نو آوری و تغییر پایبندند و تلاش در ازبین بردن هنجارهای پوسیده دارند.
در سطح جهانی نیز تحقیقات نشان داده که نسل زد در صف اول جنبش های مبارزه با نابرابری های جنسیتی و بطور کل تبعیض قرار دارد و سنت های واپسگرای جنسیتی را رد می کند. نسل زد با شناسائی هویتهای جنسیتی گوناگون راه بسوی جامعه ای برابر دارد. که در آن همه انسانها دور از جنس، نژاد ، باور، هویت انتنیکی، سن و...با هم در رفاه زندگی کنند .
۲-جنبش های کارگری و دانشجویی قوی و پر سابقه:این جنبش ها در ایران سابقه مبارزاتی طولانی دارند ولی همیشه حکومت ها و دولت های وقت در مقابل خواسته هایشان ایستاده اند و به سختی انها توانسته اند که اینجا و آنجا به خواسته هایی برسند اما بطور کل میتوان گفت که آنها نیز خواهان رفاه برای زندگی آزادی و برابری هستند.
تطابق ارزش های سوسیال دموکراسی با خواسته های جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی، حنبش های کارگری و دانشحویی، نشان از مطلوبیت نظم سوسیال دمکراسی برای ایران آینده دارد.
٣-ناکارآمدی رژیم
ناکارآمدی رژیم ایران که ساختاری است و عوامل، تمرکز قدرت و نبود پاسخگویی، تمرکز بر ایدئولوژی اسلامی ، اقتصاد دولتی و رانتی، سرکوب جامعهٔ مدنی و آزادی بیان، سیاست خارجی پرتنش در این ناکارآمدی دخیل اند. بهدلیل ناکارآمدی حکومت و دولت دست نشانده اش، نخبگان و جوانان بطور گسترده از کشور مهاجرت کرده اند و فساد اداری گسترده شده ، اقتصاد رشد نکرده و بر دامنه فقر افزون گشته است. بحرانهای زیستمحیطی و مدیریتی در مورد آب، آلودگی هوا و فرونشست زمین هم مزید بر علت شده است.
۴-فقر گسترده:گسترش فقر در ایران آنچنان است که آمار « فقر و فقر مطلق» بطور صعودی در حال بالا رفتن است. منابع گوناگونی وجود دارد که آمارهایی متفاوتی را ارائه میدهند. این آمارها بطور کلی نشان میدهند که وضعیت اقتصادی و رفاهی بخش قابلتوجهی از مردمان ایران بسیار دشوار شده است.
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، نرخ فقر در ایران تا سال ۱۴۰۲ را حدود ۳۰٫۱٪ گزارش داده و مطابق با این نرخ، یعنی تقریباً بیست و پنج تا بیست و شش میلیون نفر از جمعیت ایران زیر خط فقر قرار دارند.
پیام تحقیقی در سایت Iran Wire که در اکتبر ۲۰۲۵ منتشر شده، اعلام کرده است که حدود ۳۰٪ از جمعیت ایران (حدود ۲۶ میلیون نفر) «در فقر مطلق» قرار دارند. البته «خط فقر» و «فقر مطلق» در ایران تعریف روشن و ثابتی ندارد و منابع آماری رسمی و غیر رسمی گاهی با ابهام همراهاند بهعنوان مثال، بعضی منابع خط فقر را ۸۰٪ نیز گزارش کرده اند.
نرخ تورم بالا و کاهش شدید قدرت خرید، افزایش هزینههای مسکن، خوراک، درمان و آموزش، عملاً باعث شده بخش قابلتوجهی از جامعه نزدیک یا زیر خط فقر قرار بگیرند.
بنابراین تعدیل شرایط معیشتی، برای تحقق خواسته های زنان و جوانان و تمامی مردمان ایران در درجه اول اهمیت قرار دارد و نظامی مناسب خواهد بود که در این راه بتواند ابتدا ثروت تولید کند تا بر اساس آن دولت رفاه بتواند موجودیت پیدا کند و با خدمات اجتماعی و رفاهی فقر را ریشه کن کند. . تجربه کشور های سوسیال دموکرات که در بسیاری از آنان شرایط معیشتی مردم مناسب نبوده و با فقر دست به گریبان بودند، نشان میدهد که این مهم عملی است. البته باید در نظر داشت که با قانون اساسی مناسب و اقدام پروسه ای، ارزش های سوسیال دموکراسی می تواند عملی گردد تا آموزش، سلامت، مسکن و حمایت از بیکاران برای همه فراهم شود. روابط میان دولت، اتحادیههای کارگری و کارفرمایان برقرار شود و تصمیمگیریهای اقتصادی و اجتماعی با گفتوگو و توافق جمعی صورت بگیرد.
ممکن است این سوال پیش بیاید که کشور ما ایران با کشور نروژ و یا فنلاند(یا هر کشور موفق دیگری) بسیار متفاوت است، سوال درستی است ولی خوب است به تجربه این کشور ها توجه شود و راه کارهایی را که بکار بردند توسط کارشناسان و متخصصان مورد بررسی قرار گیرد و سپس با در نظر گرفتن شرایط ایران بررسی شود که با چه تغییراتی برای ایران میتواند قابل استفاده باشد.
شهلا عبقری
۱۹ آبان ۱۴۰۴ | 10-11-2025
10 نوامبر 2025

















