علی فیاض در مقالهای در خبرنامه گویا، خطر فراموشی و تحریف تاریخ را یادآور میشود و هشدار میدهد جامعهای که گذشتهی خود را بهدرستی به خاطر نمیآورد، محکوم به تکرار استبداد است
گذر زمان، و مشکلی به نام حافظه تاریخی!
علی فیاض
هنگامی که زنده یاد شاملو گفت؛ "تاریخ ما نشان می دهد که این توده حافظه تاریخی ندارد"، نه تنها آن چنان که باید و شاید جدی گرفته نشد، بلکه برخی آن را توهینی به ملتی که "هنر نزد آنان است و بس" و در تاریخ نقشی اساسی بر عهده داشته است، نژاد پاک آریایی است و در دو هزار و پانصد سال پیش "حقوق" بشر را به جهانیان عرضه کرده است و ... تلقی کردند! گذر زمان اما، به درستی نشان داد که حرف شاملو نه تنها بی ربط نبوده، بلکه بیانگر یک واقعیت تلخ تاریخی نیز بوده است!
اظهارات اخیر دختر اکبر رفسنجانی، یکی از جرثومه های فساد و از بنیانگزاران رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی و از آمران کشتار فرزندان مردم ایران در دهه شصت و گسترش دهنده استبداد آخوندی، با اشاره به اینکه باباجون را سر به نیست کرده اند و نیز این که باباجون طرفدار مردم بوده و گویا این اواخر به "اپوزیسیون" نظام! هم تبدیل شده بوده و همین هم باعث شده که همچون ناصرالدین شاه که تبدیل به "شاه شهید" شد، ایشان هم به جرگه "شهدا"! پیوندش داده اند و ...، زمینه ساز تاملاتی شد که در زیر به آن پرداخته می شود.
البته همین "آقا"زاده پیش تر از این نیز مدعی شده بود که "عملـکـرد ایـشان [یعنی باباجون] و تـاریخ انـقلاب، چـه بعد و چه قبل از انقلاب نشان داده است که بر سر حقوق مردم سازش نـمی کند" و نیز ایشان را "جنبش سبز"ی نامیده بود! و نیز ادعا کرده که؛ "بابا یه جوری مانع بود برای یه عدهای"!
در این میان برخی از دورگه های رژیم - یعنی هم اصلاح طلب های پیشین و هم اصول گراهای پیشین- با ایشان هم دردی و هم نظری کرده و می کنند. البته برخی هم با این گفته ها موافق نبوده اند. شاید نگران این هستند که یکی از ستون های نظام، اگر تبدیل به "اپوزیسیون"! شود، برای اعتبار و آبروی نظام خوب نیست. به هر حال به زعم اینان مردم هیچ نمی دانند که رفسنجانی که بوده است، چه سوابقی داشته است و چه نقشی در سرکوب آزادی خواهان، مخالفان و جنگ ضد مردمی هشت ساله داشته است! بسیاری از این افسانه پردازی ها، تحریف گری ها و جعل روایت ها، بر این زمینه استوار است که یا مردم حافظه تاریخی ندارند، یا گذر زمان، فشارهای اقتصادی - اجتماعی و سرکوب، و قدرت تبلیغات و رسانه ها در شکل دهی افکار عمومی، و ایجاد انحراف در ذهنیت تاریخی آنها را تسریع می کند.
گذر زمان، جنایات رژیم پلید جمهوری اسلامی، ضعف حافظه تاریخی و فراموشی های برآمده بر اثر انواع فشارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ... و طلایی جلوه دادن دوره های دیگر، از جمله دوره طلایی امام که "اصلاح" طلبان سبز و بنفش آن را تبلیغ می کردند، فرصتی پیش آورده است تا به اکبر رفسنجانی هم قبای سبز اصلاح طلبی بپوشانند! اینان اما فراموش می کنند که مردم در عصر رسانه ها به سر می برند و مردم حتا به روزنامه های دوره مشروطه هم دست رسی دارند، چه برسد به روزنامه های پس از مشروطه.
اما متاسفانه گذر زمان و ذهنی شدن گذشته، همچنان معایبی دارد که نمی توان آنها را انکار کرد. معایبی که اگر یادآوری نشوند و نسبت به آنها آگاه نشویم، چه بسا که به فرایند شکل گیری یک جامعه آزاد و دموکراتیک صدماتی جدی وارد سازند.
آری، گذشت روزگار، تنها به اینجا پایان نمی یابد که ملت ها دل تنگ گذشته شوند. گذر روزگار و بدتر شدن شرایط، و بر روی کار آمدن بدترها، زمینه ساز این موضوع می شود که مردم، بد ها و بدی هایشان را فراموش کنند. و "رحمت بر کفن دزد اولی" بفرستند. چرا که از شرایطی که در آن به سر می برند، به هیچ وجه راضی نیستند. دوران گذشته را که خود در آن به سر نمی برده اند به فراموشی می سپارند و به دلیل فجایع هم اکنونی، گذشته های دور را طلایی فرض کنند.
- محمود احمدی نژاد پاسدار بسیجی سرکوب گر، که معترضان میلیونی را به "خس و خاشاک" تشبیه می کرد، تبدیل به "اپوزیسیون" می شود و رنگ عوض می کند!
- آخوند شیاد و جنایتکاری به نام حسن روحانی که در تیر ماه 1378 می خواست "خرخره دانشجویان را بجود"، را بر مسند ریاست جمهوری می نشاند!
- مبارزان علیه رژیم آخوندیسم و قربانیان رژیم خمینی را به "تروریست" تبدیل می سازد و قاتل را به جای شهید می نشاند.
- جنگ ویرانگر خمینی را به "دفاع مقدس" تبدیل می سازد و پاسداران سرکوب گر را به مدافعان تمامیت ارضی و مرزی کشور.
- اکبر رفسنجانی یکی از ستون های اصلی رژیم ناگهان وجیه المله و "اصلاح طلب" و مردمی می شود!
- محمدرضا شاه پهلوی، که خود با سیستم استبدادی زمینه ساز اصلی انقلاب سال 57 بود، به یک قربانی تبدیل می شود که نسل "پنجاه و هفتی" با شورشی نابخردانه و از روی شکم سیری زمینه سقوطش را فراهم ساختند.
- سازمان شکنجه گر و بدنام ساواک، حافظ "امنیت ملی" قلمداد می شود و برخی در پی احیای آن برمی آیند!
- از سر دسته شکنجه گران ساواک، پرویز ثابتی، یک "عالیجناب" ساخته می شود که تاریخ معصر را باید از او یاد گرفت!
- رضا شاه مستبد و دیکتاتور را - که خدماتی هم داشت - و نه تنها منتقدان خود - عشقی، مدرس، فرخی یزدی، تقی ارانی و .. - را می کشت، بلکه حتا همدستان خود- داور، تیمور تاش و ... - را نیز سر به نیست کرد و با دست خالی از یک قزاق ساده به بالاترین موضع قدرت رسیده و به بزرگ ترین زمین خوار کشور تبدیل شده بود و خواست های اصلی جنبش مشروطه را پای مال کرده بود، می شود رضا شاه کبیر!
- همه روشنفکران و آزادی خواهان کشور زمینه ساز حکومت خمینی معرفی می شوند! و ... و ...!
- محمد خاتمی نیز "گورباچف" ایران- "گورباچف"ی که البته هیچگاه گورباچف نشد - "منجی ملت" و ...
چه خوش گفت بامداد ادبیات ایران زمین که؛ این توده حافظه تاریخی ندارند!
















