در سرزمینی که رودهایش خشکیده، دریاچههایش جان دادهاند و خاکش به غبار بدل شده، هنوز مردانی در لباس دین، بیهیچ شرمی بر منبر مینشینند و میگویند: «بیحجابی زنان باعث خشکسالی است!» این جمله نه طنز است و نه هذیان یک روحانی منزوی در روستایی دورافتاده؛ بلکه بازتاب ذهنیت حاکم بر حکومتی است که چهلوشش سال است بر ایران سایه انداخته و هنوز نمیداند میان آب و ابر و باران، رابطهای علمی وجود دارد نه اخلاقی یا مذهب
جمهوری اسلامی، حکومتی که از آغاز بر جهل و خرافه بنا شد، امروز در برابر بزرگترین بحران زیستمحیطی تاریخ ایران کاملاً بیعمل ایستاده است. خشکسالی، به جنگی خاموش و ویرانگر تبدیل شده که هر روز هزاران خانواده را از زمین و خانهشان آواره میکند. اما حاکمان به جای آنکه به فکر احیای منابع آب، اصلاح کشاورزی یا مدیریت سدها باشند، نماز باران میخوانند و برای زنان بیحجاب حکم زندان صادر میکنند
در ذهن این نظام، زنِ بیحجاب دشمن خداست، نه مدیر بیکفایت یا سدسازیهای بیرویه. در نگاه این روحانیان، زمین از عطش میسوزد چون دختران در خیابانها روسری ندارند! و البته، وقتی فقیه، همه چیز را در چادر و عمامه خلاصه کندعلم عقل و تکنولوژی جایی در حکومتش نخواهد داشت
این همان حکومتی است که در چهل سال گذشته هیچ برنامهای برای مدیریت منابع طبیعی نداشته است. وزارت نیرو تبدیل به نهادی برای گزارشسازی شده، و آب ایران قربانی پروژههای بیفکر سدسازی سپاه و رانتخواری شرکتهای شبهدولتی است. دریاچه ارومیه به شورهزار بدل شد، زایندهرود سالهاست صدای پای آب را نشنیده، و تهران با خطر فروچالهها و مرگ زیستمحیطی روبهرو است
اما در برابر این فاجعه، حکومت نه به علم تکیه میکند و نه به مسئولیت. هر بحران، فرصتی است برای تبلیغ خرافه. هر خشکسالی، بهانهای برای «نماز باران». و هر فاجعه، دلیلی برای موعظههای پوچ درباره «گناه زنان»
مضحکتر آنکه همین روحانیون، در خطبهها میگویند «نماز باران بخوانید تا خدا رحم کند»؛ انگار که میلیونها سال تغییر اقلیم، مدیریت علمی منابع یا الگوهای بارشی، در برابر دعای چند ملا، هیچ معنایی ندارد! اگر نماز باران میتوانست کار کند، ایران امروز در سیلاب شناور بود، نه در بیآبی و گردوخاک
این بیکفایتی، فقط در حوزه آب نیست. جمهوری اسلامی، اصولاً هیچ تصوری از حکومتداری مدرن ندارد. حاکمان، انرژی و پول کشور را صرف سرکوب زنان، سانسور اینترنت، و تبلیغ ایدئولوژی پوسیدهٔ شیعهگری میکنند. جامعه فقیرتر، شهرها آلودهتر، و منابع طبیعی نابودتر میشود؛ اما «حفظ ظاهر دین» از نگاه این حکومت مهمتر از نجات ایران است
در سال گذشته، بیش از صد زن و دختر ایرانی به دست مردان خانوادهشان کشته شدند -- قربانیان فرهنگی که جمهوری اسلامی با شعار «غیرت دینی» آن را ترویج کرده است. همین حکومت که از «عفت زن مسلمان» دم میزند، چشم بر قتل و سلاخی زنان میبندد، اما برای چند تار مو ارتش گشت ارشاد بسیج میکند. این نمایش از توحش، نشانهٔ جامعهای است که تمدن و اخلاق در آن زیر سایه خرافه و استبداد دفن شده است
در همین حال، مردم شهرها با جیرهبندی آب، قطع مکرر برق و بوی فاضلاب در خیابانها دستوپنجه نرم میکنند. تهران، این پایتخت بیمار، هر روز به مرگ زیستمحیطی نزدیکتر میشود. اما صدا و سیما هنوز از «عفت عمومی» میگوید و رئیس دولت از «دشمنی شیطان با نظام مقدس». گویی شیطان نه در بیکفایتی آنها، بلکه در موی دختران پنهان است
ایران امروز، قربانی حاکمیتی است که عقل را دشمن ایمان میداند و علم را تهدیدی برای اقتدار آخوندی. از نگاه آنان، توسعه و فناوری محصول غرب کافر است، و هر برنامه علمی برای حل بحران آب، نشانهٔ «وابستگی فکری» به بیگانگان. همین تفکر بود که سبب شد پروژههای آبرسانی، مدیریت سدها و حتی فناوری شیرینسازی آب دریا هرگز به مرحله اجرا نرسد
در کشوری که تحصیلکردگان بیکارند، دانشمندان مهاجرند، و دانشگاهها زیر سانسور خفه میشوند، چطور میتوان انتظار داشت که سیاستی علمی برای مقابله با خشکسالی تدوین شود؟ حکومتی که از زیستشناس تا مهندس محیطزیست را به جرم نقد، بازداشت میکند، فقط از ملا و مداح انتظار دارد تا برایش باران بیاورد
جمهوری اسلامی در واقع، ادامه جمهوری ۵۷ی است: حکومتی که نه نان آورد، نه آزادی، و نه رفاه. همه آنچه به مردم داد فقر، ترس و تکرار موعظههای پوسیده بود. ملایی که با گاری انقلاب را به تهران آورد، امروز با ماشین ضدگلوله در خیابان میچرخد و هنوز از مردم میخواهد «به خدا توکل کنند»
اما خدا در این خاک تشنه، در لابهلای ترکهای زمین دفن شده است. اگر قرار بود دعا و تسبیح چاره باشد، ایران امروز سبزترین سرزمین جهان بود. اگر قرار بود حجاب زن باران بیاورد، باید قم و مشهد در دریا غرق میشدند
مشکل نه در آسمان است، نه در باران؛ مشکل در زمین است، در ساختار پوسیدهای که به جای علم، خرافه میکارد و به جای توسعه، موعظه میچیند. این حاکمیت نه از مردم است و نه برای مردم. وظیفهاش فقط حفظ قدرت است، حتی اگر ایران از بیآبی بمیرد
خشکسالی فقط یک بحران طبیعی نیست؛ آیینهای است از عمق حماقت سیاسی و دینی. سرزمینی که آب ندارد، اما صدها حوزه علمیه دارد؛ سد ندارد، ولی هزار امامجمعه دارد. و هر امامجمعهای که از منبر بالا میرود، زمین کمی خشکتر میشود
روزی خواهد رسید که مردم، به جای نماز باران، فریاد آزادی بخوانند. آن روز، شاید آسمان هم بر این سرزمین ببارد -- نه از ترحم خدا، بلکه از تنفس دوباره زمینی که از زیر بار خرافه رها شده است

















