آبان ۹۸ هم برای جامعه و هم برای موسوی لحظهای تعیینکننده بود؛ لحظهای که نشان داد نظام نه نماینده «مستضعفان» است و نه قابل اصلاح
محمد جواد اکبرین
در چاردیواریِ سالها زندان خانگی، کدام دماسنج میتوانست میرحسین موسوی را به عنوان یکی از معماران نظام به نقطهای برساند که از اصلاح و تغییر در چارچوب نظام ناامید شود و به «همهپرسی آزاد و سالم» درباره نظم و نظامی دیگر دعوت کند؟
▫️یکم: اعتراضات سراسری آبان ۹۸ نه تنها به دلیل شدت سرکوب و تعداد بالای شهدا به یک فاجعه ملی تبدیل شد، بلکه به دلیل طیف اجتماعی معترضان و عمق شکاف میان حاکمیت و مردم، به نقطه عطفی در تاریخ جمهوری اسلامی و جامعه ایران، به ویژه در میان فرودستان و «مستضعفان»، تبدیل شد. گزارشها نشان میدهد که عمده این اعتراضات در محلات کارگری، شهرکها، و مناطق فقیرنشین و حاشیهها متمرکز بود؛ یعنی طیفی که بیشترین زخم را از سیاستهای اقتصادی و تورم فزاینده خورده بودند. سرکوب خونین و بیرحمانه، بهویژه در مناطقی مانند ماهشهر (و استفاده از سلاحهای سنگین علیه مردم بیپناه) توهم باقیمانده درباره حمایت حکومت از «مستضعفان» را از میان برد.
▫️دوم: شنبه، ۹ آذرماه ۹۸، میرحسین موسوی در بیانیهای کشتار معترضان را «جنایت آشکار» نامید و خواستار محاکمه علنی «آمرین و مباشرین» سرکوب مردم شد. او تصمیم به افزایش قیمت بنزین را «غیرمعقول و کاسبکارانه و مخالف منافع اقشار مستضعف» توصیف کرد و معترضان را «مردم خشمگین و فرودستانِ جانبهلبرسیده» خواند. مهمترین بخش بیانیه، مقایسه سرکوب آبان ۹۸ با کشتار ۱۷ شهریور ۵۷ (جمعه سیاه) بود: «آدمکشان سال ۱۳۵۷ نمایندگان یک رژیم غیر دینی بودند، و مأموران و تیراندازان آبان ۱۳۹۸ نمایندگان یک حکومت دینی»، و «آنجا فرمانده کل قوا شاه بود و امروز اینجا ولی فقیه با اختیارات مطلقه»، و مسئولیت مستقیم جنایت را متوجه ولایت مطلقه فقیه و فرمانده کل قوا دانست. او بدون لکنت و توجیه، معترضانی را که از سوی «ولی فقیه» با اتهاماتی چون «اشرار» و «دستهای دشمن» مواجه شده بودند به رسمیت شناخت و تأکید کرد که ریشه اعتراضات در بیعدالتی و سیاستهای خانمانبرانداز داخلی است نه دشمن خارجی.
مقایسه جمهوری اسلامی با ماههای آخر عمر رژیم پیشین، از سوی فردی که خود یکی از معماران اولیه نظام کنونی بود و در آبان ۹۸ نزدیک به یک دهه از حصر خانگی او و همسرش میگذشت از تغییری بنیادین خبر میداد.
▫️سوم: فاجعه آبان ۹۸ به عنوان یک کاتالیزور قدرتمند، نه تنها بر یأس عمومی از امکان اصلاح در چارچوب ساختار موجود تأثیر گذاشت، بلکه عملاً زمینه را برای ایده رفراندوم برای تغییر نظام فراهم کرد. وقتی حکومت با گلوله و قطع کامل اینترنت، به مستضعفانی که اتفاقاً مدعی دفاع از آنان بود، پاسخ داد، پیام روشن بود: خطوط قرمز نظام در برابر مردمیترین اعتراضات، صرفاً بر حفظ ساختار قدرت «به هر قیمت» متمرکز است. این تجربه خونین، باور اکثریت به هرگونه اصلاح ساختاری از بالا را از بین برد و جامعه را آماده پذیرش راهحلی بنیادین کرد. در عین حال، به نظر میرسد نقطه عطفِ آبان ۹۸، به مثابه دماسنجی در حصر خانگی عمل کرد. بیانیه سه سال بعد موسوی درباره برگزاری «همهپرسی آزاد» برای تغییر قانون اساسی و گذار از جمهوری اسلامی را میتوان در امتداد بیانیه آبان ۹۸ فهمید. موسوی در بیانیه نجات ایران (بهمن ۱۴۰۱) نیز «گسترش فقر تا سقوط آزاد ارزش پول ملی و تورم کمرشکنی که بار سنگين آن قامت اکثر مردم را خم کرده است...» را در توضیح «بحران مشروعیت» برجسته کرد و نوشت: «اجرای بدون تنازل قانون اساسی... دیگر کارساز نیست» و ملت «اگر نگاهش متوجه و علاقمند به نظمی جدید باشد ساختار پیشین، بخواهد یا نخواهد فرو میریزد». موضعی که پس از جنگ ۱۲ روزه هم، علیرغم خوشبینی برخی نسبت به تغییر حکومت، بر آن تاکید کرد و نوشت: «ساختار کنونی نظام، نماینده همه ایرانیان نیست».
دماسنج رنجِ مستضعفان و سرکوبشان، همواره برای زندانیان اختر دقیق کار کرده است؛ دماسنجی که شاید اگر دیگر جریانهای سیاسی نیز به آن نگاه میکردند امروز چنین بیخاصیت، بیاعتبار و سرگردان نبودند.
















