ایران وایر - ۶۵ مسافر بودند. بیشترشان زیر سن، دستکم ۱۰ زن و بیشتر از ۱۵ کودک خردسال که با قایق بادی شش ماه پیش، در اواخر بهار سال جاری، از شمال فرانسه به بریتانیا مهاجرت کردند. آنهم با قایق بادی که سوراخ بود.
هویت راوی این گزارش را به دلایل امنیتی نزد خود محفوظ میداریم. از مسافران همین قایق ۶۵نفره است. نام مستعار «عرشیا» را بر او میگذارم. جوانی ۲۲ ساله، که بعد از ۱۰ ماه سفر غیرقانونی از ایران و عبور از کشورهای مختلف، خود را به شمال فرانسه رساند تا راهی بریتانیا شود. پنج روز در جنگلهای «دانکرک» در شمال فرانسه زیر دست قاچاقبران طاقت آورد و در دومین اقدام، با قایق بادی سوراخ به بریتانیا رسید. درست وقتی به فرانسه رسید و راهی دانکرک شده بود، به او خبر دادند که دو نفر همدیگر را به ضرب گلوله کشتهاند. یک هفته قبلتر هم، در درگیری میان قاچاقبران مسلح کرد و آفریقایی، دستکم شش نفر از گروه آفریقاییها در این نزاع مسلحانه کشته شده بودند.
در تحقیقات اخیرم درباره فضای مهاجران و پناهجویان شمال فرانسه، از کنشگران فرانسوی تا پناهجویان ایرانی همگی تکرار کردند که شرایط کنونی با سالهای قبل فرق کرده است. قاچاقبران باندهای جنایتکاری هستند که همگی به انواع سلاح مسلحاند و کشتن برای آنها مثل آب خوردن است. یکی از کنشگران فرانسوی که تازه چند ماه است از شمال فرانسه برگشته، میگوید: «قاچاقبران در کمپها هم هستند. آنجا هم مسلحاند و خشونت جریان دارد. هوا که تاریک میشود، به هیچوجه نباید بیرون ماند.»
یک شب پیش از نوشتن این گزارش هم خبر رسید، در شمال فرانسه، قاچاقبران انسان به سوی گروهی از خبرنگاران ایرانی که برای تهیه گزارش به آنجا رفته بودند، شلیک کردهاند.
در شمال فرانسه، میان قاچاقبران و مهاجران چه خبر است و چه روابطی حاکم است؟
****
«قایق بادی ما سوراخ بود. فقط من و دوستم خبر داشتیم. وقتی میخواستیم قایق را باد بزنیم، فهمیدیم. قاچاقبر همراهمان هم به ما گفت و از ما خواست صدایش را در نیاوریم تا دیگران نترسند. بیشتر مسافران زیر سن بودند. ما هر نیم ساعت یکبار قایق را باد میزدیم.»
در ماههای اخیر تحولات قوانین در بریتانیا در همکاری با فرانسه یا بهطور جداگانه، بحران پناهجویان و قاچاق انسان را که در شمال فرانسه جریان دارد، به مرکز توجه افکار عمومی تبدیل کرده است. قرارداد میان دو کشور بهعنوان تبادل «یکبهیک» پناهجویان همچنان جریان دارد و به تازگی هم وزیر کشور بریتانیا از اصلاحات گسترده در سیستم پناهندگی این کشور خبر داده است تا هم جلوی قاچاق انسان را بگیرد و هم به همین بهانه، وضعیت نابسامان کشور را سامان بخشد.
اما در دنیای پناهجویان ایرانی، همچنان بریتانیا بهعنوان مقصد نهایی مطرح است. مسیر رسیدن به این مقصد اما از شمال فرانسه و خصوصا دو شهر «کاله» و «دانکرک» انجام میگیرد. مرور شبکههای اجتماعی و گروههای تلگرامی مهاجران و پناهجویان، به وضوح نشان میدهد که انگار طرحهای جدید و قوانین و اطلاعرسانیها تاثیری ندارد. عموما به دنبال قاچاقبر و حرکت به سوی بریتانیا هستند. برخی از این مسافران، پناهجویان و مهاجرانی هستند که در کشورهای دیگر اروپا مثل آلمان، با پاسخ منفی برای پروندهشان مواجه شدهاند.
قاچاقبران شمال فرانسه و مسافران ویژه
به گفته عرشیا، دانکرک در اختیار قاچاقبران کرد است و در کاله، قاچاقبران افغانستانی قدرت دارند. اطلاعات او مربوط به دانکرک است. شهری که هر محدوده آن را یکی از مافیاهای قاچاق انسان میچرخاند: «مثلا شمال شرق دانکرک دست یک قاچاقچی و گروه قاچاق انسان است. شمال غرب دست قاچاقچی و گروهی دیگر. برخی هم با هم شریک هستند.»
عرشیا میگوید که مسافران بریتانیا برای پیدا کردن قاچاقبر دو راه را پیش میگیرند. یا از پیش با قاچاقبر اول خود ارتباط میگیرند و از طریق همان فرد به گروه قاچاقبران شمال فرانسه وصل میشوند یا خودشان را به جنگلهای شمال فرانسه میرسانند و با پرسوجو از دیگر پناهجویان وارد مذاکره با قاچاقبران میشوند. به گفته بسیاری از پناهجویان دیگر، در کافههای اطراف ایستگاههای اصلی کاله و دانکرک هم بهراحتی میتوان قاچاقبر و پناهجو پیدا کرد. مسافران از راه رسیده، طعمههای خوبی برای قاچاقبران انسان هستند.
عرشیا از خودش میگوید: «شما قبل از رسیدن به فرانسه به همان قاچاقبری زنگ میزنی که شما را از ترکیه به اروپا رسانده. قاچاقبران با هم ارتباط دارند. از همان اول به شما میگویند: "نگران نباشید، ما خودمان آدم داریم، شریکم است و ۱۵۰۰ تا دو هزار پوند میگیرد، به شما لوکیشن میدهد، چند روز در جنگ میمانید و به بریتانیا میروید." من هم که رسیدم فرانسه، بچهها برایم لوکیشن فرستادند و گفتند چه اتوبوسی را بگیرم. بعد هم که رسیدم به محل قرار، یک نفر را فرستادند دنبالم و من را به محدوده و محل چادرهای خودشان بردند.»
چادرهای قاچاقبران معمولا چند متر با چادرهای مسافران یک گروه، فاصله دارند و امکانات بیشتری هم دارند؛ مثل موتور برق، حمام و امکان تهیه غذاهای متنوع. برخی مسافران هم در چادرهای قاچاقبران نگهداری میشوند: «قاچاقبران از بعضی مسافران خصوصا آسیای شرقیها تا پنج هزار پوند هم میگیرند اما آنها را به چادرهای خود میبرند و امکانات بیشتری به آنها میدهند. به قولی VIP یا همان ویژه هستند.»
مسافران VIP اما فقط آنهایی نیستند که پول بیشتری میپردازند، برخی از زنان به انتخاب قاچاقبران هم مسافران ویژه محسوب میشوند: «من به چشم خودم شاهد بودم. برای قاچاقبرها مهم نیست که زن پناهجو چند ساله است، کافی است که مجرد و خوشگل باشد. با او ارتباط میگیرند و آنها را در چادرهای خودشان نگهداری میکنند و برای چند روز این زنان را بین خودشان دستبهدست کرده و از او بهره جنسی میبرند. حتی من دختری را دیدم که با برادرش بود، دختر را جدا کردند و بردند. پسر هم کاری نمیتوانست بکند. مقابلاش اسلحه سنگین کشیده بودند.»
عرشیا ادامه میدهد: «قاچاقبرها به آن زن میگویند که شما تنها هستی، بیا پیش ما، از تو مراقبت میکنیم. در ازای آن پول کمتری از او میگیرند و آن زن هم یا به خاطر ترس از جانش یا پولش مجبور میشود که به خواستههای آنها تن بدهد. همه مسلح هستند. همهجور سلاح هم دارند؛ از کلت و کلاشینکف تا تیغ و چاقو. بزرگ و کوچک هم نمیشناسند. به راحتی یک گلوله میزنند و تمام.»
هنگام روایتهای عرشیا به یاد یکی از زنانی افتادم که سالها پیش با او گفتوگو کرده بود. زنی پناهجو بود که به همین شکل میان قاچاقبران دستبهدست میشد. به من گفته بود: «لااقل میدانی جانت در امان است و یک نفر از کلهگندهها به تو تجاوز میکند، نه آنکه هر لحظه در جنگل و خیابان به تو تجاوز کنند یا ترس از تجاوز داشته باشی.»
عرشیا ادامه میدهد: «وقتی که میخواستیم سوار قایق شویم، قاچاقبر دختری را قبل از همه ما سوار کرد و به ما گفت: "این مسافر ویژه من است. مواظب او باشید." ما هم فهمیدیم که آن دختر نزد قاچاقبر مورد سواستفاده جنسی قرار داشته.»
به وقت حرکت قایق بادی به سمت بریتانیا
اصطلاحهای «گیم»، «ترای» و «انداز»، ادبیات دنیای پناهجویی است. یعنی هر بار اقدام برای عبور غیرقانونی از مرز.
عرشیا دو بار گیم زد و در گیم دوم موفق شد خود را به بریتانیا برساند: «قاچاقبران در یک شب، چند تا گیم را برنامهریزی میکنند. در دو گیمی که قرار است موفق شوند، مسافران را با کامیون تا محل حرکت میبرند و در دو گیمی که برای فریب پلیس است، مسافران را پیاده راهی میکنند. پلیس میبیند که جمعیتی ۵۰ - ۶۰ نفری در دو جهت در حرکتاند و تیمهای خود را به آن سمت بسیج میکند، در حالیکه گیمهایی که قرار است به انجام برسد، در محلی دیگر صورت میگیرد.»
این پناهجوی ایرانی میگوید که قاچاقبران، پناهجویان تازهوارد را برای «گیمهای سوخته» انتخاب میکنند و مسافرانی را که چند روز ماندهاند، راهی «گیمهای موفق» میکنند: «گیم اول ما هم برای همین سوخت. تعدادمان زیاد بود. وقتی کامیونی که وسایل را میآورد، رسید، پلیس را هم دیدیم که پشتسرش میآید. راننده هم کامیون را گذاشت و فرار کرد. پلیس با زدن تیر هوایی و پرتاب گاز اشکآور نگذاشت که ما وسایل را برداریم.»
اگر راننده بازداشت شود، به جرم همکاری در قاچاق انسان، هم حکم چندین سال زندان میگیرد و هم کامیون او توقیف میشود.
گیم دوم عرشیا اما قرار بود که موفق باشد. آنهم در شبی که دریا آرام گرفته بود و موج نداشت. ساعت ۱۲ شب مسافران را از جنگل دانکرک به راه انداختند. بعد از نیمساعت پیادهروی، به محلی رسیدند که یک کامیون به دنبال آنها آمد. حوالی ساعت ۱:۳۰ بامداد آنها به ساحل رسیدند و وسایل را خالی کردند. وسایل یعنی قایق، موتور، بنزین، جلیقههای نجات. بیست سی نفری کمک لازم است. قایق را باد زدند. موتور را هم جا انداختند. ساعت ۲:۳۰ بامداد، قایق بادی به آب افتاد. کمتر از یک ساعت هم جا دادن مسافران طول کشید. ۶۵ نفر در یک قایق بادی جا داده شدند.
همان زمان که قایق را باد میزدند، عرشیا و دوستش متوجه شدند که قایق سوراخ است. قاچاقبر همراهشان هم حدس آنها را تایید کرد اما گفت که سکوت کنند تا کسی نترسد. در آن میان جان مسافران هیچکجای این معادله جایی نداشت.
عرشیا و دوستش در حین حرکت قایق در دریا، هر نیمساعت قایق را باد میزدند. از شانزده کرد ایرانی که توی آن قایق بودند، ۱۴ نفرشان زیر سن قانونی بودند. به گفته عرشیا حداقل ۱۰ زن و بیشتر از پانزده خردسال هم همراهیشان میکرد: «حتی بچه نوزاد هم همراهمان بود.»
هنوز قایق به راه نیفتاده بود که عرشیا از قاچاقبران کتک خورد. چند نفر از مسافران از حرفهای قاچاقبران سرپیچی کرده بودند، آنها هم ناگهان پتک کشیدند و بر سر و بدن پناهجویان کوبیدند. پای عرشیا چنان آسیب دید که بعد از رسیدن به ساحل بریتانیا، او را برای چند ساعتی به بیمارستان منتقل کردند: «آنها قاچاقچی هستند، اسلحه دارند. قدرت و تصمیم دست آنهاست. کشتن هم برایشان کاری ندارد. راحت یک تیر میزنند در سرت و تمام.»
مسیر دریایی تا بریتانیا شش ساعت طول کشید. ۴۰ دقیقه بعد از حرکت، وقتی هنوز در آبهای فرانسه بودند، ابتدا دو قایق تیزپا که به گفته عرشیا مثل جت میماندند، سراغشان آمدند و پرسیدند که آیا نیاز به کمک دارند یا نه. مسافران پاسخ منفی دادند. قایقهای تیزپا تا کمی از مسیر، آنها را همراهی کردند. سپس گارد دریایی فرانسه با فاصله صد متری همراه قایق شد. انگار که اسکورتشان میکردند. به مرز دریایی میان دو کشور که رسیدند، چهار پهپاد بریتانیایی بالای قایق ظاهر شدند. کشتی کمک بریتانیایی سر رسید و مسافران را سوار کرد و به ساحل رساند.
عرشیا میگوید: «وقتی رسیدیم به ساحل بریتانیا، از ما فیلم و عکس گرفتند. معمولا این عکسها و فیلمها را در اخبار نشان میدهند و میگویند که مثلا در این تاریخ پناهجویان را از دریا نجات دادیم.»
اگر زمان به عقب میرفت؛ باز هم میآمدم
با وجود خطرهای بسیاری که عرشیا در ۲۲سالگی با آن مواجه شده است، میگوید که اگر زمان به عقب باز میگشت، باز هم از ایران خارج میشد و خودش را به بریتانیا میرساند: «من پاسپورت هم نداشتم. مسیری جز مسیر غیرقانونی نمیتوانستم بیایم. اینجا حداقل حقوق انسانیات رعایت میشود. اگر تلاش کنی، درس بخوانی پیشرفت میکنی، کاروکاسبی هم راه بیاندازی میتوانی پیشرفت کنی. فقط باید اراده داشته باشی.»
وقتی دوباره این جمله را تکرار کرد که «از همان راه دوباره میآیم» از او پرسیدم: «حتی با قوانین جدید بریتانیا؟»
عرشیا پاسخ داد: «یک مدت میگفتند پناهندهها را دیپورت میکنیم. اجرایی نشد. این پروسه هم حداقل سهچهار ماه طول میکشد تا تصویب شود. در صورت تصویب هم اجرایی شدن آن میرود برای سال ۲۰۲۶؛ این قوانین شامل حال من نمیشود.»
و ادامه میدهد: «من که این مسیر را پشتسر گذاشتم، به همه، بهویژه زنان میگویم شما که تا الان طاقت آوردهاید کمی بیشتر صبر کنید، پولی جمع کنید و با ویزا بیایید. مردم حرف قاچاقچیهایی را که در این گروههای شبکههای اجتماعی قسم و آیه میخورند، باور میکنند. من حتی نمیتوانم این گروهها را دوباره نگاه کنم. حالم از این همه دروغ و لحن فریبکارانه قاچاقبرها بد میشود. مردم فقط میبینند که من رسیدهام، اما نمیدانند چقدر عذاب و سختی کشیدم، چقدر بیحرمتی تحمل کردم تا رسیدم. نمیفهمم خانوادهها چطور کودکان خردسال را در این مسیر با خود همراه میکنند.»

اولین ویدئو از تشییع فرزند حجتالاسلام صدیقی















