Thursday, Nov 20, 2025

صفحه نخست » تحریف و غوغاسالاری؛ نقدی بر اخلاق نقد و مسئولیت در گفت‌وگوی سیاسی، اسماعیل لیاقت

liaghat.jpgچکیده

این مقاله دو بخش دارد: نخست، بررسی تاکتیک‌های رژیم جمهوری اسلامی در مهندسی افکار عمومی از طریق غوغاسالاری سایبری و نفوذ در اپوزیسیون؛ دوم، پاسخی به نقدی که با عنوانی پرطمطراق منتشر شده و نویسنده‌ی مقاله را به «تحریف بزرگ» متهم کرده است. در این پاسخ نشان داده می‌شود که منتقد به جای توجه به استدلال‌های متن، تصویری خیالی ساخته و همان را نقد کرده است. با بهره‌گیری از فلسفه‌ی اخلاق و تفکر انتقادی توضیح داده می‌شود که چرا تحریف دیگران نه‌تنها بی‌اعتبار است، بلکه از نظر اخلاقی زیان‌بار و برای آینده‌ی دموکراسی خطرناک است.
بخش نخست: غوغاسالاری سایبری در لباس اپوزیسیون
رژیم جمهوری اسلامی برای بقای خود تنها به سرکوب مستقیم متکی نیست. بخش مهمی از تاکتیک‌های آن، مهندسی افکار عمومی از طریق غوغاسالاری و نفوذ در اپوزیسیون است. این روش‌ها باعث می‌شوند صدای نقد جدی در میان هیاهو و برچسب‌زنی گم شود.
عوامل سایبری رژیم با تولید انبوه کامنت‌های تحقیرآمیز و شعارهای هیجانی، فضای گفت‌وگو را به غوغا بدل می‌کنند. آن‌ها به جای نقد محتوای استدلال، نویسندگان و منتقدان را «متوهم»، «فرومایه» یا «خودشیفته» می‌نامند. این زبان تحقیر، راه گفت‌وگوی عقلانی را می‌بندد و افکار عمومی را منحرف می‌کند.
رژیم تنها به حمله مستقیم بسنده نمی‌کند؛ بخشی از پروژه‌ی امنیتی آن، نفوذ در اپوزیسیون است. این نفوذ گاهی در قالب نویسندگان، روزنامه‌نگاران یا هنرمندانی صورت می‌گیرد که در ظاهر مستقل و منتقدند، اما در عمل روایت‌های مطلوب رژیم را بازتولید می‌کنند. آن‌ها با استفاده از اعتبار حرفه‌ای خود، به‌عنوان «اپوزیسیون» معرفی می‌شوند، در حالی‌که مأموریتشان ایجاد انحراف و بی‌اعتبار کردن نقدهای جدی است.
در کنار رژیم، برخی جریان‌های اپوزیسیون نیز به همان روش‌های اقتدارگرایانه آلوده‌اند. آنان با اسطوره‌سازی از رهبران و نفی کامل مخالفان، عملاً همان شبکه‌ی قدرت را بازتولید می‌کنند. آزادی را به شعار بدل می‌سازند، اما در عمل، آزادی دیگران را انکار می‌کنند.
هیچ فردی نباید صرفاً وسیله‌ای برای اهداف دیگران باشد؛ هر انسان غایتی در خود دارد. آزادی و مسئولیت فردی اساس وجود انسان است و هیچ قدرتی حق ندارد آن را با برچسب‌زنی نفی کند. دموکراسی زمانی معنا دارد که گفت‌وگو آزاد و عقلانی باشد؛ غوغاسالاری این امکان را نابود می‌کند. قدرت تنها در نهادهای رسمی نیست؛ در زبان و گفتمان هم جریان دارد. وقتی زبان تحقیر و برچسب‌زنی غالب شود، همان شبکه‌ی قدرت بازتولید می‌شود. قدرت با زور تنها پایدار نمی‌ماند؛ با کنترل روایت‌ها و زبان، ذهن‌ها تسخیر می‌شوند و هژمونی برپا می‌گردد.
این الگو در تاریخ بارها دیده شده است: در انقلاب فرهنگی چین، مخالفان با برچسب «ضد انقلاب» تحقیر شدند؛ در کامبوج، روشنفکران به «دشمن خلق» بدل شدند و قتل‌عام آغاز شد؛ در کودتای سرهنگ‌ها در یونان، مخالفان «ضد میهن» خوانده شدند و سرکوب شدند؛ در شیلی و آرژانتین، مخالفان با برچسب «خرابکار» یا «مارکسیست» ناپدید و اعدام شدند. همه‌ی این‌ها نشان می‌دهد که زبان تحقیر، مقدمه‌ی سرکوب است.
مشکل اصلی رژیم جمهوری اسلامی است که با سرکوب و مهندسی افکار عمومی، حیات سیاسی کشور را فلج کرده. اما اگر اپوزیسیون نیز به همان روش‌ها آلوده شود، راهی به آزادی نخواهد برد. جامعه‌ای که مخالفانش را تحقیر و حذف کند، نه دموکراسی خواهد داشت و نه آینده‌ای آزاد. تنها با افشای این تاکتیک‌ها و بازگرداندن تمرکز به نقد واقعی رژیم است که می‌توان راه را برای گفت‌وگوی سالم و مقاومت ملی هموار ساخت.
بخش دوم: پاسخ به نقدهای اخیر و اخلاق گفت‌وگو
منتقدی با انتخاب عنوانی پرطمطراق، نویسنده‌ی مقاله را به «تحریف بزرگ» متهم کرده است. اما اگر به متن مقاله توجه کنیم، روشن می‌شود که هدف آن نفی هویت تاریخی پرچم شیر و خورشید نبوده، بلکه هشدار درباره‌ی امکان سوءاستفاده‌ی رژیم از نمادهای ملی برای اهداف امنیتی بوده است.
نادیده گرفتن این نکته و تبدیل آن به «تحریف بزرگ» یک مغالطه‌ی آشکار است. منتقد به جای پاسخ به استدلال واقعی مقاله، تصویری خیالی ساخته و همان را نقد کرده است. این همان مغالطه‌ی «مرد پوشالی» است که در منطق و فلسفه بارها نقد شده است.
این نقد یادآور داستانی است که در کتاب‌های فارسی قدیمی آمده بود: کسی روی تخته سیاه کلمه‌ی «مار» را نوشت، دیگری آمد شکل مار را کشید و گفت این مار است، نه آن نوشته. منتقد نیز به جای توجه به استدلال‌های مقاله، تصویری خیالی ساخته و همان را نقد کرده است. چنین رفتاری نه نقد، بلکه تحریف است.
در واکنش‌ها نیز نمونه‌های عینی همین روش دیده می‌شود: برخی به جای نقد استدلال، با واژه‌هایی چون «متوهم»، «خودشیفته» یا «دلقک» به تحقیر روی می‌آورند. این دقیقاً همان الگویی است که در بخش نخست مقاله توضیح داده شد؛ جایگزینی گفت‌وگوی عقلانی با غوغا و تمسخر.
نقد سلطنت‌طلبان افراطی
نقد ما متوجه روش‌های سلطنت‌طلبان افراطی است؛ کسانی که خود را به‌طور انحصاری «مردم» می‌نامند و هر صدای مخالف یا هر روشی که با آنان هم‌خوانی ندارد را «غیرمردم» معرفی می‌کنند. این همان بی‌انسان‌کردن مخالف است که در متن هشدار داده‌ایم: تبدیل شهروندان به دو دسته‌ی مشروع و نامشروع، و جایگزینی گفت‌وگوی عقلانی با برچسب‌زنی و حذف.
رفع سوءبرداشت‌ها و پاسخ به محورهای تازه
- جوانان و فاشیسم: هرگز نگفته‌ایم «جوانان فاشیست‌اند» یا «همه طرفدار راست افراطی‌اند». بحث ما درباره‌ی روش‌های فاشیستی بود، نه درباره‌ی یک نسل یا گروه اجتماعی. فاشیسم یک تکنیک قدرت است، نه برچسبی برای همه‌ی جوانان.
- واژه‌های افراطی و تمامیت‌خواه: این اصطلاحات توصیف یک روش سیاسی هستند، نه حمله‌ی شخصی. همان‌طور که «فاشیسم» را به‌عنوان تکنیک توضیح داده‌ایم، این واژه‌ها هم به شیوه‌ای اشاره دارند که گفت‌وگو را به غوغا و تحریف بدل می‌کند.
- اتهام گزینشی بودن نقد: هشدار ما درباره‌ی خطر بی‌انسان‌کردن مخالف شامل همه‌ی جریان‌هاست؛ چه چپ، چه راست، چه مذهبی. اگر مثال‌هایی از سلطنت‌طلبان افراطی آورده‌ایم، صرفاً نمونه بوده، نه انحصار نقد. تمرکز موضوعی به معنای نادیده گرفتن دیگران نیست.
- کامنت‌های تکراری و برچسب‌زنی: واکنش‌هایی که زیر نوشته‌ها با برچسب‌زنی و تحقیر منتشر می‌شوند، خود گواهی‌اند بر وجود همان غوغاسالاری‌ای که نقد کرده‌ایم.
اشاره به شکنجه و اعدام جوانان به خاطر استفاده از پرچم شیر و خورشید، واقعیتی تلخ از سرکوب رژیم است. اما این واقعیت با استدلال مقاله منافاتی ندارد. مقاله نمی‌گوید پرچم همیشه پروژه‌ی امنیتی است، بلکه هشدار می‌دهد که حتی نمادهای ملی می‌توانند در دست رژیم به ابزار امنیتی بدل شوند.
از منظر اخلاقی، تحریف دیگران زیان‌بار است. اصل کرامت انسانی ایجاب می‌کند که در گفت‌وگو، طرف مقابل را نه وسیله‌ای برای پیروزی در جدل، بلکه غایتی در خود بدانیم. وقتی نقد بر پایه‌ی تحریف بنا شود، در واقع شأن انسانی نویسنده و مخاطب نادیده گرفته می‌شود. آزادی و مسئولیت فردی نیز اقتضا می‌کند که هرکس در برابر حقیقت مسئول باشد؛ انتخاب تحریف، انتخابی است علیه آزادی و علیه حقیقت.
از منظر تفکر انتقادی، نقد سالم باید به متن بازگردد، استدلال‌ها را بررسی کند و اگر ضعف یا تناقضی هست، آن را نشان دهد. اما وقتی نقد بر پایه‌ی برچسب و عنوان پرطمطراق بنا شود، گفت‌وگو عقلانی نابود می‌شود و همان چیزی رخ می‌دهد که رژیم با غوغاسالاری سایبری دنبال می‌کند: خاموش کردن صدای نقد جدی در میان هیاهو.
همان‌گونه که در بخش نخست نشان داده شد، تاریخ بارها ثابت کرده است که زبان تحقیر و تحریف مقدمه‌ی سرکوب است. این تجربه‌ها هشدار می‌دهند که بی‌توجهی به حقیقت و تحریف عمدی، راه را برای اقتدارگرایی هموار می‌کند.
در نهایت، اخلاقی‌ترین راه نقد آن است که به متن وفادار بمانیم. تحریف دیگران نه‌تنها بی‌اعتبار است، بلکه به اعتماد عمومی آسیب می‌زند و راه دموکراسی را می‌بندد. جامعه‌ای که گفت‌وگو را بر پایه‌ی تحریف بنا کند، نه آزادی خواهد داشت و نه آینده‌ای روشن. تنها با بازگشت به حقیقت و وفاداری به استدلال است که می‌توان راه را برای گفت‌وگوی سالم و مقاومت ملی هموار ساخت.
واکنش‌هایی که پس از انتشار این نوشته‌ها با برچسب‌زنی و تحقیر منتشر می‌شوند، خود بهترین سندند بر آنچه نقد کرده‌ایم. هرچه بیشتر دست به قلم می‌برند، آشکارتر می‌شود که نگاه‌شان به دموکراسی نه گفت‌وگوی برابر، بلکه انحصار در تعریف «مردم» و حذف مخالف است. این واکنش‌ها نشان می‌دهند که نقد ما بر غوغاسالاری و بی‌انسان‌کردن مخالف، بر پایه‌ی واقعیت است و نه صرفاً هشدار نظری.



Copyright© 1998 - 2025 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie & Privacy Policy