عباد عبادی، اقتصاددان - ویژه خبرنامه گویا
بحران آب در ایران شدید و رو به وخامت است. ایران در دستهی کشورهایی با «تنش آبیِ بسیار بالا» قرار میگیرد، به این معنا که تقریباً تمام منابع تجدیدپذیر آبی کشور هر سال مصرف میشود. کشاورزی بزرگترین بخش مصرفکنندهی آب در کشور است. ۸۰ تا ۹۰ درصد از کل مصرف آب ایران در بخش کشاورزی است. در حالی که سهم مصرف خانگی و صنعتی بسیار پایینتر و در حدود تنها ۱۰درصد می باشد. این در حالی است که سهم کشاورزی از تولید ناخالص داخلی تنها حدود ۱۰ تا ۱۲ درصد است. این عدم توازن در برداشت آب در مقابل ارزش اقتصادی بخش کشاورزی، نشان از سیاست در تضاد با توسعه پایدار در ایران است.
با وجود کمآبی شدید، ایران همچنان حجم قابلتوجهی از محصولات کشاورزی را به کشورهای مختلف صادر میکند. بر اساس گزارشهای رسمی، ایران به بیش از ۱۰۰ کشور جهان محصولات کشاورزی صادر میکند. محصولات مهم صادراتی شامل پسته، کشمش، خرما، طالبی، هندوانه، خیار، سیب و گوجهفرنگی است. بهعنوان نمونه، تنها در یک سال ایران حدود ۵۰۳ هزار تن هندوانه صادر کرده است. هندوانه محصولی آببَر است و پژوهشها نشان میدهد برای تولید هر تن هندوانه در ایران بهطور متوسط حدود ۲۳۵ مترمکعب آب مصرف میشود. بنابراین صادرات ۷۵۰ هزار تن هندوانه به معنای صادرات ۱۷۶ میلیون مترمکعب آب است. در سطح کلان، برآوردها نشان میدهد ایران سالانه بیش از ۲۰ میلیارد مترمکعب آب از طریق صادرات محصولات کشاورزی از دست میدهد که بخش مهمی از آن مربوط به صادرات پسته است. این ارقام نشان میدهد ایرانِ کمآب در عمل مقدار عظیمی از منابع آبی ارزشمند خود را بدون قیمتگذاری واقعی و از طریق صادرات محصولات آببر از دست میدهد.
از آنجا که قیمت آب در بسیاری از مناطق ایران پایین یا حتی تقریبا صفر است، هزینه واقعی آب در تولیدات کشاورزی و صادرات منعکس نمیشود. در نتیجه انگیزه لازم برای کاهش مصرف آب، تغییر الگوی کشت یا محدودسازی صادرات محصولات آببر وجود ندارد و صادرات چنین محصولاتی همچنان ادامه مییابد. کشاورزان با هزینههای محیطزیستی و کمبود آب مواجه هستند، اما ارزش اقتصادی محصولات آنها در زنجیرهی صادرات نصیب گروههای دیگر میشود. سود اصلی این صادرات به جیب واسطهها و دلالان میرود و نه تولیدکنندگان محصولات کشاورزی. این ساختار معیوب موجب شده هزینهها بر دوش کشاورزان و منابع طبیعی باشد، در حالی که منافع مالی در جایی دیگر جمع میشود.
اتلاف و ناکارآمدی در مصرف آب کشاورزی نیز بسیار قابلتوجه است. بخش اعظم آب بخش کشاورزی از سفرههای آب زیرزمینیِ تامین می گردد که بیش از حد برداشت می گردد و موجب تخلیه آب های زیرزمینی شده است. از سوی دیگر، راندمان آبیاری در بسیاری از مزارع پایین است و در برخی مناطق تنها ۳۰ تا ۴۰ درصد آب آبیاری واقعاً به ریشهی گیاه میرسد و باقی تبخیر یا در مسیر نشت میشود. ترکیب این دو مسئله یعنی مصرف بالای آب و راندمان پایین، منابع آب را تجدید ناپذیر و تخلیه میکند.
در شرایط بحرانی آب در ایران که نتیجه دهه ها سیاست های غلط در کشور و شرایط بحرانی اقلیمی برای کشور می باشد، بخش کشاورزی نیاز به اصلاحات گسترده و اتخاذ تصمیماتی حیاتی می باشد. نخست، ایران باید الگو و فناوریهای تولید کشاورزی را مدرنسازی کند تا از اتلاف آب جلوگیری شود. برای مثال، می توان سیاست هایی همچون استفاده از آبیاری قطرهای ، نوسازی کانالهای آبی، زمانبندی هوشمند آبیاری و انطباق الگوی کشت با ظرفیت واقعی منابع هر منطقه را اجرا نمود. علاوه بر این، سیاستهایی برای منع یا محدودسازی تولید و صادرات محصولات کشاورزی با مصرف بالای آب لازم است. برخی کشورهای منطقه مانند اسرائیل عملاً صادرات محصولات آببر خود را محدود کرده و بهجای آن این محصولات را وارد میکنند. قاعده ی صادراتی آبی نشان میدهد کشورهایی با کمبود آب در صورت واردات محصولات کشاورزی با مصرف آب بالا، و تمرکز بر تولید محصولات با مصرف آب پایین، سود اقتصادی و محیط زیستی بیشتری کسب می کنند. در نهایت، ایران باید در برخی موارد به جای تولید داخلی محصولات کشاورزی با مصرف آب بالا، آنها را وارد کند، حتی اگر این سیاست ها با سیاستهای سنتی خودکفایی در تضاد باشد. برای مثال، خودکفایی کشور در تولید گندم در مناطق کمآب، موجب تخریب محیطزیست و کاهش رشد بلندمدت اقتصادی گردیده و در مجموع رفاه کشور را کاهش داده است.
ایران طی دههها از سیاستگذاریهای نادرست در مدیریت آب رنج برده است. یکی از بزرگترین مشکلات، وجود تعداد بالای چاههای غیرمجاز است. تعداد چاههای ثبتشده در کشور در حدود ۸۰۰ هزار حلقه می باشد که ۴۵ درصد این چاه ها غیر مجاز می باشند. همچنین تخمین زده میشود که دهها هزار چاه غیرمجاز دیگر نیز علاوه بر این چاه های شناخته شده در حال استفاده می باشند. این برداشت بیضابطه موجب تخلیه سفرههای آب زیرزمینی شده و موجب فرونشست زمین و تخریب جبرانناپذیر منابع آبی شده است.
در پایان، باید گفت که اگر اصلاحات اساسی در بخش کشاورزی--از جمله نوسازی آبیاری، اصلاح الگوی کشت، کنترل صادرات محصولات کشاورزی پر آب، و مدیریت و قیمتگذاری منابع آب زیرزمینی --بهسرعت اجرا نشود، بحران آب ایران میتواند به نقطهی بازگشتناپذیر برسد. بخشهایی از کشور ممکن است عملاً غیرقابل سکونت شود و بحران آب به بحران اقتصادی، اجتماعی و امنیتی تبدیل گردد. امروز باید اقدام کرد؛ فردا خیلی دیر خواهد بود.

















